يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 19 May 2024
تاریخ انتشار :
جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰ / ۰۵:۴۴
کد مطلب: 7134
۰
۱

بگوييد به من کي هستم ؟ / پله به پله به دنبال هويت

هنوز از گرد راه نرسيده، مي ايستد و زل مي زند به چشم هايم و مي پرسد: "مي دوني من کيم؟"، "مي دونم تو کي هستي؟ "، "مي دونيم او نا چه جوري اند؟".  علامت سوال هاي بالاي سرش را پاک مي کنم و از دلتنگي هايم مي گويم: اينکه چقدر منتظرت بودم; اينکه کاش زودتر مي آمدي; اينکه حالا که اومدي، خوش آمدي! اينکه معلوم شود "که هستيم و چه کاره ايم!"، يعني پيمودن نصف بيشتر راه; يعني رسيدن; يعني:
به قول مرحوم قيصر امين پور
موجيم و وصل ما، از خود بريدن است
ساحل بهانه اي است، رفتن رسيدن است
"هويت" را سازمان دروني و خودجوشي از باورها، تجارب و انگيزه ها مي دانند. به اعتقاد "مارسيا" 4 نوع هويت وجود دارد که هرکدام از آدم ها در هر مرحله از زندگي شان، جزو يکي از اين گروه ها هستند: ساحل آرامش اولين نوع، "هويت کسب شده يا در راه تحقق" است. افرادي که بحران هويت را پشت سر گذاشته اند و در آرامش به سر مي برند، در اين گروه جاي مي گيرند. اين افراد تعهدات لازم را پيدا کرده اند و به گروهي از ارزش ها و اهداف پاي بند هستند. اين افراد از رشته  تحصيلي، شغل، ازدواج و خانواده خود راضي اند و کمتر اتفاق مي افتد دچار سردرگمي و تشويش شوند; چون تکليف خودشان را با زندگي مشخص کرده اند و به خوبي مي دانند : "چند چند هستند".  اين افراد هميشه از احساس سلامت رواني برخوردارند، در کارها خودمختاري دارند و کمتر تابع روش و نظر ديگران مي شوند، اغلب شوخ طبع و خنده رو هستند، انعطاف پذيري بالايي دارند، و در طول زمان از احساس يکساني برخوردار هستند و دچار تضاد و تعارض عقيده نمي شوند. هر چه شما بگوييد! دومين نوع را "هويت پيش رس يا ضبط هويت" مي نامند. اين افراد در هيچ دوره از زندگي شان چيزي به نام "بحران" را تجربه نکرده اند. اين ها نسبت به اهداف و ارزش هايي احساس تعهد مي کنند که يک فرد مقتدر مثل والدين، رهبران مذهبي يا معلمان براي آن ها برگزيده اند. اين افراد همه چيز را چشم و گوش بسته مي پذيرند، فقط به اين علت که "پدر" گفته است، يا "فلان استاد" گفته است. اگر به او بگويند بايد رشته  پزشکي را انتخاب کني قبول مي کند. اگر بگويند صلاح تو در اين است که با اين فرد ازدواج کني، ديگر کاري به کار "حرف دل" و "خواسته  خود" و اين ها ندارد. مي پذيرد، چون يک مرجع قدرتمند اين را تشخيص داده است. اغلب اين افراد شغل پدرشان را دنبال مي کنند و جسارت يک قدم فراتر از شرايط موجود را به خود نمي دهند.  اين افراد بدون اينکه گزينه هاي ديگر را بررسي کنند، يک "هويت حاضر و آماده" را بي هيچ شک و گمان مي پذيرند و جالب اين جاست که سخت بدان پاي بند هستند.  افراد متعصب در اين گروه جاي دارند. تعصبات قومي و مذهبي در اين افراد به شدت وجود دارد. افرادي که وابستگي شديد به خانواده دارند و کمتر روي پاي خود مي ايستند، جزو اين گروه هستند. جوانان يا نوجواناني که هويت ضبطي دارند، به شدت مي ترسند افرادي که براي عزت نفس و محبت به آنها وابسته هستند، طردشان کنند.  گروهي از اين افراد جذب فرقه ها و گروه هاي افراطي شده و چشم و گوش بسته راه و رسمشان را مي پذيرند. در ضمن اين افراد، به شدت قانون مدار و تابع نظم و قانون هاي خشک و مطلق مي باشند. با تمام اين شرايط، جالب است بدانيد که اين افراد احساس خوبي از زندگي دارند و از شرايط خود احساس رضايت مي کنند; چون نه بحراني داشته اند و نه بحراني خواهند داشت.
افرادي که هويت معوق دارند، بسيار رقابت طلب و مضطرب هستند. افراد پرحرف و پرچانه در اين گروه قرار دارند. اين افراد بسيار "زنده دل" هستند و تمايل به برقراري روابط صميمانه با ديگران دارند.   به دنبال "خود" نوع سوم از هويت چهارگانه  مارسيا، "هويت معوق، وقفه يا خويشتن يابي" است. اين افراد در عين "بحران" به سر مي برند. هنوز به يکسري تعهدات قطعي نرسيده اند و مدام در حال کاوش و جستجو به سر مي برند. اين افراد به همه چيز شک مي کنند و مدام در حالت ترديد به سر مي برند. هيچ چيز را برخلاف گروه دوم، چشم و گوش بسته نمي پذيرند; ولي هنوز هم به آرامشي که وصفش را در مرحله اول گفتيم، نرسيده اند. اين افراد مدام در حالتي دوگانه به سر مي برند.  اين افراد هنوز نمي دانند با خودشان چند چند هستند. مثلا هم رشته  پزشکي را دوست دارند، هم عاشق مهندسي ساختمان هستند، هم خود را در لباس وکالت مي بينند.  اين افراد هنوز معيارهاي مشخصي براي ازدواج ندارند. مثلا هم مي گويند: "زيبايي يا ثروت، خوشبختي نميآورد"، هم به دنبال زن زيبا يا شوهر پولدار مي گردند. افرادي که هويت معوق دارند، بسيار رقابت طلب و مضطرب هستند. افراد پرحرف و پرچانه در اين گروه قرار دارند. اين افراد بسيار "زنده دل" هستند و تمايل به برقراري روابط صميمانه با ديگران دارند.   بي خيال همه چيز! آخرين نوع و بدترين حالت، "پراکندگي هويت، ابهام هويت يا هويت مغشوش" نام دارد. اين افراد نه بحراني داشته اند، نه خواهند داشت، و نه تابع بي چون و چراي مراجع قدرت هستند. اين افراد به ارزش ها و اهداف پاي بند نيستند و براي رسيدن به آن نيز هيچ تلاشي نمي کنند. هيچ شک و ترديد و کاوشي به مسائل ندارند. اين افراد اصول خاصي را نمي پذيرند و پيروي هيچ مسلک و قانوني نيستند.
افرادي که مدام احساس بي رضايتي و ناخرسندي از زندگي مي کنند در اين گروه قرار دارند. اين افراد توان برقراري روابط صميمي با اطرافيان ندارند و اغلب تنها به نظر مي رسند.
افرادي که هويت پراکنده دارند، بسيار سطحي و ناپخته عمل مي کنند و معمولا خود را به دست سرنوشت و شانس مي سپارند. اين افراد در مقابل نا توانايي هاي خود مي گويند: "سرنوشت من همين است، پيشاني ام بلند نيست، در زندگي شانس ندارم، قسمت همين است،..."  بين اين افراد نگرش "برايم مهم نيست" رواج دارد. اصولا بي خيال همه چيز و همه کس هستند. مثلا : اينکه رشته  تحصيلي شان مطابق علايقشان هست يا نه! اينکه شغل قابل قبولي دارند يا نه! اينکه آينده روشني پيش رويشان هست يا نه! اينکه افسرده اند يا نه! اينکه به خودکشي فکر مي کنند يا نه! اينکه والدينشان در خانه  سالمندان هستند يا نه! و ... اين افراد چون تکليفشان با زندگي مشخص نيست، ديگر هيچ چيز و هيچ کس برايشان اهميت ندارد. معتادان به مواد مخدر در اين گروه جاي دارند. اينان افرادي هستند که هم رنگ جماعت مي شوند و قدرت گفتن "نه" را ندارند.  کلاهتان قاضي! شما جزو کدام گروهيد؟ بحران را سپري کرده ايد؟ در بحران به سر مي بريد؟ يا حال و حوصله  اين حرف ها را نداريد و اينکه حالا با زندگي "چند چند" هستيد، خيلي هم برايتان مهم نيست؟
افرادي که هويت پراکنده دارند، بسيار سطحي و ناپخته عمل مي کنند و معمولا خود را به دست سرنوشت و شانس مي سپارند. اين افراد در مقابل نا توانايي هاي خود مي گويند : "سرنوشت من همين است، پيشاني ام بلند نيست، در زندگي شانس ندارم، قسمت همين است،..."   مقصر کيست؟ بحث "هويت"، بسيار پيچيده و مبهم است و از زواياي مختلف مي توان بدان پرداخت. اما حال برآنيم تا در ادامه  مقاله، هويت يابي را از "درون" به "بيرون" بکشانيم و گريزي کوتاه به مباحث مربوط به "عدم هويت يابي جوانان" بزنيم :
دکتر فرهنگ ارشاد در مورد اين مساله مي گويد: نسبت قابل توجهي از جوانان در ارزيابي خود و تصور از هويت خويشتن، وضعيت نابسامان جامعه را در ذهن خود تصوير کرده و احساس مي کنند، در حالتي از گسستگي بين خود و جامعه قرار دارند.
اين احساس نابهنجاري که عمدتا اقتصادي است، متاثر از عوامل فردي، خانوادگي، اجتماعي، نگرش ها، حالات سردرگمي، بدبيني و بي اعتمادي در جوانان است.
وي با اشاره به پژوهشي که به سفارش وزارت کشور در مورد شيوع احساس بي هنجاري در جوانان تهراني صورت گرفته است، مي گويد: تحقيق انجام شده روي نمونه 500 نفري از جوانان تهراني با ميانگين سني 21 سال در سال 1380 بيانگر وضعيت آنوميک در 3 حوزه نظام اقتصادي، اجتماعي و سياسي است:
طبق يافته هاي اين پژوهش، گسترده ترين دامنه نابهنجاري در جمعيت جوان ما مربوط به شرايط اقتصادي است. مانند نگراني از به دست آوردن شغل مناسب و نگهداري آن، کسب درآمد و تهيه  امکانات يک زندگي آبرومند.
دکتر ارشاد ادامه مي دهد: تحقيق ديگري که در ميان جوانان 15 تا 29 ساله ساکن تهران انجام شده، گوياي اين واقعيت است که احساس آنومي و بي هنجاري (بحران هويت) در جواناني قوي تر است که خانواده آنان متعلق به طبقه پايين جامعه بوده و با افزايش درآمد از احساس آنومي آنان کاسته مي شود.   نويسنده : سرور حاجي سعيد  
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

سید ابو القاسم شمندی
Iran, Islamic Republic of
واقعا من کی هستم
به خاطر توهین‌های همسرم اعتماد به نفس ندارم
نظریه ویگوتسکی به زبان ساده
۷ شبهه غیرواقعی درباره تعطیلی پنجشنبه ها و پاسخ صحیح به آن
سوگ بعد از سقط و غمی‌ بی‌پایان
نقش تمایز یافتگی در رضایت زناشویی
مشکلات بلوغ در پسران
پرتناقض‌ترین سن کودک کدام است؟
تاثیر مخرب تجربه آزار در دوران کودکی بر سلامت روان
اینفلوئنسرهای نوجوان چگونه بر کودکان تاثیر روانی می گذارند؟
بعضی دفترخانه‌ها با دریافت پول بیشتر،صیغه عقد را برای پسر معتاد جاری می‌کنند!
چرا فنلاند «شادترین مردم جهان» را دارد؟
علت پرحرفی کودکان؛ چطور رفتار کنیم؟
طوری زندگی كن كه اسمت با جسمت زیر خاك نرود