يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۱ / ۱۷:۲۷
کد مطلب: 13308
۰

بايسته هاي آزادگذاشتن فرزندان


يکي از مباحث مهم تربيتي، موضوع ميزان آزادي هايي است که والدين به فرزندان مي دهند؛ براي بسياري از والدين اين سوال مطرح است که تا چه اندازه و براساس چه معيارهايي بايد به فرزندان آزادي داد؟ آزادي که فرزندان از آن سوء استفاده نکنند و از سويي زمينه رشد و تکامل شخصيت آن ها فراهم شود. حسين سليمان پور مقدم روان شناس تربيتي معتقد است ۳ ديدگاه در اين زمينه مطرح است که هريک نشان دهنده نگرش والدين به اين موضوع است.



سه ديدگاه


دسته اي از والدين معتقدند که بايد به بچه ها آزادي داد زيرا اگر براي فرزندان محدوديت قائل شويم، آن ها عقده اي بار مي آيند. وي ادامه مي دهد: اين گروه از والدين مي گويند، بايد بگذاريم بچه ها خودشان خوب و بد را تشخيص دهند و آزادي اين امکان را براي آنها فراهم مي کند. بعضي از اين بچه ها به علت آزادي هاي فراواني که دارند، در ابعاد جسمي، رواني، فکري و اجتماعي در معرض آسيب هاي جدي قرار دارند آنها اغلب متوقع هستند و به حداقل ها راضي نمي شوند و تامين نيازهاي اوليه خود را وظيفه والدين مي دانند نه لطف و محبت آن ها. متاسفانه در بيشتر اين خانواده ها روابط والدين باهم مخدوش است و اعضاي خانواده کمتر در کنار هم حضور دارند. اين خانواده ها روابط گرم و صميمي ندارند و بايد تاوان آزادي هاي بي حد و حصر فرزندان خود را دير يا زود بپردازند.همچنين دادن پاسخ هاي افراطي به برخي نيازها، انتخاب دوستان متعدد با نگرش ها و ايده هاي مختلف، برقراري روابط ناسالم و روابط پنهان با جنس مخالف، گرايش به مصرف سيگار و مواد مخدر همه و همه بازخوردهاي اين آزادي هاي بي قيد و شرط است. در اين خانواده ها ابزارهاي موجود و در دسترس زودتر از موعد مقرر به دست بچه ها مي رسد، آن ها زودتر از ديگر بچه ها تلفن همراه دارند، قبل از رسيدن به سن قانوني رانندگي مي کنند، هر زمان بخواهند به خانه مي آيند و هر وقت بخواهند بيرون مي روند، به دليل نداشتن حس مسئوليت پذيري هميشه طلبکار هستند و در نوجواني و جواني خواسته هاي بي نهايت و متنوعي دارند و در صورت برآورده نشدن خواسته هايشان، مدام با والدين تنش خواهند داشت. والدين در چنين مواردي بيشتر منفعلانه رفتارمي کنند و با دادن حق السکوت آن ها را راضي نگه مي دارند.سليمان پور از والدين بسيار سخت گير، کنترل گر و منضبط به عنوان دسته ديگري از والدين ياد مي کند و مي گويد: اين دسته از والدين چارچوب هاي محکم وغيرقابل انعطافي براي بچه ها قرار مي دهند و اجازه کوچک ترين فعاليت را بدون نظارت خود به کودک نمي دهند. آن ها برعکس والدين گروه اول معتقدند که فضاي بيرون از خانواده، فضاي سالمي نيست و تهديدها و آسيب هاي اجتماعي زيادي فرزند آن ها را تهديد مي کند بنابراين با محصورکردن فعاليت فرزندان در درازمدت، به اعتماد به نفس آن ها خدشه وارد مي کنند و کودکاني پرورش مي دهند که در جامعه قدرت دفاع از خود را ندارند و افرادي خجالتي، ترسو و مضطرب هستند.اگرچه آن ها به ظاهر مودب، با انضباط و سر به راه هستند، اما اعتماد به نفس لازم را ندارند بنابراين به اندازه  بچه هاي دسته اول در معرض خطر قرار دارند. والدين به دلايلي نظير تجربه نداشتن فرزندان و لزوم مطيع بودن آن ها براي فرزندانشان چارچوب هايي قرار مي دهند تا بچه هاي خود را تربيت کنند؛ در صورتي که والدين آگاه فضاي مناسب براي رشد ايجاد مي کنند تا بچه ها تربيت شوند.اگر از والدين سخت گير بپرسيد که تا کي مي خواهيد اين چارچوب و مقررات سفت و سخت را ادامه دهيد، پاسخ روشني ندارند و مي گويند فعلا اين روش را ادامه مي دهيم تا در آينده ببينيم چه پيش مي آيد.

البته اين دسته از والدين مي توانند با اين روش برخي از آسيب هاي اجتماعي را از فرزندان خود دور کنند اما متأسفانه با محدود کردن آن ها آسيب هايي به کودک مي زنند که دست کمي از آسيب هاي ديگر ندارد. متأسفانه اين فرزندان پس از رهايي از قيد و بند والدين و ورود به اجتماع به علت نداشتن مهارت هاي ارتباطي، قدرت دفاع و مهارت نه گفتن، دچار آسيب هاي متعددي مي شوند و برخي از آن ها نيز که خودشان را رها و آزاد مي بينند از فرصت به وجود آمده سوء استفاده مي کنند و به انجام کارهاي ناهنجار رو مي آورند که اغلب باعث تعجب و نگراني والدين مي شود.

گروه سوم والديني هستند که افراط و تفريط گروه اول و دوم را ندارند بلکه بر اساس اصول تربيتي و روان شناختي از همان دوران کودکي آزادي هايي را به صورت مشروط و با نظارت خود به فرزندان مي دهند تا آن ها در سايه آزادي و امنيت رواني، مراحل رشد را طي کنند.اين روان شناس تربيتي با بيان يک مثال شيوه صحيح دادن آزادي به کودکان و کنترل آن ها را يادآور مي شود. وي مي گويد: وقتي يک بادبادک در هواست اين شما هستيد که با يک نخ نامرئي آن را کنترل مي کنيد و هم زمان آن را آزاد گذاشته ايد تا هر طرف که مي خواهد برود. از طرفي هر زمان اراده کنيد، مي توانيد بادبادک را به سمت خود بکشيد. اگر نخ را کاملا محکم نگه داريد، بادبادک آزادانه حرکت نمي کند و اگر نخ را رها کنيد، بادبادک از دست مي رود. راه منطقي اين است به اندازه اي بادبادک را هوا کنيم که از کنترل خارج نشود. کنترل بچه ها و دادن آزادي به آن ها هم به همين شيوه است و بايد والدين نظارت و کنترل را هم زمان با اعطاي آزادي انجام دهند. در عين حال که حق انتخاب به بچه ها مي دهيم بايد نظارت نامحسوس روي آن ها داشته باشيم.



نکات مهم


فراموش نکنيد که لازمه کنترل فرزندان به ويژه در سن نوجواني ايجاد رابطه عاطفي با آن هاست. اگر اين رابطه ايجاد شده باشد نوجوان مي تواند به پشتوانه اعتماد و رابطه سالمي که با والدين دارد، يک سري آزادي ها را کسب کند؛ به عنوان مثال به تنهايي به مهماني برود. بنابراين زيربناي کنترل موثر نوجوان، رابطه عميق و عاطفي والدين با فرزندان است.همچنين يکي از شاخص هاي مهم در کنترل و دادن آزادي به فرزندان، شروطي است که والدين براي آن ها در نظر مي گيرند. به عبارتي وقتي آزادي به نوجوان داده مي شود، بايد مشروط باشد تا مطمئن باشيم از آزادي سوء استفاده نمي کند. به عنوان مثال اگر قرار است براي وي تلفن همراه بخريم بايد شرط هايي براي وي بگذاريم. مثلا بگوييم اين تلفن همراه به مدت ۳ ماه در اختيار وي قرار دارد در اين مدت والدين اجازه دارند هر زمان که خواستند گوشي او را کنترل کنند. هزينه مکالمه و خرابي احتمالي گوشي به عهده نوجوان است و اگر سوء استفاده کرد بايد گوشي را پس بدهد. با چنين شرايطي، قراردادي بين نوجوانان و والدين امضا مي شود که هر دو به آن پاي بند هستند. قاطعيت در چنين شرايطي بسيار مهم است و اگر نوجوان به هر دليلي اين مقررات را رعايت نکرد، والدين حق دارند آزادي او را سلب کنند.

به علاوه آموزش مهارت هاي زندگي و استفاده از ابزار ديجيتال بايد به نوجوان داده شود تا وي نحوه استفاده صحيح از اين ابزارها را ياد بگيرد. نکته اين جاست که متأسفانه والدين گاهي از آزمون و خطا در دادن آزادي به فرزندان استفاده مي کنند اما اين کار اشتباه است. بايد اصول و روش دادن آزادي را از ابتدا رعايت کرد تا در صورت لزوم محدوديت ايجاد کنيم. اگر آزادي ها منطقي و اصولي باشد محدوديت ها هم اصولي خواهد بود اما اگر بي قيد و شرط باشد، محدوديت ها کارساز نخواهد بود.

بنابراين تأکيد مي کنيم فرزندان حق دارند آزادي هايي را به صورت منطقي، مشروط و سالم داشته باشند تا توانايي هاي رواني، علمي، اجتماعي و فردي آن ها رشد کند. اما تقويت ارتباط عاطفي با فرزندان و ايجاد محيطي گرم و صميمي در خانواده لازمه اعطاي آزادي هاي منطقي به آن ها و کنترل هم زمان است.     خراسان/  18193
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

توصیه‌های سازمان ملل متحد به مناسبت هفته جهانی روانشناس
بهترین نوع جدایی از روان‌درمانگر چیست؟
چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن وجود داشته باشد هرگز رهایتان نخواهند کرد، آنها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت.