احتمال اقدام به خودکشي در افرادي که داراي این اختلالات رواني هستند!
به گزارش میگنا به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه، هنوز چند هفتهاي از شروع سال 1395 نگذشته بود که موجي به نام خودکشي در خيابانها به راه افتاد. نخستين خودکشي در ملأعام مربوط به دختر نوجوان 15 ساله تبريزي بود که از طبقه دهم ساختماني در خيابان دامپزشکي تبريز خود را به پايين پرت کرد و در دم جان سپرد. چهار روز بعد، دختر 20 ساله در مهاباد اقدام به خودسوزي کرده و فوت کرد. در چهارم ارديبهشت، دختر نوجوان 16 سالهاي، خود را از پل هوايي خيابان زند به پايين انداخت. در روز یازدهم اردیبهشت، اهالي خيابان ميرداماد متوجه آويزانبودن جسد مرد ميانسالي از روي پل عابرپياده بودند که خود را حلقآويز کرده بود و علتش را مشکلات مالي دانستند. پنج روز بعد، دختري 18 ساله از پل ولايت اتوبان نيايش خود را به پايين انداخت و با ماشين تصادف کرد و جان باخت. 23 ارديبهشت، جوان 28 سالهای در ميدان رسالت نيز از پل هوايي خود را به پایین پرت کرده و درست روي سقف ماشين آمبولانس سقوط کرد و چند جاي بدنش شکست. 27 ارديبهشت، دختر 24 سالهاي پس از پريدن از روي پل عابرپياده در خيابان هنگام با خودرو تصادف و جانش را از دست داد؛ همينطور که خودکشي در خيابانهاي تهران و ساير شهرستانها روبه افزايش بود، در ماههاي اخير، در متروهاي تهران رخ داد، از دخترهاي جوان تا مردان مسني که خود را جلوي مترو پرت ميکردند که اکثر آنها متأسفانه منجر به مرگ ميشد و برخي نيز با کمک بهموقع مردم و مسئولان مترو از مرگ نجات مييافتند يا مجروح ميشدند. آخرين خودکشي در ملأعام که تقريبا مربوط به يک ماه گذشته ميشود، نوزدهم دی، خودکشي مرد 35 سالهاي در متروی ايستگاه شريف است که بر اثر شدت جراحات، جان خود را از دست داد. اين حجم از خودکشيها چه در عموم شهر و چه در خانهها باعث شد آمار خودکشي در سال 1395، بيشتر از ساير سالهاي ديگر باشد؛ ازاينرو، با دکتر گوهر انزاني، مشاور و رواندرمانگر درباره سببشناسي و اختلالات روانيای که منجر به خودکشي ميشود، گفتوگو کردهایم که در زیر میخوانید.
احتمال اقدام به خودکشي در افرادي که داراي اختلالات رواني هستند تا چه حد است؟
به نظر ميرسد احتمال خودکشی در میان کساني که داراي اختلالات هستند، بيشتر است. مخصوصا کسي که داراي اختلال شخصيت مرزي است بهدليل آنکه افسردگي بيشتري را تجربه ميکند، عزت نفسش پايين بوده و گستره پرخاشگري بيشتري دارد، در حل مسئله ضعيف عمل ميکند، پس احتمال رفتارهاي آسيبزننده در او افزايش مييابد؛ البته اين بيماران دچار اختلال شخصيت مرزي، نبود محبت والدين و گاه آسيبهاي جنسي حلنشده از دوران کودکي را عامل خودکشي خود ميدانند. در اين اختلال نيز مورد ديگري مشاهده ميشود که به معناي وقايع منفي زندگي است که بهعنوان عامل خطرساز اقدام به خودکشي در اين افراد است. تقريبا 75 درصد اين افراد، حداقل يکبار خودکشي را تجربه کردهاند.
بهعنوان رواندرمانگر خودکشي، غير از اين اختلال، کداميک از اختلالات رواني ديگر با خودکشي رابطه دارند؟
اختلالات بيشمار ديگري نيز هستند که مهمترين آنها با توجه به آمارها و پژوهشها را توضيح ميدهم:
اختلال شخصيت ضداجتماعي: پژوهشها نشان داده است که اين افراد بهعلت پرخاشگري و تکانشيبودن، عدم احساس مسئوليت، احتمال بيشتري دارد که دست به رفتارهاي آسيبزننده بزنند. تقريبا 45درصد پسران و 33 درصد دختران داراي اين اختلال، اقدام به خودکشي کردهاند.
اختلال شخصيت اسکيزوتايپال يا پارانوئيد: پژوهشها دلايل خودکشي را بدگماني، بدبيني و مشکلات ميانفردي ميدانند که باعث انزواي اجتماعي و در نهايت خودکشي ميشوند که حدود 60 درصد آنها به اين اقدام دست زدهاند.
اختلال شخصيت اجتنابي: اين دسته از بيماران، احساس طردشدگي شديدي دارند و کمروتر از سايرين هستند. حساسيت مفرط به طردشدن مهمترين عامل خودکشي در اين شخصيت است.
اختلال شخصيت خودشيفته: بيشترين دليل خودکشي در اين بيماران ازدستدادن فرد مهم زندگي و نياز شديد به تحسين و توجه ديگران است.
اختلال اسکيزوفرني: در اين نوع اختلال، فرد مردد است. نااميدي بالايي دارد، دچار توهم و هذيان بوده و در نهايت بهعلت افسردگي زياد خودکشي ميکند.
اختلال شخصيت پرخاشگر- منفعل: مانعتراشي، تعلل، لجبازي و حس ناکارآمدي در آنها مهمترين دليل خودکشي است.
اختلال شخصيت ضداجتماعي: در اين بيماري، فرد تکانشي است بدون طرح و برنامه قبلي اقدام به عمل ميکند، از درک عواقب کارهايش ناتوان است، براي تخليه هيجاني خود دست به خشونت ميزند که گاهي اين خشونت به خودش بازميگردد و منجر به خودکشي ميشود.
اختلال شخصيت هيستريونيک: در اين بيماري، رفتارهاي نمايشي و اغراقآميز بيش از حد طبيعي بوده و افراد به محض اينکه احساس ميکنند مورد توجه نيستند، احساس بيارزشي شديدي ميکنند. پس، از ابزارهاي نادرست براي جلب توجه کمک ميگيرند. در اين اختلال، خودکشي نمايش بارزترين دليل جلب توجه است.
اختلال افسردگي: بهعلت احساس بيکفايتي، بيارزشي، عزت نفس پايين، نگرش منفي به خود، سرزنش بيش از حد خود و بدبيني نسبت به همه چيز، تمايل شديد به احساس گناه و رفتارهاي غمانگيز، بيشترين ميزان خودکشي را در ايران دارد.
آيا اختلالات نامبرده عامل تعيينکننده خودکشي هستند؟
بله، ناگفته نماند اختلالات شخصيت از چند جهت عامل تعيينکننده خودکشي هستند:
- زمينهساز بروز اختلالات روانپزشکي مثل الکليسم و افسردگي،
- ايجاد مشکلات در روابط و سازگاري اجتماعي،
- زمينهساز رخدادهاي نامطلوب زندگي،
- مشکل در توانايي مقابله با مشکلات،
- تعارض بين شخص و محيط.
آيا افرادي که با توجه به اختلالات نامبرده خودکشي ميکنند، براي جلب توجه دست به اين اقدام ميزنند؟
نميتوان بهصورت شفاف پاسخ داد. لينهان و همکاران اظهار میکنند، درباره اختلال شخصيت و اقدام به خودکشي، مطالعات بسيار کمي موجود است و نميتوان تشخيص داد، فرد رفتار را با قصد مردن انجام ميدهد يا فقط تمايل به ديدهشدن و جلبتوجه دارد. خيلي از پژوهشها نشان دادهاند، افراد داراي اختلال شخصيت ضداجتماعي و افراد افسرده، بيشتر از ديگران خودکشي موفق ميکنند.
امروزه رايجترين روشهاي خودکشي چه روشهايي است؟
بيشترين روش خودکشي بهنظر ميرسد، استفاده از دارو است؛ بهويژه داروهاي لورازپام و ديازپام که بيشتر در دسترس هستند و باور افراد اين است که با خوردن اين داروها به خواب فرورفته و هيچ دردي احساس نميکنند و بهراحتي ميتوانند به زندگي خود پايان دهند. بعد از دارو، استفاده از سموم کشاورزي و مواد افيوني بهعنوان پرکاربردترين روش خودکشي در ايران نام برده ميشود؛ البته در زنان، خودسوزي عامل مهمي براي ازبينبردن خود است. استفاده از چاقو، دارزدن و اسلحه، کمتر از روشهاي ديگر است؛ البته امسال، ميتوان اکثر خودکشيها در ايران را پرتشدن از ارتفاع يا حلقآويز کردن نام برد که تابهحال بيسابقه بوده است.
از لحاظ جنسيتي، خودکشي بيشتر در زنان رخ ميدهد يا مردان؟
با توجه به تحقيقات صورتگرفته، بهنظر ميرسد خودکشي در بين زنان بهويژه زنان خانهدار بيشتر از مردان است که دلايل بسياري براي اين مسئله عنوان شده از جمله مشکلات خانوادگي، بيماريهاي رواني بهويژه افسردگي، جدايي يا بحرانها، نداشتن مهارت حل مسئله، ناتواني در برقراري ارتباط و مقابلههاي ناکارآمد. به نظر ميرسد خودکشي در مردان بيشتر منجر به مرگ ميشود تا در زنان؛ چراکه تعدادکمي از زنان واقعا قصد ازبينبردن خود را دارند.
دلايل عمده خودکشي را در جامعه ايران چه مواردي ميدانيد؟
اختلالات رواني، پيشآمدن بحرانهايي از قبيل مشکلات خانوادگي، ازدستدادن روابط عاطفي، فشارهاي ناشي از ترک مواد، جدايي، اعتياد، مشکلات اقتصادي و مشکلات فردي. زيلبورگ، دلايل خودکشي را اعتقاد به نوعي جاودانگي ميداند، پس به استقبال مرگ ميروند تا در دنياي ديگر به وصال برسند.
شما چه راهکارهاي مناسبي هنگام پيشآمدن بحرانها براي شخص درگير بحران ارائه ميدهيد؟
اگر برايتان بحراني پيش آمده، فرصت را از دست ندهيد، فورا اقدام کنيد و متوجه عکسالعملها باشيد و از متخصصان کمک بگيريد. سعي کنيد، تنها نباشيد. درباره ديگران، پيشنهاد ميدهم اگر بحرانهايي چون مرگ يا جدايي پيش آمد با فرد صحبت کنيد، اگر او از خودکشي صحبت ميکند، فورا او را پيش مشاور ببريد يا در صورت نيامدنشان از آنها مشاوره بگيريد. باورهاي غلط را مانند کسي که تهديد ميکند، خودکشي نميکند و... دور بيندازيد.
چه عواملي ميتواند انگيزه خودکشي را کاهش دهد؟
پژوهشها نشان داده، کساني که در خانواده خود مورد توجه بودهاند، والدين حمايتگر داشته، سبک فرزندپروري والدين دموکراتيک بوده، مهارتهاي زندگي بهويژه مهارتهاي حل مسئله و مقابله با خلق منفي را بهخوبي آموزش ديدهاند، راههاي مقابله با شرايط بحراني در زندگي را ميدانند، حس کنترل بيشتري در زندگيشان داشته، از اعتماد به نفس بالايي برخوردار بوده، با تکيه بر نقاط قوت خود، نقاط ضعف را ميپذيرند، در جهت بهبود نقاط ضعف خود کوشش کرده و براي آينده خود، برنامهريزي هدفمندي دارند، ميل به خودکشي در آنها و اعضاي خانوادهشان مشاهده نميشود.
با توجه به اينکه مشاوران و روانپزشکان در زمينه مسائل شخصي مراجعهکننده هميشه رازدار بودهاند، آيا درباره کساني که افکار خودکشي دارند يا خودکشي ناموفق را پشت سر گذاشتهاند بايد رازداريشان را حفظ کنند؟
روانشناسان، مشاوران، روانپزشکان، مددکاران و پزشکان، احتمال زيادي دارد که با کساني در ارتباط باشند که افکار خودکشي دارند. آنچه مهم است در وقوع بحرانهاست. در بحرانها تنش فرد، بالا ميرود و نميتواند تعادل هيجاني خود را بهدست آورد، پس امکان دارد براي رهايي از تنش به سادهترين راه، يعني خودکشي متوسل شوند. پژوهشها بيان ميکنند، هنگام وجود بحران بهويژه خودکشي حتما بايد نيروي حمايتي براي فرد پديد بیاورند (به خانواده خبر دهند) و اگر فرد، نيروي حمايتي ندارد بايد بستري شود؛ سپس فرصتهاي مداوم براي او ايجاد شود که بتواند احساساتش را ابراز کرده و تخليه هيجاني صورت گيرد و چنانچه نياز به دارودرماني باشد يا اختلال رواني در فرد وجود داشته باشد، اقدامات بعدي صورت گيرد.
عوامل و راههایی که به خودکشی ختم میشوند
دکتر محمدمهدي بديعي، روانپزشک میگوید: در زمينه خودکشي، چندين عامل در ارتباط هستند که در زير بهطور مختصر توضيح داده ميشوند:
1- جنسيت: اقدام به خودکشي در زنان، چهار برابر مردان اما خودکشي موفق در مردان، سه برابر زنان است.
2- روشها: روشهاي خودکشي در مردان عمدتا اسلحه گرم، دار زدن و پريدن از بلندي و در زنان عمدتا داروها و سموم است.
3- سن: افزايش سن با افزايش ميزان خودکشي موفق رابطه دارد. در افراد مسن، خودکشي کمتر بوده ولي موفقتر است. سومين علت مرگ در گروه سني 24-15 سال خودکشي است.
4- مذهب: از نگاه کليساي کاتوليک و اسلام، خودکشي، يک گناه است. افزايش ميزان ايمان و اعتقاد باعث کاهش ميزان خودکشي ميشود.
5- وضعيت تأهل: افراد متأهلي که بچهدار هستند، نسبت به افراد مجرد يا بيوه و مطلقه، کاهش خطر خودکشي را دارند.
6- شغل: از کار و شغل بهعنوان محافظي در مقابل خطر خودکشي نام ميبرند؛ البته برخي از مشاغل در معرض خطر بيشتري در خودکشي قرار دارند؛ پزشکان بهويژه روانپزشکان، چشمپزشکان و متخصصان بيهوشي.
7- سلامت جسماني: در 11 درصد تمام موارد خودکشي، بيماريهاي جسمي، عامل مهمي شناخته شده است؛ هفت بيماريای که خطر خودکشي را افزايش ميدهند، شامل: اپيلپسي، اماس، تروما، CVA، دمانس، هانتينگتون و ايدز.
8- سلامت رواني: عوامل مهم رواني در خودکشي، شامل سوءمصرف مواد، افسردگي و اسکيزوفرني است. 95 درصد از کساني که خودکشي يا اقدام به خودکشي ميکنند، داراي يک اختلال رواني هستند. خودکشي در مبتلايان به افسردگي، 15 درصد و در مبتلايان به سابقه اعمال خشونتآميز نيز 25 درصد است. درواقع ميتوان گفت، خطر خودکشي در بيماران رواني، 12-3 برابر بيشتر از افراد غيربيمار است.
سببشناسي
الف- عوامل اجتماعي: شامل نظريه دورکهايم ميشود. او معتقد است تقسيم خودکشي متعلق به سه طبقه اجتماعي است: 1- خودخواهانه: شخصي که فاقد رابطه قوي يا هيچ گروه خاصي نيست، 2- ديگرخواهانه: همبستگي افراطي فرد با يک گروه اجتماعي، 3- بيهنجاري: آشفتگي همبستگي اجتماعي که پس از تغييرات وسيع اقتصادي، بيثباتي اجتماعي و فروپاشي ارزشها به وجود ميآيد.
ب- عوامل روانشناختي: نظريه فرويد را دربرميگيرد که درواقع، خودکشي را بازتاب نوعي پرخاشگري نسبت به ديگرکشي که معکوس ناشي از خشم فرد نسبت به شخص ديگر است، ميداند؛ البته ساير نظريات جديدتر نيز وجود دارند که به وجودنداشتن ساختار شخصيتي يا ديناميک خاص مرتبط با خودکشي، تخيلات و فانتزيهاي افرادي که خودکشي کردهاند، مربوط است؛ مانند آرزوي انتقام، کنترل يا مجازات، آرزوي جبران، فداکاري يا کفاره، آرزوي فرار يا خواب، آرزوي نجاتيافتن، تولد دوباره، اتحاد مجدد با يک عزيز ازدسترفته، آرزوي حياتي تازه، نااميدي، درد رواني، حملات ترس، اعتماد به نفس پايين، خودشيفتگي شديد، تکانشگري، پرخاشگري شامل خشونت عليه ديگران و شرم و تحقير.
ج- عوامل فيزيولوژيک: شامل موارد ژنتيک و نوروشيمي است. ژنتيک در اينجا به اين معناست که خطر خودکشي در بستگان درجه يک بيماران رواني، هشتبرابر و نوروشيمي مربوط به کاهش سروتونين است که باعث افزايش خطر خودکشي ميشود.
پيشبيني خطر خودکشي
عوامل مرتبط با خطر خودکشي به اولويت ذکر شده است؛ سن، وابستگي به الکل، تحريک خشم، تهاجم، رفتار خودکشي قبلي، جنسيت مذکر، عدمتمايل به قبول کمک، طولانيبودن دوره افسردگي، سابقه بستري روانپزشکي، فقدان يا جدايي اخير، ازدستدادن سلامت جسمي، بيکاري، بازنشستگي، مجرد، بيوه و مطلقه.
باورهاي نادرست درباره خودکشي
اين عبارات که در ذهن برخي از افراد براي خودکشي نهادينه شده، نادرست است و نبايد به اين باورهاي نادرست تکيه کرد؛ ازجمله:
- افراد ناگهان و بيمقدمه اقدام به خودکشي ميکنند.
- هرکس از خودکشي حرف ميزند، خودش را نميکشد،
-گاهي يک شکست کوچک يا اتفاق کوچک باعث خودکشي ميشود،
- به کساني که ميخواهند خودکشي کنند، نميتوان کمک کرد،
- خودکشي در برخي خانوادههاي خاص رخ ميدهد و خطري براي ديگر خانوادهها نيست،
- از افراد افسرده و نااميد نبايد درباره خودکشي پرسيد چون باعث تشويق آنها به اين کار ميشود،
- اگر کسي از يک اقدام به خودکشي نجات يافت، ديگر خطري او را تهديد نميکند،
- افراد براي جلب توجه و بازي ديگران اقدام به خودکشي ميکنند.
لزوم بستري
پس از يکبار تلاش به خودکشي يا تلاش به خودکشي ناموفق با توجه به موارد زیر، فرد مستلزم بستريشدن در بيمارستان است:
بيمار سايکوتيک بوده و تلاش خشن تقريبا مرگبار داشته باشد. هشدارهايي براي جلوگيري از نجات يا کشف داده شده باشد. طرح يا قصد پايدار وجود داشته باشد. پريشاني و اندوه در حال افزايشيافتن يا بيمار از زندهماندنش متأسف باشد.
بيمار، مرد بوده و بيش از 45 سال سن داشته باشد و جديدا بيماري روانپزشکي و افکار خودکشياش شروع شده باشد. بيمار، حمايت خانوادگي و اجتماعي محدودي داشته و موقعيت زندگياش پايدار نباشد. رفتار تکانشي، بيقراري شديد، قضاوت ضعيف يا اجتناب از کمکگرفتن مشهود باشد. تغييري در وضعيت ذهني بيمار بهدليل متابوليک، سمي، عفوني يا ديگر علل وجود داشته باشد که نيازمند کار بيشتر در يک موقعيت ساختاريافته است.
اورژانس پزشکي در زمينه خودکشي
در زمينه اورژانس پزشکي خودکشي، در کلاسهايي به پرسنل درماني، بهویژه پرستاران، آموزشهاي لازم در مورد افرادي که قصد خودکشي يا خودکشي ناموفق داشتهاند، داده شده است. درواقع، از اين منظر هر رفتار غيرمعمول، اختلال خلق يا تفکر که اگر به سرعت مورد توجه قرار نگيرد، ممکن است منجر به آسيب خود یا ديگران شود. علل بيشتر آن، مربوط به اختلال روانپزشکي مزمن بهدنبال يک حادثه، جنايت يا آگاهي از بيماري جسمي خطرناک، از نظر رواني تحت فشار قرارگرفتن، واکنش دارويي و الکليسم است. طبق برآوردهاي اورژانسها، تعداد افراد مجردي که دست به خودکشي ميزنند، بيشتر بوده و شايعترين تشخيصها برای خودکشي، اختلالات خلقي، اسکيزوفرني و وابستگي به الکل است که40 درصد آنها نياز به بستري دارند.
اصول اساسي روانپزشکي اورژانس
الف- رويکرد (Approach):
-فقدان وقت قبلي ملاقات
-مراجعه در هر ساعتي از شبانهروز
-اغلب تهديدهکننده (Threatening)
-اغلب خواهان درمان نيستند
-مراجعه چند مورد با يکديگر بهطور همزمان
ب) ارزيابي اوليه و Management:
1- محافظت از خود:
الف- حتيالمقدور قبل از ملاقات با بيمار او را بشناسيد و بيشتر راجع به او بدانيد
ب- کار مهار فيزيکي را به کساني واگذار کنيد که در اين مورد آموزش ديدهاند
ج- به ايمني محيط فيزيکي توجه کنيد (دسترسي به در، اشيای داخل اتاق)
د- درصورت لزوم از ديگران بخواهيد که در نزديک حضور داشته باشند
هـ- سعي در برقراري اتحاد درماني داشته باشيد (مثل تهديدنداشتن يا رويارويي با بيمار پارانوئيد)
2- پيشگيري از آسيب:
الف- ضمن ارزيابي به هر طريق ممکن از آسيبزدن بيماران به خود جلوگيري کنيد
ب- خطر خشونت را ارزيابي کنيد: به بيمار بگوييد که خشونت قابلقبول نيست. رويکرد به بيمار بايد غيرتهديدکننده باشد. به بيمار اطمينان و آرامش دهيد. دارو پيشنهاد کنيد. به بيمار بگوييد در صورت لزوم از مهار فيزيکي يا اتاق انفرادي استفاده خواهد شد. گروهي را براي مهار فيزيکي آماده داشته باشيد و بهطورمرتب، علائم حياتي را کنترل کنيد. ضمن مهار بيماران، به دقت مراقب آنها باشيد و بهطورمرتب، علائم حياتي را کنترل کنيد. بلافاصله طرح رويکردي ديگر (نظير دارو) را بريزيد.
فرمول درمان
اولين اقدام: تعيين علت خودکشي باعث تعيين مسير درمان ميشود. پيشبيني خشونت و رفتار تهاجمي مشکل بوده ولي ترس مردم از همه بيماران رواني نامتناسب است و فقط تعداد کمي از بيماران رواني براي ديگران واقعا خطرناک هستند. مهار فيزيکي: وقتي که بيمار آنقدر خطرناک باشد که تهديدي جدي به شمار آيد و با روش ديگري قابل کنترل نباشد. روشهاي مهار فيزيکي استفاده از حداقل چهار نفر، توضيح به بيمار، کنترل مرتب مهارها، استفاده از دارو، يک نفر هميشه در معرض ديد بيمار باشد و اطمينانبخشي و شروع مداخله کلامي است.
درمان دارويي: دارودرماني بسته به علت خودکشي متفاوت است: استفاده از هالوپريدول 10-5 ميليگرم هر نيم تا يک ساعت، بنزوديازپينها: ديازپام 10-5 ميليگرم و لورازپام 4-2 ميليگرم و آنتيهيستامينها، مثل ديفنهيدرامين يا پرومتازين.
رواندرماني: همدلي يا Empathy، کمک به افزايش اعتماد به نفس بيمار، پرهيز از برخوردهاي اهانتآميز و گوشکردن فعال که باعث برونريزي فرد ميشود.
آمارها را ناديده نگيريد
به نظر ميرسد آمار خودکشي در ايران از جوامع غربي پايينتر است اما در ميان کشورهاي خاورميانه، بالاترين رتبه خودکشي از آن ايران است. در ميان کشورها، ايران رتبه پنجاهوهشتم را در زمينه خودکشي داراست. پژوهشها نشان ميدهد بيشتر خودکشيها در سن 34-15 سال اتفاق ميافتد و در این ميان، بيشتر افرادي دست به خودکشي ميزنند که تحصيلاتشان در حد سيکل است. خودکشي در بين مردان بيکار و زنان خانهدار، بالاترين ميزان را دارد.
همچنين پژوهشها نشان داده، روزهاي چهارشنبه به هنگام عصر و شب، خودکشيهاي بيشتري صورت ميگيرد و ميزان خودکشي در دو ماه تير و شهريور افزايش مييابد. همچنين آمارها حاکي از آن است خودکشي در استانهاي همدان، لرستان، ايلام و کرمانشاه نسبت به ساير استانهاي ايران بيشتر بوده؛ هرچند در ايران در مقايسه با کشورهاي پيشرفته صنعتي، کمتر در مورد خودکشي پژوهش انجام شده است. اکثر افرادي که افکار خودکشي در ذهنشان ميپرورانند، براي درمانشان هنوز باورهاي غلطي در مورد کمکگرفتن از مشاوره و روانشناسي دارند.
بهعنوان رواندرمانگر توصيه ميشود در گام اول براي بهبود و اينکه افکار خودکشي در فرد کاهش يابد، به مراکز مشاوره مراجعه کنند. متخصصان و مشاوران بايد از تستهاي معتبر روانشناسي براي تشخيص نوع اختلالات استفاده کنند و باتوجه به نتيجه تست، ارزيابي دقيقي داشته باشند که آيا اين فرد امکان رفتارهاي خودکشي را دارد يا خير؟ پژوهشها نشان داده، تست امامپيآي (MMPI) که از مهمترين تستهاي شخصيتي است، بايد به صورت کامل روي اين افراد انجام گيرد و طي ارزيابي تستها، تمام اختلالات بررسي ميشود و به مشاور يا روانشناس در تشخيص درست مشکل مراجع بسيار کمک ميکند.
اما درمورد افرادي که سابقه خودکشي ناموفق داشتهاند، در اين مرحله مراجع به روانپزشک و استفاده از دارودرماني، بهترين راهکار است که ميتوان در کنار استفاده از دارو از تکنيکهاي رفتاري شناختي که باعث ميشود فرد افکار و احساساتش را شناخته و بتواند روي افکار منفياش کنترل داشته باشد، استفاده کرد. يادگيري مهارتهاي زندگي بهويژه مقابله با خلق منفي، حل مسئله و خودآگاهي ميتواند بسيار کمککننده باشد. در شرايط بحراني، بهتر است قرارداد رفتاري بين مشاور و مراجع بسته شده و رفتار جرأتمند به صورت ايفاي نقش تمرين شود، تخليه هيجاني صورت گيرد و مراجع بتواند از حمايتهاي اطرافيان با توجه به نيازهاي خويش بهره گيرد.
خودزني و خودکشي در کمين نوجوانان ايراني
امروزه يکي از مسائل مهمي که در کلينيکهاي روانشناسي، مشاوران با آن مواجه هستند، مراجعه نوجواناني است که افکار خودکشي زيادي دارند يا به بدن خود آسيبهايي وارد کردهاند (خودزني). با توجه به اهميت دوران نوجواني و بهويژه افسردگيهاي نوجوانان و عدم شناخت صحيح والدين از مراحل رشدي نوجواني بهويژه اختلالاتي چون افسردگي، اگر خانوادهها در نوجوانانشان، علائمي را که در يادداشت بر آنها تأکيده ميشود، مشاهده ميکنند، بهسرعت اقدام به مشاوره و رواندرماني آنها کنند. طبق برخي پژوهشها، ايران پس از هند و چين، ميزان بالايي را از آمار خودکشي در نوجوانان دارد و بهنظر ميرسد رشد روزافزون رفتارهاي خودکشيگرايانه در بين جوانان و نوجوانان، بيانگر اهميت اين آسيب اجتماعي است. دکتر ادوين اشايدمن، پنج گروه نياز رواني منجر به خودکشي را اينگونه تعريف ميکند: 1- برآوردهنشدن نياز به عشق و تعلق 2- عدم کنترل، پيشبينيناپذيري و بينظمي 3- خود انگاره نامطلوب، اجتناب از شرم و شکست 4-قطع روابط مهم و حساس 5-عصبانيت، خشم و نفرت.
شايد بتوان برخي عوامل خودکشي در نوجوانان را اينگونه نيز بيان کرد: سابقه قبلي خودکشي، اختلالات شخصيت (مثل اختلالات مرزي)، مرگ نزديکان (بهویژه والدين)، اختلالات والدين، مورد آسيب جنسي قرارگرفتن، سابقه اقدام به خودزني، افسردگي، نبود ارتباطات صحيح با ديگران، يأس و نااميدي و مهارتهاي اجتماعي پايين. به هر حال، خودکشي عوامل بسيار گستردهاي دارد و شايد در اين بحث نگنجد ولي بهنظر ميرسد، دو مورد مهم از عوامل منجر به خودکشي، (خودزني و افسردگي) هماکنون در بين نوجوانان، بيشتر ديده شده که با توجه به اهميت اين دو موضوع به توضيح آنها پرداخته ميشود: افسردگي در نوجوانان، سه بُعد را شامل ميشود: بعد زيستي، بعد رواني و بعد اجتماعي. در واقع، نوجواني تغيير جسماني، عاطفي و اجتماعي در فرد ايجاد ميکند و اضطراب و نگراني در برخورد با عوامل استرسزا، فشار والدين، کلاسهاي زياد، مهارتنداشتن والدين، عدم اطلاعات نوجوانان از مراحل رشدي نوجواني و خشم هاي شديد از والدين افسرده، احساس مفيدنبودن و... زمينه را براي بروز افسردگي شديد در بين نوجوانان مهيا ميکند. از افسردگي بهعنوان سرماخوردگي رواني ياد ميشود و تقريبا اکثر افراد در زندگي، افسردگي را تجربه ميکنند. شايد بتوان گفت از بين علامتهاي زير، چنانچه پنج مورد مشاهده شود، نياز است فرد بهسرعت با مشاور متخصص، قرار ملاقاتي براي رفع علائم افسردگي بگذارد:
1- خلق افسرده (احساس غم يا پوچي)؛ البته در نوجوانان، خلق تحريکپذير بيشتر ديده ميشود.
2- کاهش علاقه و لذت نسبت به فعاليتها
3- افزايش يا کاهش وزن
4- اختلال در خواب
5- بيقراري يا کندي رواني- حرکتي
6- خستگي خيلي زياد
7- احساس بيارزشي
8- کاهش تمرکز - بيتصميمي
9- افکار عودکننده درباره مرگ و افکار خودکشي
افسردگي در کودکان و نوجوانان با شبادراري، جويدن ناخن، پرخاش و... توأم ميشود. (شايد بتوان گفت والدين افسرده، فرزندان افسرده دارند، چون فرزندان، رفتارهاي والدين را ميآموزند.) به هر حال، فرد افسرده از درون احساس اندوه ميکند، به اطرافيان خشم و غضب دارد، احساس بيهودگي کرده و از کسب لذت ناتوان ميشود، انرژي درونياش را از دست ميدهد و افکار خودکشي، خودزني و مرگ، ذهنش را در بر ميگيرد. (گاهي افسردگي، فرد را بهسمت مواد، الکل و... سوق ميدهند که اين شرايط نيز فرد را بهسمت افکار خودکشي سوق ميدهند.) افسردگي، جدا از وضعيت روحي بر وضعيت جسماني، عملکرد تحصيلي، شغلي و اجتماعي نيز اثر ميگذارد. مورد مهم بعدي، قبل از افکار خودکشي يا اقدام به خودکشي، شايد بحث خودزني در نوجوانان باشد که متأسفانه امروزه خيلي از والدين با اين پديده در فرزندانشان مواجه ميشوند. خود آسيبرساني يا خودزني، روش نامناسب مواجهه با مشکلات هيجاني، خشم و ناکامي است. فرد، ابتدا تنش کمتر و آرامش بيشتري را تجربه ميکند ولي بهتدريج احساس گناه و شرمندگي افزايش يافته و احساسات منفي، شدت ميگيرند. بهنظر ميرسد، خود آسيبرساني، رفتاری تکانشي باشد که ناشي از افسردگي، اختلال شخصيت مرزي و ساير مشکلات روانشناختي است. خود آسيبرساني، رفتاري عمدي است که موجب آسيب بدني بهصورت جزئي تا آسيب شديد ميشود و از ديد جامعه غيرقابل قبول است اما براي نوجوانان با هدف غلبه بر آشفتگي هيجاني صورت ميگيرد. فرد در اين رفتار شايد بدنش را بسوزاند، سرش را به ديوار بکوبد، بدن خود را سوراخ کند، روي آن تيغ بکشد، از جاهاي بلند بپرد، خودش را مسموم کند و... .
خود آسيبرساني به چهار گروه عمده تقسيم ميشود: کليشهاي: مخصوص کودکان دچار اختلال نافذ رشد (اوتيسم) و کودکان کمتوان ذهني. خودآسيبرسان عمده: آسيب عمده به اندامها و چشمها. خودآسيبرسان اجبارگونه: رفتار تکرارشونده مثل کندن مو. خودآسيبرسان تکانشي و پرخاشگرانه: خودزني و خودسوزي که متأسفانه اين رفتارها بهتدريج مزمن شده و امکان درمان، سختتر ميشود. به هر حال، نوجواني که استرس بالايي را تجربه ميکند، احساس تنهايي، پوچي و بيارزشي دارد، دلبستگي او با مادر از نوع دلبستگي ناايمن است، در خانواده طلاق زندگي ميکند، والدين داراي اختلال يا اعتياد دارد، در کودکي مورد آسيب جنسي و جسمي قرار گرفته است، والدين يا نزديکان مهم خودش را از دست داده و یا دچار اختلال شخصيت مرزي، اختلال سلوک، اختلال افسردگي يا ساير اختلالات مهم روانپزشکي است، بيشتر بهسمت خودزني يا شايد خودکشي ميرود. چنانچه والدین در فرزندانشان از علائم بيانشده، مواردي را مشاهده کردند، بهسرعت با مشاور متخصص مشورت کرده و با توجه به اهميت موضوعهاي بيانشده و بهويژه نياز به بحث تخصصي لطفا از مشورت با نزديکان بدون اطلاعات علمي جدا خودداري کنند. اميدوارم والدين با يادگيري مهارتهاي اجتماعي و مهارتهاي فرزندپروري، قبل از فرزنددار شدن، بتوانند شرايط لازم براي پرورش فرزند ايمن را مهيا کرده تا بتوانيم با کمک هم، جامعهاي عاري از مشکلات داشته باشيم و فرزندان خود را در فضاي ايمن پرورش دهيم.
نقش اعتقادات در جلوگیری از خودکشي
اعتقادات مذهبي اثر دوگانهاي بر پديده خودکشي دارند؛ گاه در کشورهاي مسيحي و مسلمان بهدليل گناه بسيار زياد آن،
به فردي که قصد کشتن خود را دارد، در شرايط نااميدي کمک ميکنند ولي گاه در بعضي از اديان مانند اديان شرق دور، فرد را به خودکشي آييني مثل هاراگيري يا خودکشيهاي دستهجمعي مثل فرقه فالون گونگ واميدارند. در کشورهاي اروپايي و شرق آسيا (ژاپن و کرهجنوبي) که سرآمد خودکشي در جهان هستند، سه نوع عمده از خودکشي را ميتوان ديد: در کشورهاي شرق اروپا، فقدان اعتقاد به روز قيامت، وضعيت بد اقتصادي، مصرف بالاي الکل، سقوط مفهوم خانواده و ارزشهاي اجتماعي و اهميت جمعي، خودکشي بسيار شايع است. ليتواني، روسيه، جمهوري چک، اوکراين و لهستان از بارزترين مثالهاي اين بحث هستند. در کشورهای غربی و شمال اروپا، افسردگي ريشه در زندگي يکنواخت دارد که در مدلهاي کلاسيک خودکشي در خودکشيهاي سرنوشتگرايانه قرار ميگيرد؛ وقتي که فرد هيچ نويدي براي گريز از دايره روزمرهگي يا سرنوشت محتوم پيدا نميکند.
در ژاپن و کرهجنوبي با توجه به صنعتي و پيشرفتهبودن آنها، معمولا ترس از آبروريزي و همچنين فقدان اعتقادات مذهبي و ساختار فرهنگي خاص آن جوامع موجب افزايش احتمال خودکشي را در شرايط خاص اقتصادي- اجتماعي فراهم ميآورد. نوع ديگر از خودکشي که بيشتر در بين زنان در جوامع سنتي روي ميدهد، همان خودکشي سرنوشتگرايانه است که دايره وسيعي از خودسوزي تا خوردن سم را در بر ميگيرد؛ اين نوع خودکشي بهخاطر عدم توانايي فرد از سرنوشتي است که ديگران برايش رقم ميزنند؛ مثل ازدواج اجباري، نداشتن جهيزيه مناسب و موضوعات ناموسي؛ اين خودکشي در هند و بنگلادش بسيار شايع است؛ ضمن آنکه متأسفانه در ایران و استانهای ايلام و خوزستان نیز ديده ميشود. دو فيلم سينمايي مطرح ساخته داريوش مهرجويي به نام «بماني» و خسرو سينايي به نام «عروس آتش» به موضوع خودکشي در جوامع سنتي در ميان زنان ميپردازد.
پيشگيري و مداخله در خودکشي
دکتر رمينا روحي: يکي از سؤالات بسيار مهم، اين است که آيا ميتوان اقدام به خودکشي کرده يا افکار خودکشي را در ذهن فرد شناسايي و پيشبيني کرد؟ که بايد در جواب گفت، خير، زيرا به شناسايي عوامل خطر و محافظتکننده بستگي دارد. در اينجا کادر درماني بايد «برآورد بار خطر» را در نظر بگيرند. با اين برآورد ميتوان عامل خطر يا محافظتکننده را پيشبيني کرد اما يکسري نشانهها از منظر رواني وجود دارند که با افزايش خطر خودکشي در ارتباط هستند که اگر نتوانيم در همان لحظه پيشبيني کنيم، بايد بهطور مداوم به اين حالات توجه کرد و آنها را جدي شمرد؛ از جمله: پرخاشگري، توهمات، حملات پانيک، بيخوابي، تکانشيبودن، افسردگي، بيقراري، اضطراب شديد، ملال، نااميدي.
موانع مهم براي پيشگيري از خودکشي
عوامل زيادي در شناسايي و پيشگيري از خودکشي دخالت دارند که به چند مورد از مهمترين آنها ميتوان اشاره کرد:
کمکنخواستن: کساني که اقدام به خودکشي ميکنند، اکثرا به اطرافيان خود نميگويند يا خواهان کمک از آنها نيستند. حتي افرادي که ميخواهند اقدام به خودکشي کنند، اگر لحظاتي قبل از آنها سؤال شود، هرگز به شما واقعيت را نميگويند. اگر فکر ميکنيد بيمارانتان افکار خودکشي را در سر ميپرورانند، سعي کنيد آنها را ترغيب کرده تا درباره افکارشان با شما صحبت کنند.
نادربودن خودکشي: از ديگر موانعی که در پيشبيني از خودکشي دخالت دارند، نادربودن نسبي اين پديده خطرناک است. آمارها نشان ميدهند اقدام به خودکشي درکل، بيشتر از خودکشي موفق صورت ميگيرد؛ بههميندليل، بسياري از کساني که افکار خودکشي دارند با خودکشي جانشان را از دست نميدهند.
انگ و پنهانکاري: خودکشي در اکثر جوامع ، مذاهب و فرهنگها بهعنوان گناه، عملي شرمآور، زشت و خودخواهانه شناخته شده است. اين نوع باورها به سکوت و پنهانکاري افرادي که تمايل به خودکشي دارند، منتهي ميشوند. در برخي از خانوادهها همچنان نام خودکشي، يک انگ است و اگر کسي از اعضاي خانواده اين افکار را داشته باشد يا دست به خودکشي بزند، بهدليل انگ نامش از ديگران مخفي ميکند.
بياطلاعي مشاوران و روانپزشکان از خودکشي
از باورهاي نادرست بين کادر درماني، اين است که اگر با فرد بيمار درزمينه خودکشي و اقدام آن صحبت کنند، فرد متمايل ميشود که خودکشي کند؛ درحاليکه اينگونه نيست. دادن فرصت براي گفتوگوي همدلانه اين افکار و برونريزي ترسهاست که سبب ميشود فشار رواني و هيجاني بيمار کاسته شود. پرسش مستقيم از بيمار به او فرصتي ميدهد تا به جاي خودکشي به عوامل ديگري نيز فکر کند.
مداخلات پس از خودکشي
آنچه در جامعه ما ديده ميشود به جاي پيشبيني و پيشگيري از خودکشي به درمان و مداخله بعد از خودکشي بايد دست زد؛ ازاينرو، طي آخرين نتايج، چند اصل براي مداخلات پس از خودکشي در نظر گرفته شده است:
حمايت: روانشناسان، مشاوران و روانپزشکاني که بيمارانشان خودکشي ميکنند، به کمک حرفهاي نيازمند هستند و ساير همکاران بايد به آنها کمک کنند زيرا برخي از رواندرمانگرها خودشان از اين موضوع شوکه ميشوند و به سرزنش خود ميپردازند، نااميد شده يا حتي از کارشان انصراف ميدهند؛ پس کمک و حمايت معنوي به همکاران در اين برهه بسيار مهم است.
يادگيري: باید پرسنل درماني دلايل مرگومير بيماران برای خودکشي را بدون هيچگونه پيشداوري بپذيرند حتي براي اين کار بايد در بيمارستانها و مراکز علمي، کلاسهايي برگزار شود.
مشاوره: فردي که دست به خودکشي ميزند نهتنها خودش بلکه نزديکان و خانوادهاش نيازمند کمک هستند زيرا برخي از آنها، والدين خودشان را سرزنش ميکنند. اختصاص جلسات مشاورهاي حمايتي کوتاهمدت براي نزديکان بيمار مناسب است. بايد از آنها خواست آنچه پريشانشان کرده، بيان کنند؛ ازجمله مشکلات رواني همچون ترس، بيخوابي، کابوس و... يا مشکلات جسمي مانند سردرد، اشتهانداشتن، ناراحتيهاي مقطعي اعضاي بدن و... . از پيشنهادات مشاور که براي خانواده اين افراد بسيار تأثيرگذار بوده، دوري از انزوا، سفر و تماشاي فيلمهاي کمدي است.
دوري از انزوا: يکي از توصيههايي که مشاوران و روانپزشکان براي کساني که دست به خودکشي زدهاند، ميدهند اين است تا حد امکان خانواده اجازه ندهد که شخص تنها باشد و گوشهگيري، انتخاب و از جمع دوري کند. بايد آنها را وادار کرد تا در جمعهاي مختلف ظاهر شوند. شايد در ابتدا برايشان سخت باشد اما گوشهگیری سبب ميشود، پيش از گذشته به دور خود پيله تنهايي بکشند. اين دسته از افراد اصلا نبايد تصور کنند از جامعه يا جمعهاي خانوادگي و دوستانه طرد شدهاند حتي اگر تمايلي ندارند وارد جمع شوند. خانواده آنان ميتوانند، آشنايان يا دوستاني (توجه داشته باشيد کساني که مورد علاقه فرد است) به خانه دعوت کنند.
سفر: از ديگر مداخلات خانواده پیش از خودکشي، پيشنهاد سفر است. سفر هم براي خود خانواده و هم فرد مورد حمايت را جدي بگيريد؛ بهویژه به مناطقي سفر کنيد که آبوهواي معتدل داشته و سرسبز باشند. تحقيقات نشان داده زماني که اوضاع روحي فرد نابسامان است، سفرکردن به شهرهاي کويري و خشک، آنها را بيشازپيش افسرده و ناراحت ميکند؛ ازاينرو، براي آنکه فرد مورد نظر اذيت نشود، سفر به شمال کشور و پيادهروي بسيار توصيه ميشود.
تماشاي فيلمهاي کمدي: در ساعاتي که فرد در خانه است، براي آنکه ذهنش از مشکلات و يادآوري آنها غافل شود، اعضاي خانواده بايد برنامههاي او را مديريت کنند. يکي از توصيهها، آن است که براي تماشاي تلويزيون تا مدتي از اخبار ناگوار و فيلمهاي غمگين به دور باشند و فيلمها يا سريالهاي طنز را تماشا کنند.