كاربرد روانشناسي در آموزش
بطور كلي تدريس در كلاس درس، يك فعاليت آگاهانه و برنامهريزي شده است كه توسط معلم در جهت نيل به اهداف خاصي طراحي و تدوين ميشود. معلم براي كسب موفقيت درتدريس بايد از نظريههاي نوين آموزشي، رواشناسي يادگيري و تربيتي، اطلاعات و آگاهي لازم را داشته باشد. روش تدريس معلم بايد با اصول و اهداف آموزش و پرورش و ويژگي هاي دانشآموزان هماهنگ باشد تا بتواند ضمن جهت دادن به فعاليتهاي آموزشي خود، دانشآموزان را به سوي اهداف تعليم و تربيت هدايت كند. اگر معلم خواهان آن است كه كارآيي و موفقيت بيشتري در تدريس داشته باشد، بايد ضمن مهارت و تسلط بر محتواي درسي به نكات ظريف و حساس روانشناسي (يادگيري و تربيتي) به طور دقيق توجه كند. از آنجا كه فراگيرندگان در هر يك از دورههاي آموزشي، نيازهاي ويژهاي دارند، بنابراين آشنايي معلمان با خصوصيات رشد و نيازهاي فراگيرندگان در هر يك از دورههاي تحصيلي، ميتوانند در پيشرفت تحصيلي و تكامل شخصيت آنها بسيار موثر باشد. براي تحقق چنين امري معلم بايد از كاربرد روانشناسي تربيتي در آموزش آگاه بوده و به راحتي بتواند اصول و قواعد آن را در كلاس اجرا كند.
اين گزارش به مهمترين كاربردهاي روانشناسي تربيتي در آموزش اشاره ميكند. معلم قبل از شروع به تدريس بايد از آمادگي شاگردان خود براي يادگيري آگاهي كامل داشته باشد از اين رو پيوسته بايد تلاش كند با تحقيق و كنجكاوي اطلاعات لازم را در اين زمينه به دست آورد. يكي از نظريههاي بسيار مفيد در اين مورد، نظريه انگيزه «مازلو» است كه اين امكان را به معلم ميدهد كه از وضع نيازهاي اوليه شاگردان خود اطلاع داشته باشد و نسبت به رفع آنها اقدامهاي لازم را انجام دهد. كاربردهاي نظريه انگيزش مازلو در تدريس بسيار اميدواركننده است.
يكي از كاربردهاي كاملاً عملي اين است كه معلم بايد تمامي توان خود را به كار گيرد تا مطمئن شود كه نيازهاي فروتر دانش آموزان ارضاء شده است تا بدين تربيت احتمال پرداختن آنها به نيازهاي عاليتر بيشتر شود. از نيازهاي اوليه شاگردان آن است كه از لحاظ بدني داراي وضع مناسبي باشد، احساس امنيت و احترام كند و اطمينان يابد كه مورد توجه و علاقه ديگران است. از آنجا كه توجه به نيازهاي جسماني و فيزيولوژيك دانشآموزان هنگام يادگيري بسيار مهم است، معلم بايد به وضع بدني آنها رسيدگي كند و توجه داشته باشد كه ممكن است دانش آموزان گرسنه يا تشنه باشند. از اين رو بايد به آنها فرصت داده شود تا بتوانند به رفع نيازهاي خود بپردازند و محيط كلاس را طوري ترتيب دهد كه شاگردان از لحاظ جسماني و رواني آسايش و آرامش داشته باشند و مهمتر از همه به اين نكته پي ببرند كه معلم به آنها علاقهمند و خواهان موفقيت آنان است. اگر نيازهاي پايينتر دانشآموزان به خوبي برطرف شود، آنها آمادگي بيشتر و بهتري براي يادگيري پيدا خواهند كرد. اگر دانشآموزان شما از لحاظ بدني در وضع مناسبي باشند، احساس امنيت، راحتي، تعلق و احترام كنند، احتمالاً آمادهتر خواهند بود.
در كلاس شما در جستوي ارضاي نياز به دانستن و فهميدن باشند. معلم نسبت به آنچه در كلاس درسش رخ ميدهد، مسئوليت اصلي را به عهده دارد. بنابراين هر چه بيشتر بتواند به رفع نيازهاي دانشآموزان خود بپردازد، آنها آمادگي بيشتري براي نيل به سطوح عاليتر رشد پيدا خواهند كرد. اما معلم نميتواند موقعيتي را فراهم كند تا تمامي شاگردان به سطح عاليترين نيازهاي رشد برسند، چون هر چه بخواهد در اين زمينه تلاش كند، باز هم ممكن است دانشآموزي به دليل آنكه مورد توجه والدين و يا دوستانش قرار نگرفته، نسبت به يادگيري و آموزش علاقهاي از خود نشان ندهد. حتي اگر تمامي تلاش خود را در ارضاي نيازهاي فروتر سلسله مراتب مازلو به كار گيريد، ولي باز هم واضح است كه احتمال اينكه بتوانيد موقعيتي را فراهم كنيد تا تمامي دانشآموزان شما هميشه در سطوح عاليترين نيازها عمل كنند، بسيار كم است. به عنوان مثال كودكي كه احساس ميكند والدينش او را دوست ندارند و يا همسالانش او را نميپذيرند، ممكن است به كوششهاي شما واكنش مناسب نشان ندهد. اگر نياز او به دوست داشتن، تعلق و احترام ارضاء نشده باشد، احتمال اينكه حال و حوصله يادگيري داشته باشد، كم است/ فقط در شرايط تقريباً ايدهآل است كه نيازهاي عالي پديدار ميشود. دانشآموزان بايد از لحاظ نشستن در كلاس راحت باشند و فضاي مناسب براي كار و آزمايش داشته باشند. نحوه قرار گرفتن صندليها بايد طوري باشد كه موجب حواسپرتي آنها نشود. محيط فيزيكي كلاس و جو حاكم بر آن به گونهاي نباشد كه دانشآموزان بهطور مدام منتظر فرار و گريز از مدرسه باشند.
دانشآموزان با تفاوتهاي فردي قابل ملاحظهاي وارد مدرسه ميشوند، اين وظيفه معلم است اين تفاوتها را شناسايي كند و تدريس خود را به فراخور استعداد و توانايي آنها ارائه دهد. تفاوتهاي فردي دانشآموزان يكي از مهمترين مسائل در كلاس درس است كه معلم بايد توجه خاصي به آن داشته باشد و فرآيند ياددهي ـ يادگيري كلاس را طوري تنظيم كند تا تمامي دانشآموزان به تناسب آمادگي ذهني خود بتوانند از آن استفاده كنند. عدهاي از دانشآموزان به دلايل مختلف با اضطراب و ناراحتي وارد كلاس ميشوند، معلم بايد تمامي تلاش خود را به كار گيرد تا اضطراب و نگراني آنها را به حداقل برساند و زمينه مثبتانديشي و خلاقيت را براي آنان فراهم كند.
دانشآموزاني هم در كلاس پيدا ميشوند كه نه فقط هيچگونه اضطرابي ندارند، بلكه از تجارب يادگيري خوبي نيز برخوردار هستند كه بايد مورد تشويق قرار گيرند. معلم ميتواند از اين گونه تجارب در جهت يادگيري بهتر و آسانتر تمامي دانشآموزان استفاده كند. يكي ديگر از عواملي كه در يادگيري شاگردان نقش اساسي دارد، ايجاد انگيزه در آنها است و معلم نبايد از عامل انگيزه در تحريك دانشآموزان غفلت ميكند. انگيزه، دانشآموز را به سمت يادگيري سوق ميدهد، علاقه و عشق او را برميانگيزاند و به فعاليتها و تلاشهاي او شكل و جهت ميبخشد.
انگيزه به دو صورت است: دروني و بيروني. معلم بايد سعي كند انگيزه دروني شاگردان را افزايش دهد و انگيزه بيروني آنها را به حداقل برساند. البته معلم نميتواند هميشه دانشآموزان را در بالاترين درجه انگيزش، به يادگيري وادارد ولي بايد بكوشد در حد امكان از شكستهاي درسي آنان جلوگيري كند تا دانشآموزان به يادگيري و انجام تكاليف درسي بيشتر علاقهمند شوند. يكي از روشهاي مؤثر در ايجاد انگيزه در دانشآموزان، تشويق لفظي است كه بويژه در كودكان خردسال كاربرد بيشتري دارد. وقتي دانشآموزان بر مفهوم و مطلبي تسلط پيدا ميكنند و يا در زمينههاي گوناگون اطلاعاتي را بهدست ميآورند، بايد مورد تقدير و تشويق معلم قرار گيرند. زيرا اين كار باعث ميشود علاقه و انگيزه آنها نسبت به يادگيري بيشتر شود. يافتههاي پژوهشي تأييد ميكنند معلم ميتواند تحسين و تشويق را به عنوان يك عامل مثبت به كار گيرد و موجب پيشرفتهاي آموزشي شاگردان شود. همچنين معلماني كه با دقت و دلسوزي به كار آموزشي ميپردازند، بازده شاگردانشان خيلي بهتر از آنهايي است كه توجه و احساس مسئوليت نميكنند.
معمولاً دانشآموزان داراي علايقي هستند كه معلم بايد نسبت به علايق آنها توجه كافي كرده و با مهيا كردن زمينههاي مناسب، شاگردان را به سوي يادگيريهاي جديد سوق دهد و بخصوص انگيزه و شوق آنها را در آموختنيهايي كه بسيار مفيد و ارزشمند بوده ولي ظاهراً جاذبهاي ندارند، جلب كند. معلم بايد در مورد اثرات پاداش دقت و توجه لازم را داشته باشد و با ايجاد موقعيتهاي تحريككننده و استفاده از عوامل متفاوت و انگيزههاي متعدد، دانشآموزان را به سوي يادگيري هدايت كند. اما اگر معلم بخواهد پيوسته به يك نوع تقويت در يادگيري توجه كند و يا بيش از حد آن را به كار گيرد، ممكن است دانشآموزان از پاسخ دادن به آن امتناع ورزند.
معلم بايد از معايب و مضرات رقابت بيش از حد آگاه باشد و با درنظر گرفتن آثار مخرب آن، از ايجاد چنين رقابتي در ميان دانشآموزان خودداري و تلاش كند زمينه همكاري دانشآموزان را فراهم سازد، كه اين همكاري ميتواند از طريق شوراهاي مختلف صورت گيرد. دانشآموزان نياز دارند در زمينههاي گوناگون پيشرفت كنند و از اين طريق اميال و نيازهاي خود را برطرف كنند.
براي پيشرفت بهتر آموزش و پرورش و جلب همكاري شاگردان، معلم بيش از همه وظيفه دارد نگرشهاي علمي، اجتماعي و اخلاقي مطلوب را در شاگردان به وجود آورد. معلم بايد آگاه باشد، كه مقايسه كردن دانشآموزان با يكديگر از لحاظ تربيتي چندان مناسب نيست و نبايد اين كار را انجام دهد، بلكه بايد سعي كند دانشآموزان را در جهت نيل به هدفهاي فردي ياري رساند. جو كلاس هم بايد طوري باشد كه كه دانشآموزان بدانند چه وظيفهاي دارند و چه انتظارهايي را بايد برآورده كنند. دانشآموز نبايد در كلاس دچار نگراني و تشويش شود. همچنين اعمال و رفتار معلم در كلاس درس، نبايد بيش از حد تهديدكننده و ملالآور باشد. اجبار كردن دانشآموزان براي شركت در يادگيري جايز نيست، بلكه بايد موقعيتهاي يادگيري و آموزشهاي كلاسي به گونهاي تنظيم شود كه دانشآموزان با آمادگي و رغبت كامل در فرآيند ياددهي ـ يادگيري شركت كنند. اين كار باعث ميشود آنها به نوآوري و خلاقيت گرايش بيشتري پيدا كنند. معلم بايد اهميت و ارزشهاي يادگيري را به دانشآموزان يادآوري كند و با ارائه مثالهايي به آنها نشان دهد آموختن و يادگيري در چه مواقعي ميتواند به كمك آنها بيايد.
معلم بايد در محيط كلاس به اندازه كافي بلند و رسا صحبت كند تا تمامي شاگردان بتوانند صداي او را به خوبي بشنوند. آرام صحبت كردن معلم در كلاس باعث ميشود بسياري از دانشآموزان از يادگيري و آموختن باز بمانند. همچنين معلم نه فقط بايد به دانشآموزان اجازه پرسيدن را بدهد، بلكه بايد پرسشكنندگان را نيز مورد تشويق قرار دهد تا از اين طريق بتواند ساير شاگردان را هم به سؤال كردن و جستجو و تحقيق وادار كند.
وقتي دانشآموز سوالي را در كلاس مطرح ميكند، معلم بايد با گشادهرويي، سعه صدر و با ميل و علاقه به سؤال او پاسخ دهد. پاسخ معلم هرگز نبايد حالت تمسخر، توهين و خصومت داشته باشد يا احياناً به سؤال دانشآموز بياعتنايي كند و آن را ناديده و نشنيده بگيرد. معلم نبايد اجازه دهد كه دانشآموزان براي مدت طولاني در كلاس بيكار و غيرفعال باشند بلكه بايد پيوسته فضاي كلاس را براي يادگيري و كسب علم و آگاهي آماده و فعال نگهدارد. معلم بايد به اميال و علايق دانشآموزان توجه كند و به آنها اجازه دهد كه به انجام فعاليتهاي مورد علاقه خود بپردازند تا از اين طريق تشويق شوند. از تجارب يكديگر براي يادگيري بهتر استفاده كنند.
اين كار ضمن افزايش اعتماد به نفس دانشآموزان، حس كنجكاوي و جستجوگري آنها را برانگيخته خواهد كرد. نظم و انضباط يكي از مسائل اصلي در كلاس درس است، كه بدون حاكميت آن در كلاس، عملاً معلم قادر به انجام هيچ كاري نيست. معلم نبايد فقط به برقراري نظم در كلاس فكر كند، بلكه بايد نظم بخشيدن به كلاس درس را پيشنياز تدريس خود بداند و هميشه پس از حاكم شدن آرامش در كلاس، كار تدريس را آغاز كند. البته معلماني كه خود رفتار متعادل و مناسبي در كلاس درس ندارند، نبايد توقع رفتار مطلوب و شايسته از دانشآموزان خود داشته باشند.
آنچه بيشتر در كلاس درس مورد توجه شاگردان است، صداقت و قاطعيت معلمان در گفتار و عمل است. معلمان در درجه نخست خودشان بايد در كلاس درس اعمال و رفتار شايستهاي داشته باشند و به گفتههاي خود جامه عمل بپوشانند تا بتوانند الگوي مناسبي براي شاگردان خود باشند. اگر ميان گفتار و عمل معلم تضاد وجود داشته باشد، ممكن است در رشد عاطفي و رواني شاگردان تاثير منفي بگذارد. نخستين دقايق جلسه اول هر كلاسي از نظر رعايت نظم و انضباط بسيار مهم و اساسي است زيرا دانشآموزان در همان دقايق اوليه به ارزيابي معلم خود ميپردازند. اگر معلمي بخواهد در لحظات ابتدايي شروع كلاس، هراسان و مضطرب باشد و سراسيمه و بدون اعتماد به نفس عمل كند، به احتمال زياد در مراحل بعدي تدريس و در طول سال تحصيلي با مشكلات جدي در زمينه اداره كلاس و نظم و انضباط دانشآموزان مواجه خواهد شد. معلم در جلسات نخست هنگامي كه وارد كلاس شد، نبايد بلافاصله شروع به صحبت و تدريس كند زيرا ممكن است آنچنان سرگرم تدريس و گفتوگو شود كه متوجه حركات و واكنشهاي خوب يا بد دانشآموزان نشود و حتي برخي از عكسالعملهاي خوب آنها را تهديدي عليه خود تلقي كند. از اين رو بهتر است در نخستين جلسه كلاس از دانشآموزان بخواهد به نوبت خود را معرفي كنند و بدين طريق معلم فرصت پيدا خواهد كرد كه به شناسايي فرد فرد آنها بپردازد. اين كار علاوه بر آشنايي با اسامي شاگردان به معلم مجال و اعتماد به نفس بيشتري براي تدريس ميدهد.
معلم ميتواند براي جلوگيري از بينظمي در كلاس و مواجه نشدن با مشكلات انضباطي، در نخستين جلسه درس، قوانين و مقررات مورد نظر خود را كه در كلاس اجرا خواهد كرد براي اطلاع دانشآموزان، به صورت فهرستي اعلام و يا روي تابلو كلاس يادداشت كند. البته ممكن است برخي از دانشآموزان، اين قوانين را نوعي مبارزه طلبي از سوي معلم تلقي كنند و در صدد مقابله با آن برآيند كه در اين صورت معلم ميتواند از آنها بخواهد قوانين و مقررات مورد نظر خود را همراه با دلايل منطقي براي اداره كلاس مطرح كنند تا معلم و شاگردان بتوانند به صورت توافقي، قوانين و مقررات لازم را براي نظم بخشيدن به كلاس را تهيه كنند و همگي ملزم به رعايت آن باشند. اگر معلم از قبل آمادگي لازم را براي اداره كردن كلاس و تدريس داشته باشد، از بسياري از بيانضباطيها، مشكلات اداره كلاس و فشارهاي رواني و عصبي ناشي از آن جلوگيري خواهد شد.
معمولاً برخي از مسائل مربوط به كنترل كلاس به طور غيرمنتظره و ناگهاني روي ميدهند و نياز به راهحلهاي فوري و سريع دارند و اگر معلم در اين زمينه از تجارب لازم و كافي برخوردار نباشد، به طور يقين واكنشهاي او در برخورد با بينظمي و آشوبهاي كلاس، بياثر خواهد بود. بنابراين معلمان بايد با استفاده از تجارب همكاران خود و مطالعات لازم در زمينه روانشناسي و علوم تربيتي، شيوهها و راهكارهاي برخورد با بينظميهاي دانشآموزان در كلاس را از قبل طراحي كنند تا با اجراي آن نظم و آرامش بيشتري به كلاس ببخشند. به طور قطع برخي از رفتارها، اعمال ناشايست و شرارت دانشآموزان از آنجا ناشي ميشود كه آنها نميدانند در مقابل مشكلات چه بايد بكنند، از اموري كه بايد انجام دهند و از وظايف خود آگاهي لازم را ندارند و يا اينكه در انجام تكاليف خود عاجز و ناتوان هستند.
از اين رو معلم بايد با ارائه اطلاعات مناسب، آنها را در جهت رفع موانع و مشكلات راهنمايي كند و تواناييهايشان را در انجام وظايف و تكاليف خود افزايش دهد. همچنين بدرفتاري برخي از دانشآموزان، صرفاً به خاطر جلب توجه ديگران است. شاگرداني كه از لحاظ درسي، اجتماعي و اخلاقي با مشكلاتي مواجه هستند، سعي ميكنند به اشكال ديگري مانند تبديل شدن به مايه آزار در كلاس، در جستجوي شناخته شدن و يا كسب وجه اجتماعي باشند. در چنين مواقعي معلم ميتواند با استفاده از اهرمهاي قانوني، چنين رفتارهايي را به حداقل برساند و يا اينكه پيشرفتها و فعاليتهاي دانشآموز خاطي را بزرگ جلوه دهد و با تشويق و توجه بيشتر در او انگيزه مثبت ايجاد كند و با تاييد تواناييهايش، زمينه تغيير رفتار را در او فراهم كند.
معلم بايد با اعمالش نشان دهد در كلاس درس از دانشآموز خاطي انتظار رفتاري مناسب دارد زيرا چنين وانمودي تا حدود بسيار زيادي باعث ميشود دانشآموز خطاكار بتواند رفتار ناشايست خود را جبران كند. معلم ميتواند دانشآموزاني را كه در طول يك ساعت كلاس به بازي مشغول بوده و تكليف خود را انجام ندادهاند، در كلاس نگه دارد و آنها را مجبور كند به امور درسي خود بپردازد. هرگاه معلم ببيند بارها از كلاس خواسته است سكوت را رعايت كنند ولي دانشآموزان همچنان به سروصداي خود ادامه دادهاند، ميتواند با سختگيري زياد، چند روزي سكوت را در كلاس درس حاكم كند و سپس به شاگردان بگويد در صورتي ميتواند مجدداً امتياز قبلي را به كلاس بدهد كه تمامي آنها نظم و آرامش را به خوبي در كلاس رعايت كنند. وقتي كه يك دانشآموز در كلاس بيش از حد معمول صحبت ميكند، معلم ميتواند از او بخواهد، تا مطلبي درباره حرف زدن زياد در كلاس و اذيت شدن بچهها بنويسد زيرا ممكن است آن دانشآموز تاكنون به اين موضوع فكر نكرده باشد و اين كار باعث ميشود او به اشتباه خود پي ببرد. تهديد كردن براي حل اختلاف ميان دو دانشآموز كه دعوايي را شروع كردهاند، راهحل مناسبي نيست زيرا امكان دارد عمل تهديد به ضرر و ناكامي معلم منجر شود. بنابراين حل اختلافهاي دانشآموزان در خلوت راهحل مطمئنتري خواهد بود.
معلم بايد سعي كند روشهاي تنبيهي را بلافاصله پس از مشاهده عمل خلاف از سوي دانشآموز به كار گيرد تا دانشآموز خاطي به ارتباط ميان عمل خود و نتيجه آن پي ببرد. معلم نبايد برخورد خود را با دانشآموز خطاكار به تعويق بيندازد و يا تهديدات مبهمي را كه امكان عملي كردن آنها در آينده وجود ندارد، مطرح كند زيرا تا آن زمان دانشآموز خاطي اشتباه و عمل خلاف خود را به كلي از ياد ميبرد و اِ عمال تنبيه موجب احساس تنفر و تهديد در او ميشود و ممكن است كينهتوزي و دشمني با معلم را در او افزايش دهد. معلم بايد در مورد نظم و كنترل دانشآموزان در كلاس، قاطع و با ثبات باشد.
سختگيري دريك روز و نرمش و سهلانگاري در روز ديگر و يا برخورد دوگانه با دانشآموزان، سبب ميشود كه آنها اعمال و رفتاري را انجام دهند كه موجب به هم خوردن نظم و آرامش كلاش شود. معلم ميتواند مجموعهاي از قوانين و مقررات را تعيين و با اجرا در آوردن آنها ثبات و قاطعيت خود را در كلاس نشان دهد و اين امر باعث صرفهجويي در وقت و كاهش بينظمي و مشكلات انضباطي در كلاس خواهد شد. همچنين تنبيه معلم بايد با رفتار دانشآموز، تناسب داشته باشد. اگر دانشآموز براي هرگونه خلافي كه مرتكب شده هميشه به يك شكل ثابت مجازات شود، بهتدريج به آن عادت ميكند و از آن پس سعي خواهد كرد كار خلاف خود را به مقدار بيشتري افزايش دهد. از اينرو معلم براي جلوگيري و يا كاهش بدرفتاري و عمل خلاف دانشآموز، بايد به متناسب بودن جُرم و تنبيه توجه دقيق داشته باشد. علاوه بر اين معلم بايد در كلاس درس بر حسن عدالتجويي تكيه كرده و آنرا در ميان شاگردان نيز گسترش دهد بهطوري كه آنها بتوانند از نتيجه اعمال خود بهطور دقيق اطلاع يابند. معلم بايد بتواند ارتباط ميان اعمال و نتايج حاصل از آن را بهخوبي براي دانشآموزان توضيح دهد و سپس با قاطعيت آن را در كلاس اجرا كند. اگر اين روش تنبيهي با دقت زياد به كار گرفته شود و استفاده از آن در كلاس محدود باشد، يكي از شيوههاي بسيار مؤثر در ايجاد نظم و انضباط در كلاس خواهد بود. گاهي اوقات معلم مجبور است از دانشآموزي انتقاد كند كه در صورت امكان بهتر است اين كار را پنهاني و دور از چشم ساير دانشآموزان انجام دهد. اما گاهي هم انتقاد در جمع ضرورت پيدا ميكند كه البته اين كار يك حُسن نيز دارد و آن اين است كه باعث عبرت بقيه شاگردان نيز خواهد شد. اما معلم بايد مراقب باشد انتقادش به توهين و تمسخر شاگردان منجر نشود زيرا تحقير دانشآموز باعث تنفر و بيزاري او از مدرسه ميشود و يا او را به انزواطلبي سوق ميدهد.
براي ارزشيابي، معلم بايد از آزمونهايي استفاده كند كه ضمن تشخيص ضعفهاي دانشآموزان، آنهارا با هم مقايسه نكند و از طرفي با ايجاد انگيزه و زمينههاي مناسب، دانشآموزان ضعيف را آماده كند كه در كلاسهاي جبراني شركت كنند و به تقويت بنيه علمي خود بپردازند. معلم بايد اطلاعات دقيقي از عملكرد يادگيري در اختيار دانشآموزان قرار دهد تا آنها از حدود و ميزان فعاليتشان در كلاس آگاهي داشته باشند و راحتتر بتوانند به اهداف درسي دست پيدا كنند.
بهطور يقين در هر كلاسي تعدادي از دانشآموزان از كارايي لازم برخوردار نيستند و ممكن است به برخي از پرسشهاي كلاسي ، پاسخ درست ندهند. اما وقتي كه معلم پاسخهاي غلط دانشآموزي را به او گوشزد ميكند و به پاسخهاي درست او توجهي ندارد، ممكن است هرگز فرصت تجربه موفقيت را به او ندهد. معلم بايد آگاه باشد كه دانشآموز از شكست، چيزي جز ناكامي به دست نميآورد. دانشآموزاني نيز هستند كه هنوز اعتماد به نفس لازم را براي يادگيري بهدست نياوردهند. بنابراين معلم بايد فرايند ياددهي ـ يادگيري را چنان تنظيم كند كه تمامي دانشآموزان بتوانند به سطح قابل قبولي از تجارب يادگيري و موفقيت برسند.
-
گردآورنده : علي پورعليرضا توتكله كارشناس ارشد برنامهريزي درسي
منابع
1ـ بيلر، رابرت [1373]: كاربرد روانشناسي در آموزش [جلد اول]، ترجمه پروين كديور، چاپ چهارم، تهران: مركز نشر دانشگاهي.
2ـ پارسا، محمد [1375]: روانشناسي تربيتي، چاپ سوم، تهران: سخن.
3ـ پورعليرضا توتكله، علي [1387]: «آموزش در چارچوب روانشناسي». مجله تكنولوژي آموزشي، شماره 197، ص 34ـ 32.
اين گزارش به مهمترين كاربردهاي روانشناسي تربيتي در آموزش اشاره ميكند. معلم قبل از شروع به تدريس بايد از آمادگي شاگردان خود براي يادگيري آگاهي كامل داشته باشد از اين رو پيوسته بايد تلاش كند با تحقيق و كنجكاوي اطلاعات لازم را در اين زمينه به دست آورد. يكي از نظريههاي بسيار مفيد در اين مورد، نظريه انگيزه «مازلو» است كه اين امكان را به معلم ميدهد كه از وضع نيازهاي اوليه شاگردان خود اطلاع داشته باشد و نسبت به رفع آنها اقدامهاي لازم را انجام دهد. كاربردهاي نظريه انگيزش مازلو در تدريس بسيار اميدواركننده است.
يكي از كاربردهاي كاملاً عملي اين است كه معلم بايد تمامي توان خود را به كار گيرد تا مطمئن شود كه نيازهاي فروتر دانش آموزان ارضاء شده است تا بدين تربيت احتمال پرداختن آنها به نيازهاي عاليتر بيشتر شود. از نيازهاي اوليه شاگردان آن است كه از لحاظ بدني داراي وضع مناسبي باشد، احساس امنيت و احترام كند و اطمينان يابد كه مورد توجه و علاقه ديگران است. از آنجا كه توجه به نيازهاي جسماني و فيزيولوژيك دانشآموزان هنگام يادگيري بسيار مهم است، معلم بايد به وضع بدني آنها رسيدگي كند و توجه داشته باشد كه ممكن است دانش آموزان گرسنه يا تشنه باشند. از اين رو بايد به آنها فرصت داده شود تا بتوانند به رفع نيازهاي خود بپردازند و محيط كلاس را طوري ترتيب دهد كه شاگردان از لحاظ جسماني و رواني آسايش و آرامش داشته باشند و مهمتر از همه به اين نكته پي ببرند كه معلم به آنها علاقهمند و خواهان موفقيت آنان است. اگر نيازهاي پايينتر دانشآموزان به خوبي برطرف شود، آنها آمادگي بيشتر و بهتري براي يادگيري پيدا خواهند كرد. اگر دانشآموزان شما از لحاظ بدني در وضع مناسبي باشند، احساس امنيت، راحتي، تعلق و احترام كنند، احتمالاً آمادهتر خواهند بود.
در كلاس شما در جستوي ارضاي نياز به دانستن و فهميدن باشند. معلم نسبت به آنچه در كلاس درسش رخ ميدهد، مسئوليت اصلي را به عهده دارد. بنابراين هر چه بيشتر بتواند به رفع نيازهاي دانشآموزان خود بپردازد، آنها آمادگي بيشتري براي نيل به سطوح عاليتر رشد پيدا خواهند كرد. اما معلم نميتواند موقعيتي را فراهم كند تا تمامي شاگردان به سطح عاليترين نيازهاي رشد برسند، چون هر چه بخواهد در اين زمينه تلاش كند، باز هم ممكن است دانشآموزي به دليل آنكه مورد توجه والدين و يا دوستانش قرار نگرفته، نسبت به يادگيري و آموزش علاقهاي از خود نشان ندهد. حتي اگر تمامي تلاش خود را در ارضاي نيازهاي فروتر سلسله مراتب مازلو به كار گيريد، ولي باز هم واضح است كه احتمال اينكه بتوانيد موقعيتي را فراهم كنيد تا تمامي دانشآموزان شما هميشه در سطوح عاليترين نيازها عمل كنند، بسيار كم است. به عنوان مثال كودكي كه احساس ميكند والدينش او را دوست ندارند و يا همسالانش او را نميپذيرند، ممكن است به كوششهاي شما واكنش مناسب نشان ندهد. اگر نياز او به دوست داشتن، تعلق و احترام ارضاء نشده باشد، احتمال اينكه حال و حوصله يادگيري داشته باشد، كم است/ فقط در شرايط تقريباً ايدهآل است كه نيازهاي عالي پديدار ميشود. دانشآموزان بايد از لحاظ نشستن در كلاس راحت باشند و فضاي مناسب براي كار و آزمايش داشته باشند. نحوه قرار گرفتن صندليها بايد طوري باشد كه موجب حواسپرتي آنها نشود. محيط فيزيكي كلاس و جو حاكم بر آن به گونهاي نباشد كه دانشآموزان بهطور مدام منتظر فرار و گريز از مدرسه باشند.
دانشآموزان با تفاوتهاي فردي قابل ملاحظهاي وارد مدرسه ميشوند، اين وظيفه معلم است اين تفاوتها را شناسايي كند و تدريس خود را به فراخور استعداد و توانايي آنها ارائه دهد. تفاوتهاي فردي دانشآموزان يكي از مهمترين مسائل در كلاس درس است كه معلم بايد توجه خاصي به آن داشته باشد و فرآيند ياددهي ـ يادگيري كلاس را طوري تنظيم كند تا تمامي دانشآموزان به تناسب آمادگي ذهني خود بتوانند از آن استفاده كنند. عدهاي از دانشآموزان به دلايل مختلف با اضطراب و ناراحتي وارد كلاس ميشوند، معلم بايد تمامي تلاش خود را به كار گيرد تا اضطراب و نگراني آنها را به حداقل برساند و زمينه مثبتانديشي و خلاقيت را براي آنان فراهم كند.
دانشآموزاني هم در كلاس پيدا ميشوند كه نه فقط هيچگونه اضطرابي ندارند، بلكه از تجارب يادگيري خوبي نيز برخوردار هستند كه بايد مورد تشويق قرار گيرند. معلم ميتواند از اين گونه تجارب در جهت يادگيري بهتر و آسانتر تمامي دانشآموزان استفاده كند. يكي ديگر از عواملي كه در يادگيري شاگردان نقش اساسي دارد، ايجاد انگيزه در آنها است و معلم نبايد از عامل انگيزه در تحريك دانشآموزان غفلت ميكند. انگيزه، دانشآموز را به سمت يادگيري سوق ميدهد، علاقه و عشق او را برميانگيزاند و به فعاليتها و تلاشهاي او شكل و جهت ميبخشد.
انگيزه به دو صورت است: دروني و بيروني. معلم بايد سعي كند انگيزه دروني شاگردان را افزايش دهد و انگيزه بيروني آنها را به حداقل برساند. البته معلم نميتواند هميشه دانشآموزان را در بالاترين درجه انگيزش، به يادگيري وادارد ولي بايد بكوشد در حد امكان از شكستهاي درسي آنان جلوگيري كند تا دانشآموزان به يادگيري و انجام تكاليف درسي بيشتر علاقهمند شوند. يكي از روشهاي مؤثر در ايجاد انگيزه در دانشآموزان، تشويق لفظي است كه بويژه در كودكان خردسال كاربرد بيشتري دارد. وقتي دانشآموزان بر مفهوم و مطلبي تسلط پيدا ميكنند و يا در زمينههاي گوناگون اطلاعاتي را بهدست ميآورند، بايد مورد تقدير و تشويق معلم قرار گيرند. زيرا اين كار باعث ميشود علاقه و انگيزه آنها نسبت به يادگيري بيشتر شود. يافتههاي پژوهشي تأييد ميكنند معلم ميتواند تحسين و تشويق را به عنوان يك عامل مثبت به كار گيرد و موجب پيشرفتهاي آموزشي شاگردان شود. همچنين معلماني كه با دقت و دلسوزي به كار آموزشي ميپردازند، بازده شاگردانشان خيلي بهتر از آنهايي است كه توجه و احساس مسئوليت نميكنند.
معمولاً دانشآموزان داراي علايقي هستند كه معلم بايد نسبت به علايق آنها توجه كافي كرده و با مهيا كردن زمينههاي مناسب، شاگردان را به سوي يادگيريهاي جديد سوق دهد و بخصوص انگيزه و شوق آنها را در آموختنيهايي كه بسيار مفيد و ارزشمند بوده ولي ظاهراً جاذبهاي ندارند، جلب كند. معلم بايد در مورد اثرات پاداش دقت و توجه لازم را داشته باشد و با ايجاد موقعيتهاي تحريككننده و استفاده از عوامل متفاوت و انگيزههاي متعدد، دانشآموزان را به سوي يادگيري هدايت كند. اما اگر معلم بخواهد پيوسته به يك نوع تقويت در يادگيري توجه كند و يا بيش از حد آن را به كار گيرد، ممكن است دانشآموزان از پاسخ دادن به آن امتناع ورزند.
معلم بايد از معايب و مضرات رقابت بيش از حد آگاه باشد و با درنظر گرفتن آثار مخرب آن، از ايجاد چنين رقابتي در ميان دانشآموزان خودداري و تلاش كند زمينه همكاري دانشآموزان را فراهم سازد، كه اين همكاري ميتواند از طريق شوراهاي مختلف صورت گيرد. دانشآموزان نياز دارند در زمينههاي گوناگون پيشرفت كنند و از اين طريق اميال و نيازهاي خود را برطرف كنند.
براي پيشرفت بهتر آموزش و پرورش و جلب همكاري شاگردان، معلم بيش از همه وظيفه دارد نگرشهاي علمي، اجتماعي و اخلاقي مطلوب را در شاگردان به وجود آورد. معلم بايد آگاه باشد، كه مقايسه كردن دانشآموزان با يكديگر از لحاظ تربيتي چندان مناسب نيست و نبايد اين كار را انجام دهد، بلكه بايد سعي كند دانشآموزان را در جهت نيل به هدفهاي فردي ياري رساند. جو كلاس هم بايد طوري باشد كه كه دانشآموزان بدانند چه وظيفهاي دارند و چه انتظارهايي را بايد برآورده كنند. دانشآموز نبايد در كلاس دچار نگراني و تشويش شود. همچنين اعمال و رفتار معلم در كلاس درس، نبايد بيش از حد تهديدكننده و ملالآور باشد. اجبار كردن دانشآموزان براي شركت در يادگيري جايز نيست، بلكه بايد موقعيتهاي يادگيري و آموزشهاي كلاسي به گونهاي تنظيم شود كه دانشآموزان با آمادگي و رغبت كامل در فرآيند ياددهي ـ يادگيري شركت كنند. اين كار باعث ميشود آنها به نوآوري و خلاقيت گرايش بيشتري پيدا كنند. معلم بايد اهميت و ارزشهاي يادگيري را به دانشآموزان يادآوري كند و با ارائه مثالهايي به آنها نشان دهد آموختن و يادگيري در چه مواقعي ميتواند به كمك آنها بيايد.
معلم بايد در محيط كلاس به اندازه كافي بلند و رسا صحبت كند تا تمامي شاگردان بتوانند صداي او را به خوبي بشنوند. آرام صحبت كردن معلم در كلاس باعث ميشود بسياري از دانشآموزان از يادگيري و آموختن باز بمانند. همچنين معلم نه فقط بايد به دانشآموزان اجازه پرسيدن را بدهد، بلكه بايد پرسشكنندگان را نيز مورد تشويق قرار دهد تا از اين طريق بتواند ساير شاگردان را هم به سؤال كردن و جستجو و تحقيق وادار كند.
وقتي دانشآموز سوالي را در كلاس مطرح ميكند، معلم بايد با گشادهرويي، سعه صدر و با ميل و علاقه به سؤال او پاسخ دهد. پاسخ معلم هرگز نبايد حالت تمسخر، توهين و خصومت داشته باشد يا احياناً به سؤال دانشآموز بياعتنايي كند و آن را ناديده و نشنيده بگيرد. معلم نبايد اجازه دهد كه دانشآموزان براي مدت طولاني در كلاس بيكار و غيرفعال باشند بلكه بايد پيوسته فضاي كلاس را براي يادگيري و كسب علم و آگاهي آماده و فعال نگهدارد. معلم بايد به اميال و علايق دانشآموزان توجه كند و به آنها اجازه دهد كه به انجام فعاليتهاي مورد علاقه خود بپردازند تا از اين طريق تشويق شوند. از تجارب يكديگر براي يادگيري بهتر استفاده كنند.
اين كار ضمن افزايش اعتماد به نفس دانشآموزان، حس كنجكاوي و جستجوگري آنها را برانگيخته خواهد كرد. نظم و انضباط يكي از مسائل اصلي در كلاس درس است، كه بدون حاكميت آن در كلاس، عملاً معلم قادر به انجام هيچ كاري نيست. معلم نبايد فقط به برقراري نظم در كلاس فكر كند، بلكه بايد نظم بخشيدن به كلاس درس را پيشنياز تدريس خود بداند و هميشه پس از حاكم شدن آرامش در كلاس، كار تدريس را آغاز كند. البته معلماني كه خود رفتار متعادل و مناسبي در كلاس درس ندارند، نبايد توقع رفتار مطلوب و شايسته از دانشآموزان خود داشته باشند.
آنچه بيشتر در كلاس درس مورد توجه شاگردان است، صداقت و قاطعيت معلمان در گفتار و عمل است. معلمان در درجه نخست خودشان بايد در كلاس درس اعمال و رفتار شايستهاي داشته باشند و به گفتههاي خود جامه عمل بپوشانند تا بتوانند الگوي مناسبي براي شاگردان خود باشند. اگر ميان گفتار و عمل معلم تضاد وجود داشته باشد، ممكن است در رشد عاطفي و رواني شاگردان تاثير منفي بگذارد. نخستين دقايق جلسه اول هر كلاسي از نظر رعايت نظم و انضباط بسيار مهم و اساسي است زيرا دانشآموزان در همان دقايق اوليه به ارزيابي معلم خود ميپردازند. اگر معلمي بخواهد در لحظات ابتدايي شروع كلاس، هراسان و مضطرب باشد و سراسيمه و بدون اعتماد به نفس عمل كند، به احتمال زياد در مراحل بعدي تدريس و در طول سال تحصيلي با مشكلات جدي در زمينه اداره كلاس و نظم و انضباط دانشآموزان مواجه خواهد شد. معلم در جلسات نخست هنگامي كه وارد كلاس شد، نبايد بلافاصله شروع به صحبت و تدريس كند زيرا ممكن است آنچنان سرگرم تدريس و گفتوگو شود كه متوجه حركات و واكنشهاي خوب يا بد دانشآموزان نشود و حتي برخي از عكسالعملهاي خوب آنها را تهديدي عليه خود تلقي كند. از اين رو بهتر است در نخستين جلسه كلاس از دانشآموزان بخواهد به نوبت خود را معرفي كنند و بدين طريق معلم فرصت پيدا خواهد كرد كه به شناسايي فرد فرد آنها بپردازد. اين كار علاوه بر آشنايي با اسامي شاگردان به معلم مجال و اعتماد به نفس بيشتري براي تدريس ميدهد.
معلم ميتواند براي جلوگيري از بينظمي در كلاس و مواجه نشدن با مشكلات انضباطي، در نخستين جلسه درس، قوانين و مقررات مورد نظر خود را كه در كلاس اجرا خواهد كرد براي اطلاع دانشآموزان، به صورت فهرستي اعلام و يا روي تابلو كلاس يادداشت كند. البته ممكن است برخي از دانشآموزان، اين قوانين را نوعي مبارزه طلبي از سوي معلم تلقي كنند و در صدد مقابله با آن برآيند كه در اين صورت معلم ميتواند از آنها بخواهد قوانين و مقررات مورد نظر خود را همراه با دلايل منطقي براي اداره كلاس مطرح كنند تا معلم و شاگردان بتوانند به صورت توافقي، قوانين و مقررات لازم را براي نظم بخشيدن به كلاس را تهيه كنند و همگي ملزم به رعايت آن باشند. اگر معلم از قبل آمادگي لازم را براي اداره كردن كلاس و تدريس داشته باشد، از بسياري از بيانضباطيها، مشكلات اداره كلاس و فشارهاي رواني و عصبي ناشي از آن جلوگيري خواهد شد.
معمولاً برخي از مسائل مربوط به كنترل كلاس به طور غيرمنتظره و ناگهاني روي ميدهند و نياز به راهحلهاي فوري و سريع دارند و اگر معلم در اين زمينه از تجارب لازم و كافي برخوردار نباشد، به طور يقين واكنشهاي او در برخورد با بينظمي و آشوبهاي كلاس، بياثر خواهد بود. بنابراين معلمان بايد با استفاده از تجارب همكاران خود و مطالعات لازم در زمينه روانشناسي و علوم تربيتي، شيوهها و راهكارهاي برخورد با بينظميهاي دانشآموزان در كلاس را از قبل طراحي كنند تا با اجراي آن نظم و آرامش بيشتري به كلاس ببخشند. به طور قطع برخي از رفتارها، اعمال ناشايست و شرارت دانشآموزان از آنجا ناشي ميشود كه آنها نميدانند در مقابل مشكلات چه بايد بكنند، از اموري كه بايد انجام دهند و از وظايف خود آگاهي لازم را ندارند و يا اينكه در انجام تكاليف خود عاجز و ناتوان هستند.
از اين رو معلم بايد با ارائه اطلاعات مناسب، آنها را در جهت رفع موانع و مشكلات راهنمايي كند و تواناييهايشان را در انجام وظايف و تكاليف خود افزايش دهد. همچنين بدرفتاري برخي از دانشآموزان، صرفاً به خاطر جلب توجه ديگران است. شاگرداني كه از لحاظ درسي، اجتماعي و اخلاقي با مشكلاتي مواجه هستند، سعي ميكنند به اشكال ديگري مانند تبديل شدن به مايه آزار در كلاس، در جستجوي شناخته شدن و يا كسب وجه اجتماعي باشند. در چنين مواقعي معلم ميتواند با استفاده از اهرمهاي قانوني، چنين رفتارهايي را به حداقل برساند و يا اينكه پيشرفتها و فعاليتهاي دانشآموز خاطي را بزرگ جلوه دهد و با تشويق و توجه بيشتر در او انگيزه مثبت ايجاد كند و با تاييد تواناييهايش، زمينه تغيير رفتار را در او فراهم كند.
معلم بايد با اعمالش نشان دهد در كلاس درس از دانشآموز خاطي انتظار رفتاري مناسب دارد زيرا چنين وانمودي تا حدود بسيار زيادي باعث ميشود دانشآموز خطاكار بتواند رفتار ناشايست خود را جبران كند. معلم ميتواند دانشآموزاني را كه در طول يك ساعت كلاس به بازي مشغول بوده و تكليف خود را انجام ندادهاند، در كلاس نگه دارد و آنها را مجبور كند به امور درسي خود بپردازد. هرگاه معلم ببيند بارها از كلاس خواسته است سكوت را رعايت كنند ولي دانشآموزان همچنان به سروصداي خود ادامه دادهاند، ميتواند با سختگيري زياد، چند روزي سكوت را در كلاس درس حاكم كند و سپس به شاگردان بگويد در صورتي ميتواند مجدداً امتياز قبلي را به كلاس بدهد كه تمامي آنها نظم و آرامش را به خوبي در كلاس رعايت كنند. وقتي كه يك دانشآموز در كلاس بيش از حد معمول صحبت ميكند، معلم ميتواند از او بخواهد، تا مطلبي درباره حرف زدن زياد در كلاس و اذيت شدن بچهها بنويسد زيرا ممكن است آن دانشآموز تاكنون به اين موضوع فكر نكرده باشد و اين كار باعث ميشود او به اشتباه خود پي ببرد. تهديد كردن براي حل اختلاف ميان دو دانشآموز كه دعوايي را شروع كردهاند، راهحل مناسبي نيست زيرا امكان دارد عمل تهديد به ضرر و ناكامي معلم منجر شود. بنابراين حل اختلافهاي دانشآموزان در خلوت راهحل مطمئنتري خواهد بود.
معلم بايد سعي كند روشهاي تنبيهي را بلافاصله پس از مشاهده عمل خلاف از سوي دانشآموز به كار گيرد تا دانشآموز خاطي به ارتباط ميان عمل خود و نتيجه آن پي ببرد. معلم نبايد برخورد خود را با دانشآموز خطاكار به تعويق بيندازد و يا تهديدات مبهمي را كه امكان عملي كردن آنها در آينده وجود ندارد، مطرح كند زيرا تا آن زمان دانشآموز خاطي اشتباه و عمل خلاف خود را به كلي از ياد ميبرد و اِ عمال تنبيه موجب احساس تنفر و تهديد در او ميشود و ممكن است كينهتوزي و دشمني با معلم را در او افزايش دهد. معلم بايد در مورد نظم و كنترل دانشآموزان در كلاس، قاطع و با ثبات باشد.
سختگيري دريك روز و نرمش و سهلانگاري در روز ديگر و يا برخورد دوگانه با دانشآموزان، سبب ميشود كه آنها اعمال و رفتاري را انجام دهند كه موجب به هم خوردن نظم و آرامش كلاش شود. معلم ميتواند مجموعهاي از قوانين و مقررات را تعيين و با اجرا در آوردن آنها ثبات و قاطعيت خود را در كلاس نشان دهد و اين امر باعث صرفهجويي در وقت و كاهش بينظمي و مشكلات انضباطي در كلاس خواهد شد. همچنين تنبيه معلم بايد با رفتار دانشآموز، تناسب داشته باشد. اگر دانشآموز براي هرگونه خلافي كه مرتكب شده هميشه به يك شكل ثابت مجازات شود، بهتدريج به آن عادت ميكند و از آن پس سعي خواهد كرد كار خلاف خود را به مقدار بيشتري افزايش دهد. از اينرو معلم براي جلوگيري و يا كاهش بدرفتاري و عمل خلاف دانشآموز، بايد به متناسب بودن جُرم و تنبيه توجه دقيق داشته باشد. علاوه بر اين معلم بايد در كلاس درس بر حسن عدالتجويي تكيه كرده و آنرا در ميان شاگردان نيز گسترش دهد بهطوري كه آنها بتوانند از نتيجه اعمال خود بهطور دقيق اطلاع يابند. معلم بايد بتواند ارتباط ميان اعمال و نتايج حاصل از آن را بهخوبي براي دانشآموزان توضيح دهد و سپس با قاطعيت آن را در كلاس اجرا كند. اگر اين روش تنبيهي با دقت زياد به كار گرفته شود و استفاده از آن در كلاس محدود باشد، يكي از شيوههاي بسيار مؤثر در ايجاد نظم و انضباط در كلاس خواهد بود. گاهي اوقات معلم مجبور است از دانشآموزي انتقاد كند كه در صورت امكان بهتر است اين كار را پنهاني و دور از چشم ساير دانشآموزان انجام دهد. اما گاهي هم انتقاد در جمع ضرورت پيدا ميكند كه البته اين كار يك حُسن نيز دارد و آن اين است كه باعث عبرت بقيه شاگردان نيز خواهد شد. اما معلم بايد مراقب باشد انتقادش به توهين و تمسخر شاگردان منجر نشود زيرا تحقير دانشآموز باعث تنفر و بيزاري او از مدرسه ميشود و يا او را به انزواطلبي سوق ميدهد.
براي ارزشيابي، معلم بايد از آزمونهايي استفاده كند كه ضمن تشخيص ضعفهاي دانشآموزان، آنهارا با هم مقايسه نكند و از طرفي با ايجاد انگيزه و زمينههاي مناسب، دانشآموزان ضعيف را آماده كند كه در كلاسهاي جبراني شركت كنند و به تقويت بنيه علمي خود بپردازند. معلم بايد اطلاعات دقيقي از عملكرد يادگيري در اختيار دانشآموزان قرار دهد تا آنها از حدود و ميزان فعاليتشان در كلاس آگاهي داشته باشند و راحتتر بتوانند به اهداف درسي دست پيدا كنند.
بهطور يقين در هر كلاسي تعدادي از دانشآموزان از كارايي لازم برخوردار نيستند و ممكن است به برخي از پرسشهاي كلاسي ، پاسخ درست ندهند. اما وقتي كه معلم پاسخهاي غلط دانشآموزي را به او گوشزد ميكند و به پاسخهاي درست او توجهي ندارد، ممكن است هرگز فرصت تجربه موفقيت را به او ندهد. معلم بايد آگاه باشد كه دانشآموز از شكست، چيزي جز ناكامي به دست نميآورد. دانشآموزاني نيز هستند كه هنوز اعتماد به نفس لازم را براي يادگيري بهدست نياوردهند. بنابراين معلم بايد فرايند ياددهي ـ يادگيري را چنان تنظيم كند كه تمامي دانشآموزان بتوانند به سطح قابل قبولي از تجارب يادگيري و موفقيت برسند.
-
گردآورنده : علي پورعليرضا توتكله كارشناس ارشد برنامهريزي درسي
منابع
1ـ بيلر، رابرت [1373]: كاربرد روانشناسي در آموزش [جلد اول]، ترجمه پروين كديور، چاپ چهارم، تهران: مركز نشر دانشگاهي.
2ـ پارسا، محمد [1375]: روانشناسي تربيتي، چاپ سوم، تهران: سخن.
3ـ پورعليرضا توتكله، علي [1387]: «آموزش در چارچوب روانشناسي». مجله تكنولوژي آموزشي، شماره 197، ص 34ـ 32.