شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 4 May 2024
تاریخ انتشار :
يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ / ۲۳:۳۰
کد مطلب: 62271
۱۰

روان‌درمانی سیستمی بلندمدت افراد،زوجین و خانواده‌ها

سارا غلامی
روان‌درمانی سیستمی بلندمدت افراد،زوجین و خانواده‌ها
به گزارش میگنا وقتی صحبت از آسیب‌های ارتباطی می‌شود، دیگران هم منبع ترس هستند و هم می‌توانند راه حلی برای فائق آمدن بر ترس‌های ما باشند. همین موضوع باعث می‌شود اعتماد دوباره برای عده‌ای خیلی پیچیده و ترسناک شود، درصورتی که این ترس با شرم آمیخته شود، یعنی فرد بجای اینکه بگوید «خطا کرده‌ام» احساس کند و باور نماید که «خطا کارم» در این صورت بررسی تجربیاتی که فرد از خیانت، تحقیر شدن و شکست دارد و فیصله دادن به آن‌ها نیازمند زمان کافی است.

به عقیده جان گاتمن (2011) وقتی صحبت از مسائل ارتباطی می‌شود که مکرراً در زندگی ما رخ می‌دهند و هیچ راه حلی ندارند همیشه ردپای دلبستگی را می‌توان درآنجا یافت. گاتمن در کاردرمانی با زوج‌هایی که یکی از آنها احساس می‌کند به او خیانت شده و طرف مقابل به خاطر رابطه با کس دیگری او را ترک کرده است و یا وقتی یکی از طرفین که به خاطر رابطه جنسی محبت، آرامش، ارتباط، خیانت کرده و از رابطه خارج می‌شود و زوجین مایل به بازسازی رابطه خود هستند این‌گونه استدلال آورد که مدت زمان خاصی برای روند اعتراف، عذرخواهی و آشتی نمی‌توان در نظر گرفت و تا وقتی که نیاز است باید طول بکشد؛ و شاید بسیار طولانی باشد. بعد از آن روند درک آنچه در رابطه زناشویی اتفاق افتاده به شیوه‌ای متمرکزتر شروع می‌شود، گویی رابطه جدیدی شکل می‌گیرد.

تنها راه چاره برای حس از دست دادن و خیانت آن است که همسر آن فرد دوباره مثل قبل شود؛ یعنی روند دوسویه دسترسی و پاسخگویی.

این بدان معنی است که به عدم هماهنگی‌های بعدی اذعان نمود، درباره آنها صحبت کرد، به خاطر آنها عذرخواهی کرد و به آنها پایان بخشید. این نوعی بخشش است که موجب افزایش خطرپذیری احساسی در روابط می‌شود و به همین علت برای برخی افراد زمان بر است.

حال سؤالی که مطرح می‌شود درباره نحوه تأثیر عذرخواهی است. برای درک عذرخواهی و باور کردن تأثیرالتیام بخشی آن باید به رفتار کسانی توجه کنیم که احساسات‌شان را جریحه دار کرده‌ایم یا به آنها اهمیت می‌دهیم. ولی اگر از دوران کودکی چهره خوانی، یعنی توجه به حالات چهره که ازخطر حکایت دارند را یاد نگرفته باشیم آن وقت چطور؟ آیا این بدان معنی است که چون نمی‌توانیم نگرانی رادرچهره دیگران تشخیص دهیم، پس قادر به درک حسن نیت آنها برای اذیت نکردن‌مان و آرزوی آنها برای شفا و التیام نیستیم؟

همان‌طور که سوزان جانسون (2002) نیز در کتاب «درمان متمرکز بر احساسات »می‌نویسد، آسیب‌های دلبستگی، یا لحظاتی که کسی را کنار خود داریم ولی فکر و ذهنش جای دیگری است و زمان‌هایی که ما را در اوج نیاز ناامید می‌کنند، آسیب‌هایی هستند که نشان می‌دهند، رابطه احساسی بین همسران و بین والدین و کودکان ناامن است.

احساس عدم امنیت در روابط نزدیک‌مان درسرتاسر چرخه زندگی خانوادگی منجر به رنج جدایی می‌شود. آسیب‌های ارتباطی بر اعتماد و التیام بخشی تأثیر نامطلوب می‌گذارد و اگر همسر یا والدین هرکدام اهمیت آسیب را به حداقل برساند یا فراموش کند، درواقع  این به معنای تأیید دوباره آسیب و این باور است که «من حق دارم به تو بی اعتماد باشم، تو به من اهمیت نمی‌دهی و هرگز نمی‌توانی به من اهمیت بدهی».

در وهله اول به معضلات موجود و سپس شرح تروماها می‌پردازیم. معمولاً، زمانی که با یک زوج یا خانواده ملاقات می‌کنیم، آنها به دنبال کمک برای حل مشکلات یا معضلات فعلی خود هستند؛ و معمولا، از اینجاست که کارمان را شروع می‌کنیم؛ و اغلب همین کافی است. همیشه مجبور نیستیم آسیب‌ها و معضلات گذشته را شناسایی کرده و آنها را به مشکلات و دشواری فعلی ربط دهیم تا به این ترتیب بتوانیم مشکلات را توضیح داده و به آنها بپردازیم. ولی برخی اوقات این امر ضروری است. برای مثال، واکنش به تروما ممکن است نهفته باشد و رویدادهای مورد انتظار و ضروری چرخه زندگی دوباره آنها را برانگیزاند.

چرا از نظر برخی از افراد وقتی منبع خطر درخانه خودشان است؟ اعتمادسازی یا بازسازی اعتماد می‌توان سخت و زمان‌بر باشد. افرادی که دوست‌شان داریم از یک طرف منبع مشکلات ارتباطی و از طرف دیگر راهکاری برای حل این مشکلات هستند. به دلیل برخی از مسائل، وقتی به عنوان درمانگران اختصاصی کار می‌کنیم این بازسازی اعتماد در روابط ساده‌تر می‌شود.

اگر همسران و اعضای خانواده امنیت و دلبستگی بی‌خطر را در روابط قبلی خود تجربه نکرده باشند، برای بهبود پذیری اصولی به درمان نیاز دارند به طوری که با اعتمادزایی به یکدیگر فکر کرده و به تدریج از نظر عاطفی ریسک می‌کنند. تجربه همدلی احتمالاً جنبه‌ای است که بیش از همه در اعتماد بین فردی درباره آن تحقیق صورت گرفته است، با این حال برخی از تحقیقات درحوزه روان‌درمانی انفرادی انجام می‌شوند.

زمانی که درباره روابط بین اعضای خانواده کاردرمانی طولانی مدت انجام می‌شود، فرصت‌های زیادی برای تسریع عکس العمل همدلانه از طریق رفتار وجود دارد. برای مثال تأیید مداوم تجربیات اعضای خانواده در رابطه با یکدیگر به شفاف سازی و روند تجربه کمک می کند. تجربه با دقت گوش دادن از سوی درمانگر، باعث می‌شود فرد احساس کند کاملاً به حرف‌هایش گوش داده شده، بنابراین آرامش او افزایش یافته و او می‌تواند تجربیات دیگران را بپذیرد. چنین گوش دادن‌هایی حس عمیق کنترل ایجاد می‌کند و احتمال تن دادن به خطرات احساسی و تجربه کردن را افزایش می‌دهد.

فرصت‌ها برای کاهش سرعت جلسات به اعضای خانواده کمک می‌کند خاطرات و تجربیات، افکار، احساسات، حس جسمانی و رفتارهای خود را ساماندهی کرده و دوباره یکپارچه نمایند؛ و اینجاست که به تدریج شاهد پیدایش روایت شفا بخش‌تر و منسجم‌تری خواهیم بود، به گونه‌ای که افراد به هم پیوسته‌اند تا مفاهیم ارتباطی، ارزش‌ها و اولویت‌ها را به گونه‌ای کشف کنند که به آنها در چگونگی ادامه این مسیر کمک می‌کند.


 
برگرفته از: روان‌درمانی سیستمی بلندمدت افراد،زوجین و خانواده‌ها
اثر: آرلن وتر / جیم شهان
ترجمه: دکتر سارا غلامی
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

علت پرحرفی کودکان؛ چطور رفتار کنیم؟
چرا در دیدارهای خانوادگی عصبی هستیم؟
توصیه‌های سازمان ملل متحد به مناسبت هفته جهانی روانشناس
بهترین نوع جدایی از روان‌درمانگر چیست؟
چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
برای موفقیت لازم نیست نابغه باشی فقط کافیه یه قدم جلوتر باشی/ انیشتن