نجات باران (نقدی بر سریال)
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره بوم خس
( سعدی)
و اما شما باران را چگونه می بنید؟ دوستی نقد را "انتقال لذت دیدن زیبایی های یک اثر هنری به دیگران" تعریف می کرد و دریغم آمد که لذت تلخی را که ازدیدن آوای باران احساس می کنم خودخوهانه با دیگران سهیم نشوم که عنوانش شعر زیبای سعدی را در ذهن زنده می کند و تصاویر آغازینش تک بیت بی نظیراستاد کدکنی را که: آخرین برگ سفرنامه باران این است که زمین چرکین است.
می دانیم که یک اثر هنری را می توان از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار داد و هر نگاه را در جایگاه خود قابل تآمل و احترام دانست. به عنوان یک سریال تلويزیونی آوای باران را می توان یک فیلم هندی تکراری دید و از دنبال کردنش صرف نظر نمود می توان آن را از جهت پوشش بازیگران، سیر حوادث، ایفای نقش بازیگران، طبیعی و یا مصنوعی بودن آنها و..... بررسی کرد و ضعف ها و نقاط قوت آن را در هر مورد برشمرد و اما می توان باران را نماد رحمت الهی بر زمینیان دید و سرنوشت او را بر روی این کره خاکی بار دیگر از زاویه دوربین فیلمبردار و نگاه کارگردان آوای باران مورد نقد و بررسی قرارداد.
هر چند در لطافت باران شک نداریم می بینیم بار دیگر باد ابر را به شوره بامی برده تا باران خس برویاند و می پندارید چه کسی مسول آبادانی شوره زارهای ایران عزیز اسلامی امان است تا باران همواره در باغهایش گل برویاند.
لورنس پراین در کتاب "ادبیات ساختار آهنگ و معنا " در یک دسته بندی کلی ادبیات را به دو شاخه ادبیات مفهومی و ادبیات گریز تقسیم می کند . در ادبیات مفهومی هنرمند برآن است تا با به کار گرفتن بیشترین توانمندیهای خلاقانه خویش و به چالش کشیدن تمام توان ذهنی مخاطبان ، تاثیری عمیق در ذهن و روح آنان بر جا بگذارد تا آنجا که بعد از پایان یافتن داستان، زندگی جاودانه هنرمند و اثرش در ذهن و فکر افراد آغاز می گردد.
در ادبیات گریز اما تلاش بر این است که برای زمانی هر چند کوتاه افراد از دغدغه های زندگی روزمره دورشوند تا با آرامشی که در بایان اثر به آن می رسند ادامه حیات در دنیای کار و تلاشهای یکنواخت و گاها بی ثمر و نومید کننده برایشان راحتتر گردد و البته عجیب نیست که در پایان چنین داستانهایی مشکلات و گرفتاریهای سخت به راحتی و به شکل معجزه آسایی حل می شوند تا زندگی شاد وپر امید ادامه یابد و اینک آوای باران را چگونه بفهمیمیم؟
آن را در دسته آثار ادبیات گریز ببینیم با شخصیت های آن همدردی کنیم، برای باران که دست روزگار او را از پدر و زندگی مرفهی که به حق از آن اوست جدا ساخته و به گندابی آلوده کشانده غصه دار شویم و آرزو کنیم ای کاش فرید و دایی طاها هر چه زودتر موفق شوند و با پیدا کردن باران واقعی نادر و زیور را به سزای اعمالشان برسانند و..... در پایان نفس عمیقی بکشیم و به کار و زندگی امان مشغول شویم و یا بر خویش بلرزیم که سرنوست بارانهای لطیفی که در گندزارهای دایم الخمارهایی چون شکیب می رویند چه خواهد شد؟
باور کنیم که در دنیای واقعی که در آن زندگی می کنیم ، باران های زباله دانی شکیب پدرهای پولدار و مهربانی مانند دایی طاها و پسر عمه های خوش قلب و پاک سرشتی چون فرید ندارند.
از یاد نبریم که شکیب های واقعی باران ها را مانند دختران خود نمی پندارند به یاد داشته باشیم که باران هایی که در گنداب می رویند یقینا آلوده می شوند و فراموش نکنیم باران چرکین زمین را پاک نمی کند و بعد برای نجات باران چاره ای بیاندیشیم.
مهین ناصری/ دیماه 1392 /کرمانشاه
در باغ لاله روید و در شوره بوم خس
( سعدی)
و اما شما باران را چگونه می بنید؟ دوستی نقد را "انتقال لذت دیدن زیبایی های یک اثر هنری به دیگران" تعریف می کرد و دریغم آمد که لذت تلخی را که ازدیدن آوای باران احساس می کنم خودخوهانه با دیگران سهیم نشوم که عنوانش شعر زیبای سعدی را در ذهن زنده می کند و تصاویر آغازینش تک بیت بی نظیراستاد کدکنی را که: آخرین برگ سفرنامه باران این است که زمین چرکین است.
می دانیم که یک اثر هنری را می توان از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار داد و هر نگاه را در جایگاه خود قابل تآمل و احترام دانست. به عنوان یک سریال تلويزیونی آوای باران را می توان یک فیلم هندی تکراری دید و از دنبال کردنش صرف نظر نمود می توان آن را از جهت پوشش بازیگران، سیر حوادث، ایفای نقش بازیگران، طبیعی و یا مصنوعی بودن آنها و..... بررسی کرد و ضعف ها و نقاط قوت آن را در هر مورد برشمرد و اما می توان باران را نماد رحمت الهی بر زمینیان دید و سرنوشت او را بر روی این کره خاکی بار دیگر از زاویه دوربین فیلمبردار و نگاه کارگردان آوای باران مورد نقد و بررسی قرارداد.
هر چند در لطافت باران شک نداریم می بینیم بار دیگر باد ابر را به شوره بامی برده تا باران خس برویاند و می پندارید چه کسی مسول آبادانی شوره زارهای ایران عزیز اسلامی امان است تا باران همواره در باغهایش گل برویاند.
لورنس پراین در کتاب "ادبیات ساختار آهنگ و معنا " در یک دسته بندی کلی ادبیات را به دو شاخه ادبیات مفهومی و ادبیات گریز تقسیم می کند . در ادبیات مفهومی هنرمند برآن است تا با به کار گرفتن بیشترین توانمندیهای خلاقانه خویش و به چالش کشیدن تمام توان ذهنی مخاطبان ، تاثیری عمیق در ذهن و روح آنان بر جا بگذارد تا آنجا که بعد از پایان یافتن داستان، زندگی جاودانه هنرمند و اثرش در ذهن و فکر افراد آغاز می گردد.
در ادبیات گریز اما تلاش بر این است که برای زمانی هر چند کوتاه افراد از دغدغه های زندگی روزمره دورشوند تا با آرامشی که در بایان اثر به آن می رسند ادامه حیات در دنیای کار و تلاشهای یکنواخت و گاها بی ثمر و نومید کننده برایشان راحتتر گردد و البته عجیب نیست که در پایان چنین داستانهایی مشکلات و گرفتاریهای سخت به راحتی و به شکل معجزه آسایی حل می شوند تا زندگی شاد وپر امید ادامه یابد و اینک آوای باران را چگونه بفهمیمیم؟
آن را در دسته آثار ادبیات گریز ببینیم با شخصیت های آن همدردی کنیم، برای باران که دست روزگار او را از پدر و زندگی مرفهی که به حق از آن اوست جدا ساخته و به گندابی آلوده کشانده غصه دار شویم و آرزو کنیم ای کاش فرید و دایی طاها هر چه زودتر موفق شوند و با پیدا کردن باران واقعی نادر و زیور را به سزای اعمالشان برسانند و..... در پایان نفس عمیقی بکشیم و به کار و زندگی امان مشغول شویم و یا بر خویش بلرزیم که سرنوست بارانهای لطیفی که در گندزارهای دایم الخمارهایی چون شکیب می رویند چه خواهد شد؟
باور کنیم که در دنیای واقعی که در آن زندگی می کنیم ، باران های زباله دانی شکیب پدرهای پولدار و مهربانی مانند دایی طاها و پسر عمه های خوش قلب و پاک سرشتی چون فرید ندارند.
از یاد نبریم که شکیب های واقعی باران ها را مانند دختران خود نمی پندارند به یاد داشته باشیم که باران هایی که در گنداب می رویند یقینا آلوده می شوند و فراموش نکنیم باران چرکین زمین را پاک نمی کند و بعد برای نجات باران چاره ای بیاندیشیم.