شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 27 Apr 2024
تاریخ انتشار :
شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲ / ۱۳:۵۳
کد مطلب: 63200
۱

شش تناقض تبیین کننده پویایی های خودزنی از نظر روان شناختی

لئون سلتزر
شش تناقض تبیین کننده پویایی های خودزنی از نظر  روان شناختی
نویسنده: لئون سلتزر آگوست 2023
ترجمه: سبحان گل محمدزاده

نکات کلیدی
هر یک از شش هدف ناخودآگاه رفتارخودزنی غیرخودکشی گرا به آخرین حربه برای تنظیم هیجان های آشفته دلالت دارد.
 برای فهم رفتارخودزنی غیرخودکشی گرا، افراد می‌بایست به این درک برسند که چگونه بقای جسمی و هیجانی می تواند به طور متناقضی درهم آمیخته شود.

 در مورد رفتارخودزنی غیرخودکشی گرا، کرختی - مکانیسم بی احساس شدن محافظت کننده ایگو- با درد بدنی جایگرین شده و نقش پادزهر احساس درد بدنی را ایفا می کند.

 رفتارخودزنی غیرخودکشی گرا که قرار بود احساسات شرم‌آور را کاهش دهد اتفاقا می تواند ناخواسته آن را افزایش دهد.

تناقض‌های غیر طبیعی خودزنی غیرخودکشی گرا (NSSI) طبقه ای ازNSSI که به طرز منفی ای گسترده است، مسائل شخصی پیچیده و حل نشده را منعکس می‌کند. رایج‌ترین شیوه آن جرح خویشتن است، اما خودسوزی، خودزنی (از جمله ضربه زدن به سر)، خراشیدن، مالش شدید پوست، چنگ‌زنی و مصرف بیش از حد داروی غیر کشنده را نیز باید در نظر گرفت. اگرچه دلایل فردی برای ارتکاب عمدی این عمل مازوخیسمی ممکن است متفاوت باشد، اما جالب است که بر خلاف انتظار، بیشتر آن ها را می توان به بهترین شکل درک کرد. با این حال، علیرغم ادبیات فراوان (و رو به رشد) در مورد این پدیده جهانی، عجیب است که درباره جنبه های عمدتاً متناقض‌گونه آن بسیار کم نوشته شده است. علی رغم اینکه هر یک از شش توضیح متناقض برای NSSI که در زیر پیشنهاد شده است، از هم مجزا هستند، با این حال، تلاش‌های نهایی برای تنظیم هیجانات آشفته، از جمله اضطراب شدید، افسردگی، خشم و به طور کلی ناراحتی‌های بسیار طاقت‌فرسا را نشان می دهد. این تلاش‌های ناامیدانه، رفتارهایی را شامل می شوند که متخصصان سلامت روان، برعکس، خود آنها را به عنوان رفتارهای آشفته تعریف می‌کنند.

باید این مطلب اضافه شود که هیچ یک از این تبیین ها مانعه الجمع نبوده و با هم منافات ندارند. آنها تاحدی می‌توانند برای تبیین اینکه چرا یک نفر در این مکانیزم دفاعی غیرقابل درک درگیر می شود، با هم «متحد» شوند.با این وجود، اگرچه چنین رفتارهایی در نهایت خودتخریب کننده هستند، اما در کوتاه‌مدت باید سازگارانه در نظر گرفته شوند، هرچند در درازمدت آشکارا غیرانطباقی هستند.

باید اضافه کنم که در توصیف‌های بعدی آزادانه از گیومه ها (به عنوان مثال «خودکشی نرم») استفاده کرده‌ام تا تأکید کنم که کلمه یا عبارتی که در گیومه قرار دارد به‌طور کنایه‌آمیز، غیرسنتی و نادرست استفاده می‌شود. در نهایت، نکته مهمی که باید در نظر گرفت این است که چگونه رفتار خود آسیب رسان، غریزه های بقاء را به شدت درهم می پیچد و این جا است که باید تلفیق بین نیازهای حیاتی جسمی و هیجانی را بهتر درک کرد.

در واقع، افرادی که از درد جسمی رنج می‌برند، به مراتب کمتر از افرادی که با معادل عاطفی آن دست و پنجه نرم می‌کنند اقدام به خودزنی می‌کنند و این به این دلیل است که رنج گروه دوم بسیار بیشتر به احساسات یأس، ناامیدی و افسردگی مزمن منجر می‌شود. هر اندازه که درد جسمانی آزاردهنده و طاقت فرسا هم باشد باز هم نه به اندازه رنج هیجانی غیرقابل تحمل "بی نهایت" تجربه می شود و نه به آن اندازه با نشخوار فکری، افکار وسواسی یا خود نفرتی همراه است. به همین دلیل است که افراد خودزنی کننده می توانند به نوعی دفاع که به طور خاص آنچه را که هیجانی است به آنچه که"صرفا" جسمی است منتقل می کند، معتاد شوند. همچنین به این دلیل است که فائق آمدن بر این رفتار می تواند به شدت چالش برانگیز باشد. شش تناقضی که "پویایی های روان شناختی NSSI را عادی جلوه می دهد"

1- کنترل آنچه که غیرقابل کنترل تجربه می‌شود
یکی از دلایل متناقض غالبی که برای رفتار خودزنی غیرخودکشی گرا ذکر می‌شود، تمایل به خلاص شدن از هیجان های ناخوشایند شدید و پرفشار از طریق جاری ساختن خون از بدن است. خود جرح کنندگان نمی دانند چگونه بار هیجانی سنگین خود را به روشی که (اتفاقا) احساس ایمنی داشته باشند، کاهش دهند. اما این راه حل فوری - و همه تکنیک‌های ترکیبی «خود یاری» ارائه شده در اینجا - فقط یک تسکین موقت برای آن ها است. آن ها نمی توانند حس کنترل پایداری بر هیجان های آشفته خود داشته باشند. اتمام آشفتگی گذرا و بدون حل مسئله که آن ها به واسطه رفتار خودزنی غیرخودکشی گرا به آن می رسند، قرار است بعدا شروعی در پی داشته باشد.

  2- انتخاب درد به جای بی‌حسی هیجانی بالا
درنظر بگیرید که یکی از مکانیسم‌های دفاعی اولیه برای جدا کردن از درد روان شناختی، به وسیله بی حس کردن خود شخص در مقابل آن است. اما در اینجا، فرد خودزنی کننده در واقع با انتخاب آگاهانه وارد کردن درد جسمی در معادله در برابر چنین بی حسی دفاع می کند. بدین ترتیب یک مکانیزم دفاعی جای خود را به قطب مخالف خودش می‌دهد زیرا در این مورد، بی‌حسی غیرعمدی درددناک تر از درد جسمانی ای است که که فرد به‌طور عمدی ان را جایگزین کرده است. به معنای واقعی کلمه، این جابجایی چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. با این حال، با تمرکز بر درد جسمانی خود خودزنی‌کنندگان می‌توانند از احساسات ترسناک مرتبط با بی حسی یا پوچی که منجر به احساس وحشتناکی از غیرواقعی بودن و مرگ درونی می شود بگریزند. «تسکین» آن ها از این روست که درد عمدی ممکن است روحیه آن ها را چندان بالا نبرد، اما شواهد متقاعدکننده‌ای ارائه می‌دهد که آن ها هنوز زنده هستند. کلونسکی (2007a)یکی از نویسندگان پرکار در زمینه NSSI این‌طور مطرح می کند: آسیب جسمانی یا دیدن خون هرچند ممکن است به سیستم بدنی - روانی ضربه بزند ولی به خود زنی‌کنندگان کمک می کند تا حسی از خویشتن را بازیابند. به همین دلیل حس زایندگی اصطلاح دیگری است که می‌تواند برای اشاره به کارکرد ضد گسستی خودزنی مورد استفاده قرار گیرد.

3- کاهش عمدی شرم با افزایش غیرعمدی
آن یکی از دلایل اولیه جرح خویشتن، احساس عمیق حقارت و شرم از خود است. چنین عمل خود تحقیر کننده ای که به عنوان شکلی از خود تنبیهی خشمگیانه به علت بد بودن در نظر گرفته می شود، می تواند توجه فرد را از هیجان های خود انتقادی غیرقابل تحمل پرت کند. اما بدبختانه، شرم و احساس گناهی ثانویه پس از آن که خودزنی کنندگان [این روش را] به طور خاص برای بهبود شرم اولیه انتخاب می کنند، افزوده می شود. این اثر برگشت پذیر معمولاً آن ها را مجبور می کند تا درد خود آسیب زنی را که، البته قبلا به طور موقت برای آن ها موثر بود، تکرار کنند. و عادت دادن « راحت» خودشان به چنین کاهش درد لحظه ای به تهدید فزاینده آن کمک می کنند، زیرا آن ها می توانند در عمل شبه خودکشی غیرعمدی خود «شکست» خورده و به طور تصادفی خود را بکشند (مانند مرگ ناشی از اوردوز یک دارو که دقت کافی در مورد آن نداشته اند).

4- ارتکاب راهبردی نوعی "خودکشی نرم"
جهت اجتناب از خودکشی رفتار مخرب زندگی که با دقت زیاد سنجیده می شود، ممکن است میل به تنبیه مرگبار خود را ارضا کند، این درحالی است که دوسوگرایی درمورد انجام آن را نشان می دهد. به طور نرمال، این امر تا حدی از روی ترس و تا حدی از روی شجاعت است. این عمل به طور خود محافظتی، شخص را از موضوع «واقعی» دور می کند، حتی اگر به طور کامل روبه جلو و جسورانه، آن ها را به سمت جایگزین محتاطانه تر خونریزی سوق دهد.

5- بیان جسمانی آنچه که نمی‌تواند به صورت کلامی بیان شود
دیگر دلیل متناقض گونه برای NSSI تمایل به انتقال آشفتگی شدید درونی فرد به دیگران در مواقعی است که نمی تواند پریشانی هیجانی خود را به صورت کلامی به درستی بیان کند. در چنین مواردی، ممکن است شخص احساس کند که مجبور است درد درونی خود را به صورت تجسمی قابل مشاهده، ظاهر کند. در این حالتی چنین فرض می کنند که دیگران می توانند شدت آنچه را که انان با آن دست و پنجه نرم می کنند، بهتر درک کنند. آنچه که این را متناقض می کند این است که بسیاری از کودکان و نوجوانان مهارت های زبانی اساسی را ندارند، بنابراین تنها راه ارتباطی آن ها با دیگران برون ریزی هیجان ها است. اما جایگزینی رفتار عینی و مخرب به جای عبارات معنادار انتزاعی، به احتمال زیاد مخاطب آن ها را قانع نمی کند. برخلاف آنچه گفته شد عمل آن ها، علیرغم تأثیر قدرتمندش، به واکنشی مبهم، گیج کننده یا کاملا مبهوت کننده منجر می شود.

6- به دست آوردن یک حالت عصبی- شیمیایی بالا از سطوح پایین منفی گرایی شناختی
پیش‌تر اشاره شد که یک فرد می‌تواند در بمباران تنفر نسبت به خود به قدری«افراط» کند که احساس خوبی از بمباران خود پیدا کند - اگرچه در اینجا خود زنی کننده از طریق الکل مست نمی شود- اما به طور تلویحی تحت بمباران هورمون های احساس خوبی که به طور خودکار در هنگام آسیب رساندن به خود ترشح می کند قرار می گیرد. در مقابل، انجام رفتارهای مخرب می تواند هیجان خاصی را به همراه داشته باشد که قابل قیاس با هیجان پرش بانجی یا پرش از هواپیما است. به عنوان یک نوجوان جسور، ممکن است چنین عملی که از نظر اجتماعی نیز ناپسند است، جهت تحت تأثیر قرار دادن - یا گیج کردن - همسالان انجام گیرد؛ اگرچه در مقام وسیله تنظیم هیجان، بیشتر مخفیانه انجام می گیرد.

طبق گفته استانلی و همکاران (2010)، آنچه در NSSI دخیل است عبارتند از: بتا اندورفین و مت انکفالین، مواد افیونی که در میانجی‌گری بی‌دردی ناشی از استرس و درد فیزیکی دخیل هستند. این مواد شیمیایی می توانند به آرامش دادن به خود زنی کنندگان کمک کنند، به آن ها لذتی دهند که از طریق دیگر نمی توانستند به دست آوردند و به عنوان عاملی بی حس کننده عمل کنند نه فقط بی حسی نسبت به درد جسمانی، بلکه به طور کمتر مستقیم، نسبت به رنج هیجانی. چنین اثرات مثبتی نشان می دهد که به طور مشابهی، NSSI مانند داروی تغییردهنده خلق عمل می کند و این موضوع به ویژه در افرادی صادق است که دارای سابقه سوء رفتار یا غفلت هستند، که در نتیجه همین امر، با سطوح کاهش یافته ی اندورفین مواجه شده اند.

این به نوبه خود، به اجباری بودن خودآزاری اشاره می‌کند که در سایق غریزی برای کاهش درد، سیستم عصبی خودکار می تواند به خودی خود این داروهای شیمیایی ایجاد کننده حس خوب را تولید کند و این (به عنوان یک پارادوکس نهایی) هم خوش شانسی است و هم بد شانسی؛ در عین حال هم موهبت است و هم نفرین.

 
منبع: Psychology Today
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
هر وقت احساس حسادت کردیم ، یادمان باشد ، خاموش کردن شمع دیگری ، باعث نمیشود ، شمع ما درخشان تر نور افشانی کند