انیمشین روح از نگاه روانشناسی مثبت
زهره قربانی مترجم و متخصص روانشناسی مثبت
روح یک انیمیشن در ژانر ماجراجویی، فانتزی و کمدی–درام به کارگردانی پیت داکتر ساختهٔ پیکسار است که توسط والت دیزنی پیکچرز در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است . از بازیگران آن میتوان به جیمی فاکس و تینا فی اشاره کرد. انیمیشن روح، ابتدا در جشنواره فیلم لندن در ۱۱ اکتبر اکران شد دکتر زهره قربانی متخصص روانشناسی مثبت و مترجم دهها عنوان کتاب تخصصی در باره این انیمیشن آورده است : داستان فیلم درباره یک معلم موسیقی به نام جو گاردنر است او همه عمرش در حسرت این است که با یک گروه مشهور کنسرت برگزار کند.
جو که از زندگیش راضی نیست، وقتی در یک قدمی مرگ قرار میگیرد، این فرصت را پیدا میکند که به دنیا برگشته و آرزوی همیشگیش رو محقق کند. او با یک گروه معروف کنسرت اجرا میکند، اما بر خلاف تصورش بعد از اجرای کنسرت هیچ تغییر بزرگ و عمیقی در زندگیش اتفاق نمیفتد و احساس خوشبختی نمیکند.
داستان جو مثل داستان خیلی از ماهاست. مایی که فکر میکنیم اگر در زندگی به یک چیز یا موقعیت خاص برسیم دیگر تا آخر عمرمان چیزی نمیخواهیم و احساس خوشبختی میکنیم. اما در عمل این اتفاق نمیفتد. بعد از یک مدت کوتاه دوباره دچار رخوت و کسالت میشویم. دلیل این اتفاق آن است که ما خیلی وقتها هدف و معنا را با هم اشتباه میگیریم. هدف (مثل اجرا در یک کنسرت بزرگ) یک نتیجهست که ما یا به آن میرسیم یا نمیرسیم.
اگر به هدفمان نرسیم قطعا ناراحت می شویم، اما رسیدن به آن هم برای همیشه ما را خوشحال نمیکند. معنا اما یک مسیر است. یک مسیر بیانتها که اگر کشفش کنیم از برداشتن هر قدم در این مسیر لذت میبریم. مسیری که ممکن است در آن هزاران هدف بزرگ و کوچک وجود داشته باشد. شاید اگر جو به جای یک تعیین یک هدف بزرگ، معنای زندگیش را پیدا میکرد و اهدافش را همسو با آن پیش میبرد، از خودش و زندگیش راضیتر بود.
روح شماره ۲۲
در این داستان ما با یک شخصیت جالب دیگر به نام روح ۲۲ هم آشنا میشویم. روحی که حتی افرد تاثیرگذار تاریخ مثل مادر ترزا، آبراهام لینکلن و … نتوانستهاند معنای زندگی روا به او نشان دهند و مجابش کنند که زندگی ارزش زیستن دارد. تا اینکه روح کوچولو خودش پی میبرد، زندگی یعنی لذت بردن از چیزهای کوچک و اتفاقات روزمره. اصلا شاید خوشیهای کوچک زندگی خود زندگی باشند…
روانشناسی مثبت و روح
مارتین سلیگمن بنیانگذار روانشناسی مثبت در آخرین نظریه خود (نظریه بالندگی) میگوید: برای تجربه احساس رضایت درونی و حرکت در مسیر بالندگی باید پنج مولفه در زندگی ما وجود داشته باشد: هیجانات مثبت؛ غرقگی(کار یا فعالیتی که ما را در خودش غرق کند)؛ روابط مثبت؛ معنای زندگی و دستاوردها فردی. برای هر فردی ممکن است یکی از این پنج عامل مهمتر باشد و فرد بر این اساس برای زندگیش برنامهریزی کند. مثلا برای جو معنای زندگی مهمتر از همه چیز بود (البته او معنای غلطی برای خودش تعریف کرده بود)؛ برای روح ۲۲ هیجانات مثبت اولویت داشت و تصمیم گرفت زندگیش را بر این اساس پیش ببرد.
موضوع مهم این است که ما بدانیم اولویتمان کدام یک از این عوامل است و بر اساس آن پیش برویم. و البته که اگر همه این پنج عامل به طور نسبی در زندگی ما وجود داشته باشند، نور علی نور میشود و ما میتوانیم زندگی با کیفیتی را تجربه کنیم. در این فیلم ما شاهد رابطه جو با مادرش بودیم، اما خلا وجود دوستان و یک رابطه عاشقانه که میتواند منبع امید و انگیزه باشند، در زندگی او احساس میشد، از طرف دیگر جو هدفی برای خودش تعیین کرده بود که به آن نرسیده بود و این باعث شده بود که در بعد پیشرفت و دستاورد نیز حس خوبی نداشته باشد
در صحنه هایی از فیلم میدیدیم که جو هنگام نواختن موسیقی در آن غرق میشود به عبارت دیگر جو غرقگی (یکی از ابعاد بالندگی و بهباشی) را تجربه میکرد، اما از آنجایی که این غرقگی به زندگیش معنایی نمیداد، این تجربه منحصر به فرد هم دیگر برایش مهم نبود.
و در پایان اینکه به نظر میرسد در این فیلم تاکید روی لذت و هیجانات مثبت بیش از حد بود و این برای آنها که معنای زندگی برای شان در اولویت قرار دارد، خوشایند نبود. به علاوه تصور میکنم چنین نگاهی به رویکرد لذت گرایی و تاکید بر احساسات که چند سالی است مجددا در دنیا رواج پیدا کرده بیش از پیش دامن میزند
جو که از زندگیش راضی نیست، وقتی در یک قدمی مرگ قرار میگیرد، این فرصت را پیدا میکند که به دنیا برگشته و آرزوی همیشگیش رو محقق کند. او با یک گروه معروف کنسرت اجرا میکند، اما بر خلاف تصورش بعد از اجرای کنسرت هیچ تغییر بزرگ و عمیقی در زندگیش اتفاق نمیفتد و احساس خوشبختی نمیکند.
داستان جو مثل داستان خیلی از ماهاست. مایی که فکر میکنیم اگر در زندگی به یک چیز یا موقعیت خاص برسیم دیگر تا آخر عمرمان چیزی نمیخواهیم و احساس خوشبختی میکنیم. اما در عمل این اتفاق نمیفتد. بعد از یک مدت کوتاه دوباره دچار رخوت و کسالت میشویم. دلیل این اتفاق آن است که ما خیلی وقتها هدف و معنا را با هم اشتباه میگیریم. هدف (مثل اجرا در یک کنسرت بزرگ) یک نتیجهست که ما یا به آن میرسیم یا نمیرسیم.
اگر به هدفمان نرسیم قطعا ناراحت می شویم، اما رسیدن به آن هم برای همیشه ما را خوشحال نمیکند. معنا اما یک مسیر است. یک مسیر بیانتها که اگر کشفش کنیم از برداشتن هر قدم در این مسیر لذت میبریم. مسیری که ممکن است در آن هزاران هدف بزرگ و کوچک وجود داشته باشد. شاید اگر جو به جای یک تعیین یک هدف بزرگ، معنای زندگیش را پیدا میکرد و اهدافش را همسو با آن پیش میبرد، از خودش و زندگیش راضیتر بود.
روح شماره ۲۲
در این داستان ما با یک شخصیت جالب دیگر به نام روح ۲۲ هم آشنا میشویم. روحی که حتی افرد تاثیرگذار تاریخ مثل مادر ترزا، آبراهام لینکلن و … نتوانستهاند معنای زندگی روا به او نشان دهند و مجابش کنند که زندگی ارزش زیستن دارد. تا اینکه روح کوچولو خودش پی میبرد، زندگی یعنی لذت بردن از چیزهای کوچک و اتفاقات روزمره. اصلا شاید خوشیهای کوچک زندگی خود زندگی باشند…
روانشناسی مثبت و روح
مارتین سلیگمن بنیانگذار روانشناسی مثبت در آخرین نظریه خود (نظریه بالندگی) میگوید: برای تجربه احساس رضایت درونی و حرکت در مسیر بالندگی باید پنج مولفه در زندگی ما وجود داشته باشد: هیجانات مثبت؛ غرقگی(کار یا فعالیتی که ما را در خودش غرق کند)؛ روابط مثبت؛ معنای زندگی و دستاوردها فردی. برای هر فردی ممکن است یکی از این پنج عامل مهمتر باشد و فرد بر این اساس برای زندگیش برنامهریزی کند. مثلا برای جو معنای زندگی مهمتر از همه چیز بود (البته او معنای غلطی برای خودش تعریف کرده بود)؛ برای روح ۲۲ هیجانات مثبت اولویت داشت و تصمیم گرفت زندگیش را بر این اساس پیش ببرد.
موضوع مهم این است که ما بدانیم اولویتمان کدام یک از این عوامل است و بر اساس آن پیش برویم. و البته که اگر همه این پنج عامل به طور نسبی در زندگی ما وجود داشته باشند، نور علی نور میشود و ما میتوانیم زندگی با کیفیتی را تجربه کنیم. در این فیلم ما شاهد رابطه جو با مادرش بودیم، اما خلا وجود دوستان و یک رابطه عاشقانه که میتواند منبع امید و انگیزه باشند، در زندگی او احساس میشد، از طرف دیگر جو هدفی برای خودش تعیین کرده بود که به آن نرسیده بود و این باعث شده بود که در بعد پیشرفت و دستاورد نیز حس خوبی نداشته باشد
در صحنه هایی از فیلم میدیدیم که جو هنگام نواختن موسیقی در آن غرق میشود به عبارت دیگر جو غرقگی (یکی از ابعاد بالندگی و بهباشی) را تجربه میکرد، اما از آنجایی که این غرقگی به زندگیش معنایی نمیداد، این تجربه منحصر به فرد هم دیگر برایش مهم نبود.
و در پایان اینکه به نظر میرسد در این فیلم تاکید روی لذت و هیجانات مثبت بیش از حد بود و این برای آنها که معنای زندگی برای شان در اولویت قرار دارد، خوشایند نبود. به علاوه تصور میکنم چنین نگاهی به رویکرد لذت گرایی و تاکید بر احساسات که چند سالی است مجددا در دنیا رواج پیدا کرده بیش از پیش دامن میزند