پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2 May 2024
تاریخ انتشار :
جمعه ۳ تير ۱۳۹۰ / ۰۶:۵۰
کد مطلب: 3697
۰

فیزیک و متافیزیک

اهمیت تاریخی و معاصر فیزیك، بسیار است زیرا بسیاری از مسلمات آن توسط علوم اخذ شده و تاثیر زیادی نیزبر فلسفه و الهیات نهاده است. در فیزیك نیوتنی، سه فرض اصالت واقع، موجبیت و تحویل‏گرایی، پذیرفته شده بود كه‏هر سه فرض از ناحیه فیزیك قرن بیستم و به ویژه نظریه كوانتوم مورد معارضه قرار گرفت. این بدان دلیل بود كه جهان‏اتمی بر وفق مفاهیم فیزیك كلاسیك و پدیده‏های مشاهده‏پذیر، توضیح‏دادنی نبود. درباره ارتباط مفاهیم فیزیك‏كوانتومی با واقعیت جهان و نیز جایگاه نظریه‏ها در علم، دیدگاههای اصالت واقع كلاسیك، ابزارانگاری و اصالت واقع‏نقادانه، تعبیر و تفسیرهای گوناگونی را ارائه داده‏اند. در این نوشتار، «ایان باربور» همچون دیگر طرفداران اصالت واقع نقادانه قایل است كه براساس نظریه كوانتم، مشاهده‏گر همواره در روند مشاهده، شریك و سهیم است و مرزقاطعی میان مشاهده‏گر و شئ مشاهده شده وجود ندارد. وی بكارگیری ایده مكملیت درباره علم و دین را نقد می‏كند. فیزیك، مطالعه ساختارها و فرآیندهای اساسی تغییر و تحول در ماده و انرژی است. از آنجاكه فیزیك با پایین‏ترین سطوح سازمان، سر و كار دارد و دقیق‏ترین معادله‏های ریاضی را به كارمی‏گیرد، به‏نظر می‏رسد در مقایسه با سایر علوم، از مسائل مورد علاقه دین درباره حیات، ذهن وهستی انسان دورتر باشد، اما اهمیت تاریخی و معاصر فیزیك بسیار است. زیرا فیزیك، اولین‏علم دقیق و سیستماتیك [ منظم] به شمار می‏آید و بسیاری از مسلمات آن، توسط علوم اخذشده است. روش‏های فیزیك به‏مثابه سرمشقهای مطلوبی برای علوم دیگر مدنظر بوده است.همچنین فیزیك تاثیر زیادی بر فلسفه و الهیات نهاده است. از این گذشته، اگرچه فیزیكدانان فقط موجودات فاقد حیات را مطالعه می‏كنند، ولی امروزه‏نگاه آنها متوجه موجوداتی است كه به قلمروهایی گوناگون دارند: از «كوارك‏ها» (۲) و «اتم‏ها» تا«كریستال‏های جامد»، «سیاره‏ها» و «كهكشان‏ها» - و از جمله، شالوده فیزیكی ارگانیزم‏های زنده،هم‏اكنون در حوزه فیزیك، ما با مسائلی درباره «مشاهده‏گر و مشاهده‏شده‏» (۳) ، « تصادف و قانون‏» (۴) و«اجزا و كل‏ها» (۵) مواجه‏ایم. در قرن بیستم، سه فرض مسلم و پذیرفته‏شده فیزیك نیوتنی مورد تردید قرار گرفته است: ۱. معرفت‏شناسی (۶) نیوتنی، رئالیستی [واقع‏گرایانه] بود. همه بر این باور بودند كه نظریه‏ها،جهان را چنانكه فی نفسه هست‏به ۴گونه‏ای بركنار و مستقل از «مشاهده‏گر» توضیح می‏دهند.فضا و زمان، چارچوبهایی مطلق انگاشته می‏شد كه درون آنها تمام رویدادها بدون ارجاع به‏مشاهده‏گر، گنجانده (۷) شده است. «كیفیات اولیه‏» (۸) مانند «جرم‏» (۹) و «سرعت‏» (۱۰) كه با زبان ریاضی‏قابل بیان است، ویژگیهای عینی (۱۱) جهان واقعی محسوب می‏شد. ۲. فیزیك نیوتنی، نظرگاه موحبیتی داشت. اصولا چنین تلقی می‏شد كه آینده هر سیستیم‏از ماده متحرك را از روی شناخت دقیق وضعیت‏حاضر آن می‏توان پیش‏بینی كرد. به‏نظر می‏آمدتمام جهان، از كوچكترین ذرات تا دورترین سیاره زیر نفوذ و سیطره قوانینی تغییرناپذیر ویكسانند.
۳. دیدگاه نیوتنی در این برداشت كه: رفتار كوچكترین «اجزا»، یعنی ذرات سازنده،تعیین‏كننده رفتار «كل‏» است، نگرشی تحویل‏گرایانه (۱۲) بود. براساس این نگرش، «تغییر و تحول‏»،عبارت است از بازآرایی اجزا كه خود آن اجزا بدون تغییر باقی می‏مانند. در اینجا از طبیعت،تصویری جذاب و مقتدر، بسان ماشینی قانونمند، ترسیم می‏شد; تصویری كه رشد علم و اندیشه‏غرب را بشدت متاثر ساخت. این دیدگاه كه به جهان همچون مكانیسم یك ساعت می‏نگریست،به نگرشی «دئیستی‏» (۱۳) [ خداپرستی طبیعی] درباره خداوند منجر شد كه او را ساعت‏سازی‏می‏دانست كه ساز و كار جهان را طرح و سپس آن را به حال خود رها كرده است. قرن هیجدهم شاهد گسترش بیشتر مكانیك نیوتنی بود. در فیزیك قرن نوزدهم انواع نوینی‏از طرحهای مفهومی (۱۴) ،از جمله «نظریه الكترو مغناطیس‏» (۱۵) و «نظریه جنبشی گازها» (۱۶) ارائه‏شده بود، ولی فرضیه‏های اساسی مذكور بدون تغییر باقی ماندند. چنین به‏نظر می‏آمد كه تمامی‏قوانین، نه از نظر مكانیك ذرات، لااقل از نظر قوانین حاكم، بر چند نوع از ذرات و میدانها دست‏یافتنی است. در نظریه جنبشی و ترمودینامیك (۱۷) ،رفتار گازها براساس احتمال تشریح می‏شد،ولی این شیوه را فقط تسهیلی برای امر محاسبه قلمداد می‏كردند. همه بر آن بودند كه حركت‏تمامی مولكول‏های گاز، دقیقا با قوانین مكانیكی معین شده است، ولی چون محاسبه این‏حركات بسیار دشوار و پیچیده است، ما می‏توانیم از قوانین آماری برای پیش‏بینی رفتار میانگین‏گروههای عظیم مولكول‏ها استفاده كنیم. هر سه فرض مذكور - یعنی «اصالت واقع [رئالیسم]»، «موجبیت‏» و «تحویل گرایی‏» - از ناحیه‏فیزیك قرن بیستم مورد معارضه قرار گرفته است. تغییرهای رخ‏داده در مفاهیم و مسلمات،آن‏چنان عظیم بود كه تعجبی ندارد اگر «كوهن‏» آن را به‏عنوان نمونه‏ای بارز از یك انقلاب عظیم ویك تغییر «سرمشق‏» به كار ببرد. در اینجا نظریه «كوانتوم‏» را بررسی می‏كنیم.
نظریه كوانتوم
مدلهای مربوط به «ذره‏» نظیر مدل «توپ بیلیارد»، بر فیزیك كلاسیك ماده، حاكم بوده است.در قرن نوزدهم، نظریه‏پردازان برای تشریح گروه متفاوتی از پدیده‏ها كه متضمن «نور» و «الكترومغناطیس‏» بودند، از مدل اساسی دیگری استفاده كردند كه عبارت بود از: [انتشار] امواج در«محیطهای میانجی پیوسته‏». (۱۸) ولی در اوایل قرن حاضر به‏نظر می‏رسید كه چند آزمایش‏حیرت‏انگیز، استفاده از هر دو مدل «موج‏» و «ذره‏» را برای هر دو نوع از پدیده‏ها ایجاب می‏كند. ازیك‏طرف، معادله انیشتین درباره اثر فتوالكتریك (۱۹) و كار «كامپتون‏» بر روی پراكندگی فوتون (۲۰) نشان داد كه نور در بسته‏های مجزا و منفصل، با انرژی و اندازه حركت معین، گسیل می‏گردد وبسیار شبیه به جریانی از ذرات عمل می‏كند، و از طرف دیگر و در مقابل آن، الكترون‏ها كه همواره‏به‏صورت «ذرات‏» تصویر می‏شدند، آثار تداخل انتشار را كه از ویژگیهای امواج است، از خود نشان‏دادند. امواج، پیوسته و گسترده‏اند و به‏موجب «فاز» (۲۱) بر یكدیگر تاثیر متقابل دارند; اما ذرات،گسسته و به مكانی خاص محدودند و تاثیر متقابل آنها براساس «اندازه حركت‏» (۲۲) است. به‏نظرمی‏رسد هیچ راهی برای تلفیق این دو مدل، در مدل واحد، وجود ندارد. [۱] از باب نمونه، فرض كنید یك دسته از الكترون‏ها به سمت دو شكاف موازی كه در یك پرده‏فلزی قرار دارند، گسیل شده‏اند و با یك صفحه عكاسی كه چند سانتیمتر پشت پرده قرار داده‏شده، برخورد می‏كنند. هر الكترون به‏صورت یك نقطه ریز بر روی فیلم ثبت می‏شود و به مثانه‏ذره‏ای كه به آنجا رسیده باشد به‏نظر می‏آید و چنانچه «بار» و «جرم‏» الكترون تقسیم‏ناپذیر باشد،قاعدتا احتمال می‏رود فقط از یكی زا دو شكاف عبور كرده باشد. با وجود این، نقاطی كه بر روی‏فیلم می‏افتد، الگویی تداخلی را از نوارهای موازی، نشان می‏دهند كه تنها در صورتی توضیح‏دادنی است كه فرض شود یك «موج‏» از دو شكاف عبور كرده است و همین دوگانگی موج - ذره، درسرتاسر فیزیك اتمی یافت می‏شود، ولی یك فرمالیزم وجدانی ریاضی می‏تواند به‏وجود آید كه‏امكان پیش‏بینی رویدادهای مشاهده‏شده را به‏صورت آماری فراهم آورد. این فرمالیزم ریاضی،«توابع موج‏» (۲۳) را برای آمیزه‏ای از امكانها یعنی «تركیبی از حالتها» (۲۴) به دست می‏دهد. می‏توان احتمال برخورد یك الكترون را به هر نقطه مفروض، محاسبه كرد. اما در «توزیع احتمال‏» (۲۵) موردمحاسبه، نقطه دقیقی كه یك الكترون خاص به آن اصابت‏خواهد نمود، قابل پیش‏بینی نیست. به همین ترتیب در نظریه كوانتوم، هیچ مدل وحدت‏یافته‏ای از اتم پیدا نشده است. مدل اولیه‏بور درباره اتم به سادگی قابل تصویر و تجسم بود: الكترون‏های ذره‏وار در حركت‏خود پیرامون‏هسته، به مانند یك منظومه شمسی كوچك، از مدارهایی تبعیت می‏كنند. ولی «اتم‏» در نظریه‏كوانتوم به‏هیچ‏وجه قابل تصویر و تصور نیست.ممكن است كسی بكوشد تا الگوهای «موج‏های‏احتمال‏» (۲۶) را كه فضای پیرامون «هسته‏» را پر كرده‏اند، شبیه نوسانهای یك سمفونی سه‏بعدی ازاصوات موسیقیایی كه پیچیدگی حیرت‏انگیزی دارند، تصور كند; ولی این تمثیل كمك زیادی به‏ما نمی‏كند، «اتم‏» در دسترس مشاهده مستقیم قرار ندارد و بر وفق «كیفیات حسی‏»، قابل تصورنیست; حتی نمی‏توان آن را براساس مفاهیم كلاسیك نظیر «فضا»، «زمان‏» و «علیت‏» به گونه‏ای‏منسجم توضیح داد. رفتارشی بسیار خرد با رفتار اشیای تجربه روزمره، متفاوت است. ما می‏توانیم آنجه را در آزمایشها رخ می‏دهد با «معادلات آماری‏» توضیح دهیم، ولی نمی‏توانیم‏صفات كلاسیك مانوس را به ساكنان جهان اتمی نسبت دهیم. در بسط و توسعه‏هایی كه طی سالهای اخیر در نظریه كوانتوم، به سمت قلمروهای هسته‏ای ومادون هسته‏ای حاصل شده است، خصلت «احتمالی‏» نظریه اولیه كوانتوم، همچنان محفوظ،مانده است. نظریه میدان كوانتومی (۲۷) ،تعمیمی است از نظریه كوانتوم كه با نظریه نسبیت‏خاص،هماهنگ و منسجم است. از این نظریه با موفقیت‏بسیار در برهم كنشهای الكترومغناطیس (۲۸) وبرهم كنشهای مادون هسته‏ای (۲۹) (كرومودینامیك كوانتومی (۳۰) یا نظریه كوارك) و نظریه الكتروضعیف، بهره‏برداری شده است.[۲] اجازه دهید چالشی را كه نظریه كوانتوم در قبال اصالت واقع‏ابراز كرده است، دنبال كنیم. نیلزبور از به‏كارگیری مدلهای موج و ذره و دیگر زوجها از مجموعه‏های مفاهیم متضاد،حمایت می‏كرد. بحث‏بور درباره آنچه او آن را «اصل مكملیت‏» (۳۱) نامید، چند موضوع را شامل شد.بور تاكید داشت كه سخن ما درباره یك «سیستم اتمی‏» باید همواره به یك آرایش آزمایشگاهی‏مربوط باشد; ما هرگز نمی‏توانیم درباره یك سیستم اتمی به تنهایی و «فی نفسه‏» و عین معلوم (۳۳) را در هر آزمایشی مد نظر قرار دهیم.نمی‏توان هیچ خط فاصل دقیقی بین روند مشاهده و شی‏ء مشاهده شده، رسم كرد. در صحنه‏آزمایش، ما «بازیگریم‏» نه صرفا «تماشاچی‏» و ابزار آزمایشی مورد استفاده را خود برمی‏گزینیم.بور اظهار داشت كه آنچه باید به حساب آید، روند تعاملی [كنشی - واكنشی] «مشاهد» است، نه‏ذهن یا شعور مشاهده‏گر. موضوع دیگر در نوشتار بور، محدودیت مفهومی درك بشر است در اینجا، انسان به‏عنوان یك‏عالم [ داننده] و نه یك آزمایشگر، كانون توجه قرار می‏گیرد. بور، با شكاكیت كانت (۳۴) درباره‏امكان شناخت «جهان فی نفسه‏» (۳۵) سهیم است. اگر سعی ما آن باشد كه «قالبهای مفهومی‏» (۳۶) خاص را بر طبیعت تحمیل كنیم، در این صورت استفاده تام از سایر مدلها را مانع شده‏ایم.بدین‏سان، باید بین توصیفات كامل علی یا - فضا زمانی، بین مدلهای موج یا ذره، بین اطلاع دقیق‏از مكان یا اندازه حركت، یكی را برگزینیم. هرچه بیشتر از یك مجموعه مفاهیم استفاده شود،كمتر می‏توان مجموعه مكمل را به‏طور همزمان به كار برد. این محدودیت دوجانبه از آن جهت‏رخ می‏دهد كه جهان اتمی را نمی‏توان بر وفق مفاهیم فیزیك كلاسیك و پدیده‏های‏مشاهده‏پذیر توضیح داد.[۳] بنابراین، چگونه مفاهیم فیزیك كوانتومی به واقعیت جهان مربوط می‏شود؟ دیدگاههای‏مختلف درباره جایگاه «نظریه‏ها» در علم، تعبیر و تفسیر متفاوتی از نظریه كوانتوم می‏كنند.  
۱. اصالت واقع كلاسیك: نیوتن و تقریبا تمام فیزیكدانان قرن نوزدهم، نظریه‏ها را توصیفات‏«طبیعت‏»، آن‏گونه كه فی نفسه و مستقل از مشاهده‏گر تحقق دارد، تلقی می‏كردند. فضا [ مكان]،زمان، جرم، و سایر «كیفیات اولیه‏» (۳۷) خواص همه اشیای واقعی‏اند. مدلهای مفهومی، نسخه‏بدلهایی از جهانند كه ما را قادر می‏سازند تا ساختار مشاهده‏ناپذیر جهان را با اصطلاحات مانوس‏كلاسیك مجسم كنیم. اینشتین این سنت را با پافشاری بر این نكته ادامه داد كه یك توصیف كامل از سیستم اتمی، مستلزم مشخص كردن متغیرهای كلاسیك «مكان - زمانی‏» است كه حالت‏آن را به گونه‏ای عینی و غیرمبهم، تعیین كند. او بر آن بود كه چون نظریه كوانتوم چنین نیست‏پس نظریه‏ای ناقص است و عاقبت‏به‏وسیله نظریه‏ای كه انتظارهای كلاسیك را تحقق بخشد،كنار گذاشته خواهد شد.
۲. ابزارانگاری: (۳۸)
مطابق این رای، نظریه‏ها ساخته‏های مفید بشر و تمهیدهایی برای‏محاسبه‏اند (۳۹) كه جهت مرتبط كردن مشاهدات و انجام پیش‏بینیها به كار می‏آیند. آنها همچنین‏ابزارهایی عملی برای دستیابی به كنترل فنی شمرده می‏شوند. مبنای داوری درباره آنها، مفیدبودنشان در به ثمر رساندن این اهداف است، نه مطابقت آنها با واقعیت (كه برای ما امری‏دست‏نیافتنی است). مدلها، مجعولهایی تخیلی‏اند (۴۰) كه موقتا برای ساختن نظریه‏ها استفاده‏می‏شوند و پس از آن می‏توان آنها را كنار نهاد; آنها بازنمودهای (۴۱) حقیقی جهان نیستند. اگرچه‏می‏توانیم از معادلات كوانتومی برای پیش‏بینی پدیده‏های مشاهده‏پذیر استفاده كنیم، امانمی‏توانیم در میان مشاهداتمان از اتم سخن بگوییم. اغلب چنین پنداشته می‏شود كه بور قاعدتا باید ابزارگرا باشد، زیرا او در بحث طولانی باانیشتین، اصالت واقع كلاسیك را رد كرده است. اما آنچه او واقعا گفت، آن است كه مفاهیم‏كلاسیك را نمی‏توان بدون ابهام برای تشریح سیستمهای اتمی موجود به كار برد. از مفاهیم‏كلاسیك فقط می‏توان برای توضیح پدیده‏های مشاهده‏پذیر، در موقعیتهای ویژه آزمایشگاهی‏استفاده كرد. ما نمی‏توانیم جهان را آن گونه كه «فی نفسه‏» تحقق دارد، جدای از تاثیر متقابل ما باآن، مجسم كنیم. بور، به میزان زیادی با نقد طرفداران ابزارانگاری از اصالت واقع كلاسیك موافق‏بود ولی او به‏طور مشخص از ابزارانگاری حمایت نمی‏كرد و با تحلیل دقیق‏تر به‏نظر می‏رسد كه اوگزینه سومی را اختیار كرده باشد.
۳. اصالت واقع نقادانه: (۴۲)
قایلین به اصالت واقع نقادانه، نظریه‏ها را بازنمودهایی ناتمام ازجنبه‏های محدود جهان، آن‏گونه كه با ما در كنش متقابلند، تلقی می‏كنند. نظریه‏ها به ما اجازه‏می‏دهند تا جنبه‏های مختلف جهان را كه در موقعیتهای گوناگون آزمایشگاهی آشكار می‏شوند،به یكدیگر مرتبط كنیم. از نظر حامیان اصالت واقع نقادانه، مدلها، اگرچه انتزاعی و گزینشی‏اند امابرای مجسم كردن ساختارهای جهان كه موجب این كنشهای متقابلند، كوششهایی ضروری به‏حساب می‏آیند. در این نگرش، هدف علم، فهم است نه كنترل. تایید پیش‏بینیها آزمونی است‏برای فهم معتبر (۴۳) ولی خود پیش‏بینی، هدف علم نیست. بخوبی می‏توان ادعا كرد كه بور - اگرچه نوشته‏های او همواره واضح نبوده است - صورتی ازاصالت واقع نقادانه را پذیرفته بود. او در بحث‏با انیشتین، واقعیت الكترون‏ها یا اتم‏ها را انكارنكرد، بلكه مدعی بود كه آنها از آن رسته اشیایی نیستند كه توصیفات فضا - زمانی كلاسیك راپذیرند. وی پدیدارشناسی (۴۴) « ماخ‏» (۴۵) را كه واقعیت اتم‏ها را مورد تردید قرار می‏داد، نپذیرفت.«هنری فولس‏»، (۴۶) این بحث را چنین خلاصه می‏كند: «او [بور] چارچوب كلاسیك را كنار گذاشت‏و استنباط واقع‏گرایانه را درباره توصیف علمی طبیعت‏حفظ نمود. آنچه او طرد می‏كند اصالت‏واقع نیست، بلكه تعبیر كلاسیك آن است.»[۴] بور، واقعیت‏سیستم اتمی را كه با سیستم‏مشاهده‏گر در برهم كنش است، فرض مسلم گرفت. در قبال تعبیرهای ذهن‏گرا (۴۷) از نظریه‏كوانتوم كه مشاهده را یك برهم كنش ذهنی - فیزیكی (۴۸) تلقی می‏كنند، بور از برهم كنشهای‏فیزیكی میان سیستمهای ابزاری و اتمی، در وضعیت كامل آزمایشگاهی، سخن می‏گوید.به‏علاوه، «موج و ذره‏» یا «اندازه حركت و موقعیت مكانی‏» یا دیگر وصفهای مكمل، حتی اگر هم‏بروشنی قابل اطلاق نباشند، بر یك شی‏ء واحد صدق می‏كنند. آنها از نمودهای متفاوت سیستم‏اتمی واحد حكایت می‏كنند.«فولس‏» می‏نویسد: «بور احتجاج می‏كند كه این‏گونه باز نمودها، انتزاعهایی هستند كه در امكان توصیف یك‏پدیده به‏عنوان كنش متقابل میان سیستمهای مشاهده‏گر و سیستمهای اتمی، نقشی حیاتی‏ایفا می‏كنند، اما نمی‏توانند خواص یك واقعیت مستقل را تصویر كنند .... ما می‏توانیم چنین‏واقعیتی را به حسب توانایی آن برای ایجاد برهم كنشهای گوناگون توصیف كنیم - برهم كنشهایی‏كه نظریه مذكور، آنها را تامین‏كننده شواهد مكمل درباره شی‏ء عین واجد قلمداد می‏كند.[۵]بور نگرش اصالت واقع كلاسیك را كه براساس آن، جهان دربردارنده موجوداتی با خواص‏معین كلاسیك است، نپذیرفت. ولی با وجود این، بر آن بود كه جهانی واقعی وجود دارد كه دركنش متقابل، توانایی ایجاد پدیده‏های مشاهده‏پذیر را داراست. فولس كتاب خود را درباره بور بااین نتیجه‏گیری به پایان می‏رساند: «هستی‏شناسی (۴۹) ای كه این نحوه تعبیر و تفسیر از پیام "بور" مستلزم آن است، اشیای‏فیزیكی را نه مطابق با چارچوب كلاسیك و از راه خواص معین كه با خواص پدیده‏ها مطابقند،بلكه از طریق توان آنها برای ظاهر شدن در نمودهای گوناگون پدیده‏ها، توصیف می‏كند.بدین‏ترتیب در چارچوب مكملیت، حفظ استنباط واقع‏گرایانه و پذیرفتن كامل بودن نظریه‏كوانتوم فقط با تجدید نظر در فهم ما از ماهیت‏یك واقعیت مستقل فیزیكی و اینكه ما چگونه‏می‏توانیم آن را بشناسیم، ممكن است.»[۶] كوتاه سخن اینكه ما باید اكیدا جدایی قاطع بین مشاهده‏گر و شی‏ء مشاهده‏شده را كه درفیزیك كلاسیك فرض می‏شد، انكار كنیم. براساس نظریه كوانتوم، مشاهده‏گر همواره یك‏شریك و سهیم به حساب می‏آید. در مكملیت، استفاده از یك مدل، استفاده از مدلهای دیگر را محدود می‏سازد. مدلها،بازنمودهای نمادین (سمبولیك) از وجوه واقعیت متعاملند كه نمی‏توانند منحصرا بر وفق‏شباهتهایی كه با تجربه روزمره دارند، مجسم شوند. آنها صرفا به‏طور كاملا غیرمستقیم، با جهان‏اتمی و یا با پدیده‏های مشاهده‏پذیر، مربوط‏اند. ولی ما مجبور نیستیم ابزارانگاری‏ای را بپذیریم‏كه نظریه‏ها و مدلها را ابزارهای فكری و عملی مفیدی می‏انگارد كه درباره جهان چیزی به مانمی‏گویند. خود بور پیشنهاد كرد كه ایده مكملیت قابل بسط به سایر پدیده‏هایی است كه با دو نوع مدل،تحلیل‏پذیرند، مانند: مدلهای «مكانیستی و ارگانیك‏» (۵۰) در زیست‏شناسی; مدلهای‏«رفتارگرایانه و درون نگرانه‏» (۵۱) در روان‏شناسی; مدلهای «جبر» و «اختیار» در فلسفه; یا مدلهای‏«عدل الهی و «عشق الهی‏» در الهیات. بعضی نویسندگان پا را فراتر نهاده و از مكملیت «علم‏» و«دین‏» سخن می‏گویند. بدین‏سان «سی.ای. كولسون‏» (۵۲) پس از تشریح دوگانگی موج - ذره وتعمیم بور از آن، علم و دین را «توضیح‏های مكمل درباره واقعیت‏» می‏نامد.[۷]من به این‏گونه استعمال گسترده از اصطلاح مزبور، با دیده شك می‏نگرم. در زیر چند شرط رابرای به كار بردن مفهوم مكملیت مطرح می‏كنم:[۸]
۱. مدلها باید فقط در صورتی مكمل یكدیگر نامیده شوند كه به یك موجود واحد و یك گونه‏واحد منطقی اشاره كنند. موج و ذره، مدلهایی برای یك موجود منفرد (مثلا یك الكترون) در یك‏موقعیت منفرد (مثلا در یك آزمایش دو شكاف) به‏شمار می‏آیند. آنها هر دو در یك سطح‏منطقی قرار دارند و قبلا در یك شعبه از علم استعمال شده‏اند. این شرایط در مورد علم و دین‏صدق نمی‏كند. آن دو، نوعا در موقعیت‏هایی متفاوت پدید می‏آیند و در زندگی انسان وظایف‏مختلفی را به انجام می‏رسانند.[۹] ازاین‏رو، من علم و دین را زبانهای بدیل (۵۳) می‏دانم و اصطلاح‏مكملیت را به مدلهای مربوط به یك گونه واحد منطقی و در چارچوب یك زبان خاص، محدودمی‏كنم; نظیر مدلهای «انسان‏وار» و «غیرانسان‏وار» برای خداوند. است و نه‏«استدلالی‏». (۵۵) باید دلایل مستقلی برای ارزش دو مدل بدیل و یا مجموعه‏هایی از ساختها درحوزه دیگر وجود داشته باشد. نمی‏توان فرض كرد كه مدلهای مفید در فیزیك، در سایر رشته‏هانیز ثمربخش باشند.
۳. مكملیت، هیچ توجهی را برای پذیرش غیرنقادانه حصرهای دووجهی (۵۶) فراهم نمی‏آورد.این اصطلاح را نمی‏توان برای اجتناب از پرداختن به ناهماهنگیها یا «وتو» كردن جست‏وجوی‏وحدت، به كار برد. درباره ویژگی متناقض‏نما (۵۷) در دوگانگی موج - ذره نباید مبالغه شود. مانمی‏گوییم كه یك الكترون هم موج است و هم ذره، بلكه می‏گوییم رفتاری موج‏گونه و ذره‏وار ازخود نشان می‏دهد. به‏علاوه، ما یك فرمالیزم ریاضی وحدت‏یافته در اختیار داریم كه لااقل، پیش‏بینی‏هایی احتمالی را فراهم می‏آورد، حتی اگر تلاشهای گذشته، هیچ نظریه‏ای را بهتر ازنظریه كوانتوم در طابقت‏با داده‏ها به دست نداده باشد، ما نمی‏توانیم تحقیق برای مدلهای‏وحدت بخش جدید را طرد كنیم. انسجام (۵۸) ، حتی اگر با اعتراف به محدودیتهای زبان و تفكربشری تعدیل شده باشد، همواره در سراسر پژوهش اندیشه‏مندانه به‏صورت یك آرمان باقی‏می‏ماند.  www.migna.ir
پی‏نوشتها:
۱- متن مقاله بخشی از فصل هفتم كتاب دین و علم: مسائل تاریخی و معاصر نوشته ایان باربور است كه درسال ۱۹۹۷ منتشر شده است. این كتاب آخرین و مهمترین اثر باربور در زمینه مباحث علم و دین است كه در پژوهشگاه‏فرهنگ و اندیشه اسلامی در دست ترجمه به فارسی است و بزودی منتشر خواهد شد.
۲- quarks ،دسته‏ای از بنیادی‏ترین اجزای مفروض ماده. (م).
۳- observer and observed ،در جریان هر مشاهده سه امر تشخیص داده می‏شود: (الف) عمل مشاهده، (ب) مشاهده‏گر [ل ناظر]، و (ج) شی‏ء مشاهده‏شده. ارتباط این سه با یكدیگر، هم در فلسفه و هم در تعابیر ارائه‏شده از فیزیك‏نوین، محل بحث و گفت‏وگوست. (م).
۴- . chance and law
۵- . psrts and wholes
۶- . Epistemology
۷- . absolute
۸- . Primary qualities
۹- . Mass
۱۰- . Velocity
۱۱- . objective
۱۲- . Reductionistic
،به‏معنای پیروی از مكتبی است‏به‏نام Deism كه در اواسط قرن شانزدهم میلادی در انگلستان ظاهر شد.این مكتب متاثر از پیشرفتهای علم، نیروی عقل را در رسیدن به خداوند كافی می‏دانست و جهان را همچون ماشینی می‏پنداشت كه خداوند، طراح آن است. پیروان این نظر، دین والهیات مبتنی بر وحی را منكر بودند و از دین و الهیات‏طبیعی و یا به تعبیری عقلانی طرفداری می‏كردند. (م).
۱۴- . Conceptual Schemes
۱۵- electromagnetic theory ،در دهه ۱۸۶۰ میلادی، فیزكدانی به‏نام مكسول، (Maxwell) توانست از راه توصیف‏ریاضی، نیروهای الكتریكی و مغناطیسی را در نظریه‏ای واحد، با عنوان «نظریه الكترومغناطیس‏» تلفیق كند. (م) .
۱۶- Kenetic theory of gases ،نظریه‏ای كه درصدد است‏با بیانی ریاضی، رفتار گازها را براساس حركات اجزای اتمی ومولكولی آنها توضیح دهد. (م).
۱۷- thermodyan mics ،این اصطلاح كه از دو واژه یونانی، یكی به‏معنای حرارت و دیگری حركت، تركیب شده است،بیانگر قوانین و روابط بین حرارت و حركت مولكول‏ها بویژه مولكولهای گاز است. (م)
۱۸- Continuous media ،فیزیكدانان قرن نوزدهم برای توجیه انتشار امواج نور و به‏طوركلی امواج الكترومغناطیس درفضا، به نوعی واسطه و میانجی به نام «اثیر» قایل شدند كه ساختاری پیوسته داشت و آنها را محمل انتشار آن امواج‏می‏پنداشتند. البته ناروا بودن این فرض كه ناشی از قیاس امواج الكترومغناطیس (از جمله نور) با امواج صوتی بود، بعداروشن شد. (م).۱۹- Photoelectric effect ،اثر فتوالكتریك به جریانی الكتریكی كه به‏واسطه تاثیر انرژی نور از راه جدا كردن الكترون‏هااز سطح فلزات ایجاد می‏شود، اطلاق می‏گردد. انیشتین در مقاله‏ای (۱۹۰۵) درباره اثر فتوالكتریك، این فرضیه را مطرح‏ساخت كه نور متشكل از ذراتی منفصل است. تا قبل از انیشتین اغلب فیزیكدانان می‏پنداشتند كه نور صرفا پدیده‏ای‏موج‏گونه است، ولی فرضیه انیشتین مستلزم آن بود كه نور جریانی است از ذرات كه از بسته‏های مجزا و كوچك انرژی كه‏بعدا فوتون نامیده شدند، تشكیل شده است. با استفاده از این ایده، او معادله‏ای را برای اثر فتوالكتریك تنظیم كرد كه‏نهایتا در سالهای ۱۹۲۳ - ۱۹۲۴ تایید و اثبات شد. (م).
۲۰- Photon ،كوچكترین واحد تشكیل‏دهنده نور كه فاقد بار الكتریكی و جرم است.
۲۱- Phase ،تابعی ریاضی است كه مختص معادله‏های مربوط به حركت موج است.
۲۲- Momentum ،حاصل ضرب جرم در سرعت هر جسم متحرك را اندازه حركت آن می‏نامند.
۲۳- Wave functions ،تابع موج، تابعی است ریاضی كه در نظریه كوانتوم برای نشان دادن وضعیت‏یك سیستم فیزیكی‏و محاسبه احتمال وقوع یك رویداد (مثلا تابش یك فوتون از یك اتم) در زمان اندازه‏گیری، به كار می‏رود. (م).
۲۴- Super position of states ،در مكانیك كوانتومی، اصلی وجود دارد به‏نام «اصل تركیب‏» كه مطابق آن، امكانهای(وضعیتهای محتمل) كوانتومی می‏توانند با یكدیگر آمیخته شوند و «تركیبی از وضعیتها» را كه خود وضعیتی جدیداست، پدید آورند. (م).
۲۵- Probability distribution ،مفهومی است اساسی در نظریه احتمالات، به‏معنای تخصیصی احتمالات به‏مجموعه‏ای از رویدادها كه به یكدیگر مرتبطند. (م).
۲۶- Probability waves ،امواجی هستند كه احتمال وجود یك ذره را (مثلا الكترون) در نقطه‏ای از فضا (مثلا فضای‏پیرامون هسته) بیان می‏كنند. این امواج در مكانیك كوانتومی، دارای هویتی مادی و متعارف نیستند بلكه صرفا كیفیت انتشار احتمالات را نشان می‏دهند. (م).
۲۷- Quantum field theory ،نظریه‏ای است كه در نتیجه اعمال نظریه كوانتوم در مورد رفتار یك میدان، نظیر میدان‏الكترومغناطیس، حاصل شده است. این نظریه نقشی اساسی در درك نیروهای بنیادی حاكم بر قلمرو مادون اتمی‏داشته است. (م).
۲۸- . electromaghetic interactions
۲۹- . Subnuclear interactions
۳۰- Quantum chromodymantics ،نظریه‏ای نوین است كه توصیف برهم كنشهای قوی بین كوارك‏ها و گلوئون‏ها(ذراتی كوانتومی كه عامل پیوند مستحكم كوارك‏ها بر یكدیگرند) را بر عهده دارد. عنوان اختصاری این نظریه‏« QCD »است. (م).
۳۱- . Complementarity principle
۳۲- . Subject
۳۳- . Object
۳۴- از دیدگاه كانت آنچه ما ازجهان می‏دانیم آن است كه با قالبهای مفهومی و ذهنی خود فهمیده‏ایم. ازاین‏رو، آنچه‏می‏یابیم عوارض معرفتی جهان است نه خود جهان، آن‏گونه كه هست. (م).
۳۵- . Word in itself
۳۶- . Conceptual Molds
۳۷- Primary qualities ،جان لاك (۱۶۳۲ - ۱۷۰۴) فیلسوف انگلیسی برای هر شی‏ء فیزیكی دو دسته كیفیات مطرح‏كرد: ۱. كیفیات اولیه: مانند شكل معین، اندازه معین و .... كه هر شی‏ء فیزیكی از آنها برخوردار است، خواه كسی آنها رادرك كند یا نه. ۲. كیفیات ثانویه: نظیر طعم، رنگ، بو، و .... كه وجود آنها مشروط به حضور نیرویی درك‏كننده و اندامهای‏حسی است. (م).
۳۸- Instrumentalism
۳۹- Calculating
۴۰ Imaginative fictions
۴۱- Representations
۴۲- Critical realism
۴۳- Valid understanding
۴۴- Phenomenalism
۴۵- Ernst mach
۴۶- Henry folse
۴۷- Subjectivist
۴۸- Mental - physical
۴۹- Ontology
۵۰- Mechanistic and organic models ،در مدلهای مكانیستی، موجودات زنده بسان «ماشینهای پیچیده‏ای‏» كه‏چیزی جز مجموع اجزا نیستند، در نظر گرفته می‏شوند و براساس قوانین فیزیكی و شیمیایی تشریح پذیرند. اما درمدلهای ارگانیك، آنچه ارائه می‏شود یك كل یكپارچه به‏نام ارگانیزم است كه دارای سلسله مراتبی از سطوح مختلف نظم‏است. این كل سازمان یافته، چیزی بیشتر و فراتر از مجموع اجزاست و صرفا با قوانین فیزیكی و شیمیایی نمی‏توان آن راتشریح كرد. (م).
۵۱- Behavioristic and instropesti models ،رفتارگرایی و درون‏نگری دو مدل و شیوه در روان‏شناسی است.براساس درون‏نگری، حالتهای درونی و فرآیندهای ذهنی انسان، موضوع اصلی تحقیقات روان‏شناسی را تشكیل‏می‏دهد. اما در رفتارگرایی، بررسی و مشاهده «رفتار» بویژه از راه آزمونهای «محرك و پاسخ‏» نقش اصلی را بر عهده دارند.(م).
۵۲- C. A. Coulson
۵۳- alternative languages
۵۴- analogical
۵۵- inferential
۵۶- Dichotomies ،یعنی تقسیمهای ثنایی، كه محصول این تقسیمها، در قالب قضایایی كه در علم منطق به قضایای‏منفصله مانعهٔ الجمع و حقیقه شهرت دارند، بیان می‏شود. مانند این قضیه : عدد یا زوج است‏یا فرد
۵۷- Paradoxical
۵۸- Coherence مترجم: پیروز فطورچی
منبع:فصلنامه ذهن، شماره ۱ 
   
خبرگزاری فارس
   
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

علت پرحرفی کودکان؛ چطور رفتار کنیم؟
چرا در دیدارهای خانوادگی عصبی هستیم؟
توصیه‌های سازمان ملل متحد به مناسبت هفته جهانی روانشناس
بهترین نوع جدایی از روان‌درمانگر چیست؟
چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن وجود داشته باشد هرگز رهایتان نخواهند کرد، آنها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت.