بچههاي اعتياد؛ فردايي كه دود ميشود
خوششانس باشند فقط منزوي، شرمسار و افسرده ميشوند يا از همان روز اول تولد در بيمارستان جا ميمانند و به مراكز نگهداري از كودكان بيسرپرست سپرده ميشوند، اما اگر بدشانس باشند با فال يا دستمال كاغذي يا دسته گل، خيابانگرد ميشوند يا «هِرْ» فروشهايي ميشوند كه جنس معتادها را پيش از آن كه خماري كلافهشان كند ميرسانند دستشان يا معتادهاي خردسالي كه در آمارها هم حتي به حساب نميآيند.
سرنوشت آن بچهها سيبي نيست كه اگر بالا بيندازندش، هزار چرخ بزند، سرنوشت آنها هميشه به پاياني تلخ ميرسد، چون بايد تاوان جرمي را بدهند كه در ارتكاب آن نقشي نداشتهاند. جرمشان متولد شدن در خانوادههاي مصرفكننده مواد مخدر است. اگر دنبال آمار دقيق از تعداد كودكان و نوجوانان خانوادههاي معتاد ميگرديد بايد نااميدتان كنيم. پژوهش جامعي درباره شمار فرزندان خانوادههايي كه يكي از اعضاي آنها مواد مخدر مصرف ميكند انجام نشده است، اما تا حدي ميشود آماري نسبي از جمعيت آنها به دست آورد. بر اساس آخرين گزارش اعلام شده درباره وضع اعتياد كه از سوي ستاد مبارزه با مواد مخدر منتشر شده است 63 درصد از جمعيت يك ميليون و 325 هزار نفري معتادان، متاهل هستند كه اين آمار رقمي بيش از 83 هزار خانوار را در بر ميگيرد. اگر هر يك از اين خانوادهها به طور متوسط دو فرزند داشته باشند دستكم 166 هزار كودك هم اكنون در خانوادههاي مصرفكننده مواد مخدر زندگي ميكنند.
اين آمار اما حداقلي است چرا كه آن پژوهش منتشر شده از سوي ستاد، فقط معتاداني را در برميگيرد كه به مراكز درماني مراجعه كردهاند يا به نوعي در مراكز ارائهدهنده خدمات ثبت شدهاند در حالي كه شمار زيادي از معتادان نيز وجود دارند كه ثبت نشدهاند و ميلي به درمان نداشتهاند و بنابراين با توجه به افزايش ميزان كشفيات مواد مخدر كه مسلما مصرفكننده بيشتر ميطلبد، به احتمال قريب به يقين شمار معتادان كشور نيز در يك دهه اخير ثابت نمانده است و به نظر ميرسد تعداد واقعي معتادان چند برابر آنچه اعلام شده است باشد كه به تبع آن، شمار فرزندان اين خانوادهها نيز چند برابر ميشود.
اين كودكان و نوجوانان كه حتي در آمارها ثبت نشدهاند از آن جهت دغدغه متوليان مبارزه با اعتياد در كشور شدهاند كه بيشتر از گروههاي همسن خودشان در معرض آسيبهاي اجتماعي قرار دارند و حتي اگر در سالهاي آينده نيز مسئولاني صلاح ندانند براي انجام پژوهشي جامع درباره شمار اين كودكان و شرايط خاصي كه در آن قرار دارند سرمايهگذاري كنند، بههرحال متوليان اعتياد انواع خطراتي را كه اين كودكان با آنها مواجه ميشوند از نزديك ميبينند و حتي ما خبرنگارها هم هر ماه چند نمونه از آنها را مشاهده ميكنيم.
خطر اول: معتادهاي كوچك
بچهها كفشهاي بزرگترها را پا ميكنند و راه ميروند، بچهها مداد رنگيهايشان را لاي لبهاي صورتيشان ميگذارند و دود نديدني سيگارهاي خياليشان را شبيه والدينشان در هوا فوت ميكنند، پس چرا نبايد مصرف موادمخدر را از بزرگترها تقليد كنند؟
آمار نوجوانان معتاد به مواد مخدر نيز هنوز در كشورمان جزو رازهاي مگوست، اما به هر حال در آخرين اطلاعات آماري كه درباره وضع اعتياد در كشور از سوي حميد صرامي، مدير كل تحقيقات و آموزش ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام شده است، هماكنون ميانگين سن اعتياد در كشور مرحله جواني را طي كرده و به سمت نوجواني در حركت است.
فريد براتي سده، معاون پيشگيري و درمان اعتياد سازمان بهزيستي در گفتوگو با جامجم هشدار ميدهد كه در 80 ـ 70 درصد از پروندههاي مربوط به نوجوانان مصرفكننده مواد مخدر، يكي از اعضاي خانواده نيز معتاد بوده است.
معتاد شدن كودكان و نوجوانان اما هميشه در تقليد از بزرگترها و به اختيار خودشان نيست. گاهي همان بزرگترهاي معتاد، بچهها را هم با اهداف خاصي معتاد ميكنند مثل پدر يلدا، دختربچه سه سالهاي كه پدر و مادر معتادش اعتقاد دارند دواي همه دردها ترياك است و حتي وقتي سال گذشته در بيمارستان باهنر كرج بستري شده بود پدر نشئهاش بين ملاقاتيها آمده بود تا دور از چشم مددكارها حبيترياك در دهان بچه بگذارد تا او ديگر درد خماري نكشد.
يلدا مورد سوءاستفاده جنسي نيز قرار گرفته بود، اما به هر حال قاضي او را به خانوادهاش برگرداند؛ به همان خانواده معتادي كه همچنان اصرار داشتند طفلكشان را كنار خودشان در زيرزميني بينور و نمور نگه دارند.
خطر دوم: مواد فروش ميشوند
سيدحسن موسوي چلك، رئيس انجمن مددكاران ايران نيز درگفتوگو با جامجم تائيد ميكند معمولا معتادكردن بچهها از سوي خانوادههايشان است، اما اضافه ميكند گاهي باندهاي تبهكاري هم بچهها را براي تكديگري، معتاد ميكنند چون كودكان معتاد قابل كنترلتر هستند، فرار نميكنند و فرمانبردارند. اين بچه كه به باندهاي تبهكار كرايه داده ميشوند نيز اغلب از خانوادههاي معتاد هستند.
او از «هِرفروش»هاي كم سن و سال دروازه غار حرف ميزند. «هِرْ» فروشها را من هم ديدهام. «هِرْ» يعني هروئين پس «هِرفروش» يعني هروئين فروش. بيشتر اين بچهها وقتي اعتماد ميكنند و از زندگيشان ميگويند والديني معتاد دارند كه راضي شدهاند فرزندانشان را براي تامين هزينه مواد مخدرشان وادار به موادفروشي كنند. موسوي چلك ميگويد: كسي به اين كودكان شك نميكند. گاهي هم آنها وارد باندهاي قاچاق ميشوند تا مواد مخدر مورد استفاده پدر يا مادرشان را تامين كنند. حرفهاي رئيس انجمن مددكاران ايران شبيه به زندگي علي، يازده ساله است كه چندي پيش از زندگياش گزارشي تهيه كرديم. همان پسرك چشم آبي گريان كه مادر معتاد به شيشهاش، وادارش ميكرد مواد مخدر مورد نيازش را از خردهفروشهاي اطراف مولوي برايش بخرد و اگر اشتباه ميكرد او را در اتاقي، كنار سگي ولگرد بدون آب و غذا زنداني ميكرد و وقتي مددكاران اورژانس اجتماعي درباره وضع پسرك از او پرسيدند آنقدر نشئه بود كه فرياد كشيد، فحش داد و علي را به سمت راهروي داخل خانه پرتاب كرد و در را به روي مددكارها بست. زندگي علي اما به اندازه آن دو خواهر بومهني تلخ نيست كه پدر معتادشان با تنقيه، مواد مخدر را وارد بدنشان ميكرد تا آنها مواد را در خانه مصرفكنندهها با درد دفع كنند و خرج اعتياد او را درآورند.
خطر سوم: روياي مدرسه دود ميشود
براساس آخرين سرشماري در كشور كه يكسال پيش انجام شده بيش از 172 هزار و 500 نفر در كشور در گروه سني شش تا 19 سال و بيش از 69 هزار كودك شش تا 9 سال از تحصيل محروم شدهاند و گرچه علي باقرزاده، رئيس سازمان نهضت سوادآموزي در جديدترين نشست خبرياش مساله اعتياد والدين را فقط يكي از علل محروميت كودكان از تحصيل در كنار ديگر علتها دانسته است، اما براتي سده اعتقاد دارد احتمال جاماندن كودكان اين نوع خانوادهها از تحصيل بسيار زياد است، چرا كه والدين درگير اعتياد امكان تامين خدمات و حمايتهاي عاطفي، رواني و جسمي را از آنها ندارند.
موسوي چلك اين مساله را قبول دارد و ميافزايد: حتي اگر اين بچهها در سالهاي نخست بتوانند از پس درسخواندن بر آيند بشدت دچار افت تحصيلي ميشوند و سرانجام درس خواندن را رها ميكنند.
خطر چهارم: پدر و مادرشان خيابان ميشود
براتي سده، مدير كل پيشگيري از اعتياد سازمان بهزيستي توضيح ميدهد كه تقريبا از هر ده كودك كار 9-8 نفر از خانوادههاي مصرفكننده مواد مخدر هستند. بچههاي كار و خيابان همانهايي هستند كه خطر ابتلا به انواع بيماريهاي عفوني و سوءاستفاده جنسيشان از بقيه بالاتر است.
آخرين آماري كه در اين خصوص رسانهاي شده است غيررسمي و مربوط به يك دهه پيش است كه ثابت ميكند حدود 20 درصد از اين كودكان سابقه مصرف مواد مخدر را داشتهاند. براي پيداكردن پاسخي به اين پرسشها كه آيا واقعا بيشتر كودكان كار از خانوادههاي معتاد هستند و آيا زير نظر باندهاي مشخصي كار ميكنند، يكي از باندهايي كه كودكان را در يكي از خيابانهاي شمال شهر وادار به دستفروشي و تكديگري ميكردند، زير نظر گرفتيم. شمار زيادي از اين بچهها كه ميان متكديان و دستفروشهاي آن منطقه به «غربتي»ها معروف شدهاند خانوادههاي مصرفكننده مواد مخدر دارند و از مناطقي در تهران و حاشيههايش آمدهاند كه بيشترين آمار آلودگي به اعتياد را دارد.
بيشتر اين كودكان، سابقه مصرف مواد مخدر و درجات مختلفي از آزار جنسي توسط غريبهها را نيز در قالب خاطرههايي گنگ و تلخ به ياد ميآورند. آنها از سوي خانوادههايشان براي دستفروشي به مسئول يك باند تكديگري و دستفروشي كرايه داده ميشوند و به علت اعتيادشان، تمايلي به فراركردن ندارند. اين بچهها هر شب دقيقا راس ساعت 10 روبهروي يكي از پاساژهاي معروف تهران جمع ميشوند تا خودروي وني آنها را به خانههاي تاريكشان برگرداند.
خطر پنجم: قتل
قتل فرزندان در خانوادههاي معتادان آنقدر تكرار شده است كه هرايراني حتما در گوشهاي از حافظهاش خبري در اين زمينه را به ياد ميآورد؛ اگر خبر زنده زنده سوزاندهشدن مبيناي هشت ساله و تيناي 9 ساله به وسيله پدر معتاد به شيشهشان را كسي نشنيده باشد حتما خبر پدر معتادي كه در توهم ليلاي چهار سالهاش را به شكل شيطان ديد و او را خفه كرد يا پدر معتاد ديگري كه سميه دهسالهاش را در آبان امسال از بالاي ساختماني سه طبقه به خيابان پرتاب كرد، شنيده است يا با خبر است كه پدري شيشهاي در آذر امسال عرشياي چهار ساله و شعيب دو سالهاش و مادرشان را با چاقو سلاخي كرد.
ما هم گوشه حافظهمان، نرگس هشت ساله را به ياد ميآوريم كه هنوز به قتل نرسيده بود، اما روي تنش پر از كبودي بود و وقتي از او پرسيديم چرا مددكارها او را به اورژانس اجتماعي آوردهاند لبخند زد و گفت: مادرم هر روز با چاقو دنبالم ميكند... وقتي شيشه ميكشد خيال ميكند من جن هستم و آمدهام دخترش را اذيت كنم... يادش نميآيد كه من خودم دخترش هستم.
پايانهاي تلخ، تلخيهاي بيپايان
آيا اميدي براي نجات فرزندان در خانوادههاي معتاد وجود دارد؟ سيدخليل رفيعيطباطبايي، مشاور فرهنگي كميته امداد در گفتوگو با جامجم ميگويد كه حدود يك دهه پيش قرار بود در طرح «امام علي» دانشآموزان داراي خانوادههاي معتاد از محيط زندگيشان جدا شوند و در مراكزي با عنوان مراكز جداسازي، نگهداري شوند، اما حالا از مجموع آن مراكز فقط سه مركز در جنوب كرمان و خراسان جنوبي باقي مانده است.
او مايل نيست درباره علت تعطيلي اين مراكز توضيح بدهد، اما بررسيها نشان ميدهد اين طرح در مثلث حمايتياي ميگنجيد كه يك ضلع آن ستاد مبارزه با مواد مخدر براي تامين هزينهها، ضلع ديگر وزارت آموزش و پرورش براي شناسايي اين نوع كودكان و ضلع سوم كميته امداد براي نگهداري از آنها بود، اما پس از مدتي ستاد مبارزه با مواد مخدر توانايي تامين هزينههاي اجراي طرح را از دست داد، بنابراين طرح متوقف شد و هماكنون نيز تامين هزينه سه مركز باقي مانده به عهده كميته امداد است. رئيس انجمن مددكاران كه هنوز هم با وجود پستهاي تخصصي در سازمانهاي ديگر خودش را صرفا يك مددكار معرفي ميكند بر اين باور است كه يكي از راههاي حل مشكلات فرزندان در خانوادههاي معتاد، تصويب نهايي لايحه حمايت از كودكان و نوجوانان است كه فعلا در كميسيون قضايي مجلس مسكوت مانده است. موسوي چلك ميگويد در اين لايحه مصاديق بدسرپرستي والدين عميقتر تعريف شده است و ميتوان والدين معتاد را جزو گروه والدين بدسرپرست به حساب آورد و به شكل خاص براي تغيير شرايط فرزندانشان اقدام كرد، بنابراين دست مددكاران اجتماعي و حاميان حقوق كودكان براي حمايت ويژه از اين گروه كودكان باز است. حدود چهار پنج سال پيش اين مسئول كه در سازمان بهزيستي پيشنهاد داد براي هر كودك متولد شده در خانوادههاي پرخطر و درگير با آسيبهاي اجتماعي، پروندهاي اجتماعي تشكيل شود و اين نوع كودكان به شكل خاص زير نظر مراكز خدماتي و حمايتي قرار گيرند تا با كنترل آنها و هدايتشان از انحراف و آسيبديدنشان در سالهاي بعد پيشگيري شود، با اين حال اين طرح نيز مانند بسياري از طرحهاي اجتماعي ديگر از روي كاغذها فراتر نرفت و اجرايي نشد و در حد رويايي شيرين، اما دستنيافتني باقي ماند.
سرنوشت آن بچهها سيبي نيست كه اگر بالا بيندازندش، هزار چرخ بزند، سرنوشت آنها هميشه به پاياني تلخ ميرسد، چون بايد تاوان جرمي را بدهند كه در ارتكاب آن نقشي نداشتهاند. جرمشان متولد شدن در خانوادههاي مصرفكننده مواد مخدر است. اگر دنبال آمار دقيق از تعداد كودكان و نوجوانان خانوادههاي معتاد ميگرديد بايد نااميدتان كنيم. پژوهش جامعي درباره شمار فرزندان خانوادههايي كه يكي از اعضاي آنها مواد مخدر مصرف ميكند انجام نشده است، اما تا حدي ميشود آماري نسبي از جمعيت آنها به دست آورد. بر اساس آخرين گزارش اعلام شده درباره وضع اعتياد كه از سوي ستاد مبارزه با مواد مخدر منتشر شده است 63 درصد از جمعيت يك ميليون و 325 هزار نفري معتادان، متاهل هستند كه اين آمار رقمي بيش از 83 هزار خانوار را در بر ميگيرد. اگر هر يك از اين خانوادهها به طور متوسط دو فرزند داشته باشند دستكم 166 هزار كودك هم اكنون در خانوادههاي مصرفكننده مواد مخدر زندگي ميكنند.
اين آمار اما حداقلي است چرا كه آن پژوهش منتشر شده از سوي ستاد، فقط معتاداني را در برميگيرد كه به مراكز درماني مراجعه كردهاند يا به نوعي در مراكز ارائهدهنده خدمات ثبت شدهاند در حالي كه شمار زيادي از معتادان نيز وجود دارند كه ثبت نشدهاند و ميلي به درمان نداشتهاند و بنابراين با توجه به افزايش ميزان كشفيات مواد مخدر كه مسلما مصرفكننده بيشتر ميطلبد، به احتمال قريب به يقين شمار معتادان كشور نيز در يك دهه اخير ثابت نمانده است و به نظر ميرسد تعداد واقعي معتادان چند برابر آنچه اعلام شده است باشد كه به تبع آن، شمار فرزندان اين خانوادهها نيز چند برابر ميشود.
اين كودكان و نوجوانان كه حتي در آمارها ثبت نشدهاند از آن جهت دغدغه متوليان مبارزه با اعتياد در كشور شدهاند كه بيشتر از گروههاي همسن خودشان در معرض آسيبهاي اجتماعي قرار دارند و حتي اگر در سالهاي آينده نيز مسئولاني صلاح ندانند براي انجام پژوهشي جامع درباره شمار اين كودكان و شرايط خاصي كه در آن قرار دارند سرمايهگذاري كنند، بههرحال متوليان اعتياد انواع خطراتي را كه اين كودكان با آنها مواجه ميشوند از نزديك ميبينند و حتي ما خبرنگارها هم هر ماه چند نمونه از آنها را مشاهده ميكنيم.
خطر اول: معتادهاي كوچك
بچهها كفشهاي بزرگترها را پا ميكنند و راه ميروند، بچهها مداد رنگيهايشان را لاي لبهاي صورتيشان ميگذارند و دود نديدني سيگارهاي خياليشان را شبيه والدينشان در هوا فوت ميكنند، پس چرا نبايد مصرف موادمخدر را از بزرگترها تقليد كنند؟
آمار نوجوانان معتاد به مواد مخدر نيز هنوز در كشورمان جزو رازهاي مگوست، اما به هر حال در آخرين اطلاعات آماري كه درباره وضع اعتياد در كشور از سوي حميد صرامي، مدير كل تحقيقات و آموزش ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام شده است، هماكنون ميانگين سن اعتياد در كشور مرحله جواني را طي كرده و به سمت نوجواني در حركت است.
فريد براتي سده، معاون پيشگيري و درمان اعتياد سازمان بهزيستي در گفتوگو با جامجم هشدار ميدهد كه در 80 ـ 70 درصد از پروندههاي مربوط به نوجوانان مصرفكننده مواد مخدر، يكي از اعضاي خانواده نيز معتاد بوده است.
معتاد شدن كودكان و نوجوانان اما هميشه در تقليد از بزرگترها و به اختيار خودشان نيست. گاهي همان بزرگترهاي معتاد، بچهها را هم با اهداف خاصي معتاد ميكنند مثل پدر يلدا، دختربچه سه سالهاي كه پدر و مادر معتادش اعتقاد دارند دواي همه دردها ترياك است و حتي وقتي سال گذشته در بيمارستان باهنر كرج بستري شده بود پدر نشئهاش بين ملاقاتيها آمده بود تا دور از چشم مددكارها حبيترياك در دهان بچه بگذارد تا او ديگر درد خماري نكشد.
يلدا مورد سوءاستفاده جنسي نيز قرار گرفته بود، اما به هر حال قاضي او را به خانوادهاش برگرداند؛ به همان خانواده معتادي كه همچنان اصرار داشتند طفلكشان را كنار خودشان در زيرزميني بينور و نمور نگه دارند.
خطر دوم: مواد فروش ميشوند
سيدحسن موسوي چلك، رئيس انجمن مددكاران ايران نيز درگفتوگو با جامجم تائيد ميكند معمولا معتادكردن بچهها از سوي خانوادههايشان است، اما اضافه ميكند گاهي باندهاي تبهكاري هم بچهها را براي تكديگري، معتاد ميكنند چون كودكان معتاد قابل كنترلتر هستند، فرار نميكنند و فرمانبردارند. اين بچه كه به باندهاي تبهكار كرايه داده ميشوند نيز اغلب از خانوادههاي معتاد هستند.
او از «هِرفروش»هاي كم سن و سال دروازه غار حرف ميزند. «هِرْ» فروشها را من هم ديدهام. «هِرْ» يعني هروئين پس «هِرفروش» يعني هروئين فروش. بيشتر اين بچهها وقتي اعتماد ميكنند و از زندگيشان ميگويند والديني معتاد دارند كه راضي شدهاند فرزندانشان را براي تامين هزينه مواد مخدرشان وادار به موادفروشي كنند. موسوي چلك ميگويد: كسي به اين كودكان شك نميكند. گاهي هم آنها وارد باندهاي قاچاق ميشوند تا مواد مخدر مورد استفاده پدر يا مادرشان را تامين كنند. حرفهاي رئيس انجمن مددكاران ايران شبيه به زندگي علي، يازده ساله است كه چندي پيش از زندگياش گزارشي تهيه كرديم. همان پسرك چشم آبي گريان كه مادر معتاد به شيشهاش، وادارش ميكرد مواد مخدر مورد نيازش را از خردهفروشهاي اطراف مولوي برايش بخرد و اگر اشتباه ميكرد او را در اتاقي، كنار سگي ولگرد بدون آب و غذا زنداني ميكرد و وقتي مددكاران اورژانس اجتماعي درباره وضع پسرك از او پرسيدند آنقدر نشئه بود كه فرياد كشيد، فحش داد و علي را به سمت راهروي داخل خانه پرتاب كرد و در را به روي مددكارها بست. زندگي علي اما به اندازه آن دو خواهر بومهني تلخ نيست كه پدر معتادشان با تنقيه، مواد مخدر را وارد بدنشان ميكرد تا آنها مواد را در خانه مصرفكنندهها با درد دفع كنند و خرج اعتياد او را درآورند.
خطر سوم: روياي مدرسه دود ميشود
براساس آخرين سرشماري در كشور كه يكسال پيش انجام شده بيش از 172 هزار و 500 نفر در كشور در گروه سني شش تا 19 سال و بيش از 69 هزار كودك شش تا 9 سال از تحصيل محروم شدهاند و گرچه علي باقرزاده، رئيس سازمان نهضت سوادآموزي در جديدترين نشست خبرياش مساله اعتياد والدين را فقط يكي از علل محروميت كودكان از تحصيل در كنار ديگر علتها دانسته است، اما براتي سده اعتقاد دارد احتمال جاماندن كودكان اين نوع خانوادهها از تحصيل بسيار زياد است، چرا كه والدين درگير اعتياد امكان تامين خدمات و حمايتهاي عاطفي، رواني و جسمي را از آنها ندارند.
موسوي چلك اين مساله را قبول دارد و ميافزايد: حتي اگر اين بچهها در سالهاي نخست بتوانند از پس درسخواندن بر آيند بشدت دچار افت تحصيلي ميشوند و سرانجام درس خواندن را رها ميكنند.
خطر چهارم: پدر و مادرشان خيابان ميشود
براتي سده، مدير كل پيشگيري از اعتياد سازمان بهزيستي توضيح ميدهد كه تقريبا از هر ده كودك كار 9-8 نفر از خانوادههاي مصرفكننده مواد مخدر هستند. بچههاي كار و خيابان همانهايي هستند كه خطر ابتلا به انواع بيماريهاي عفوني و سوءاستفاده جنسيشان از بقيه بالاتر است.
آخرين آماري كه در اين خصوص رسانهاي شده است غيررسمي و مربوط به يك دهه پيش است كه ثابت ميكند حدود 20 درصد از اين كودكان سابقه مصرف مواد مخدر را داشتهاند. براي پيداكردن پاسخي به اين پرسشها كه آيا واقعا بيشتر كودكان كار از خانوادههاي معتاد هستند و آيا زير نظر باندهاي مشخصي كار ميكنند، يكي از باندهايي كه كودكان را در يكي از خيابانهاي شمال شهر وادار به دستفروشي و تكديگري ميكردند، زير نظر گرفتيم. شمار زيادي از اين بچهها كه ميان متكديان و دستفروشهاي آن منطقه به «غربتي»ها معروف شدهاند خانوادههاي مصرفكننده مواد مخدر دارند و از مناطقي در تهران و حاشيههايش آمدهاند كه بيشترين آمار آلودگي به اعتياد را دارد.
بيشتر اين كودكان، سابقه مصرف مواد مخدر و درجات مختلفي از آزار جنسي توسط غريبهها را نيز در قالب خاطرههايي گنگ و تلخ به ياد ميآورند. آنها از سوي خانوادههايشان براي دستفروشي به مسئول يك باند تكديگري و دستفروشي كرايه داده ميشوند و به علت اعتيادشان، تمايلي به فراركردن ندارند. اين بچهها هر شب دقيقا راس ساعت 10 روبهروي يكي از پاساژهاي معروف تهران جمع ميشوند تا خودروي وني آنها را به خانههاي تاريكشان برگرداند.
خطر پنجم: قتل
قتل فرزندان در خانوادههاي معتادان آنقدر تكرار شده است كه هرايراني حتما در گوشهاي از حافظهاش خبري در اين زمينه را به ياد ميآورد؛ اگر خبر زنده زنده سوزاندهشدن مبيناي هشت ساله و تيناي 9 ساله به وسيله پدر معتاد به شيشهشان را كسي نشنيده باشد حتما خبر پدر معتادي كه در توهم ليلاي چهار سالهاش را به شكل شيطان ديد و او را خفه كرد يا پدر معتاد ديگري كه سميه دهسالهاش را در آبان امسال از بالاي ساختماني سه طبقه به خيابان پرتاب كرد، شنيده است يا با خبر است كه پدري شيشهاي در آذر امسال عرشياي چهار ساله و شعيب دو سالهاش و مادرشان را با چاقو سلاخي كرد.
ما هم گوشه حافظهمان، نرگس هشت ساله را به ياد ميآوريم كه هنوز به قتل نرسيده بود، اما روي تنش پر از كبودي بود و وقتي از او پرسيديم چرا مددكارها او را به اورژانس اجتماعي آوردهاند لبخند زد و گفت: مادرم هر روز با چاقو دنبالم ميكند... وقتي شيشه ميكشد خيال ميكند من جن هستم و آمدهام دخترش را اذيت كنم... يادش نميآيد كه من خودم دخترش هستم.
پايانهاي تلخ، تلخيهاي بيپايان
آيا اميدي براي نجات فرزندان در خانوادههاي معتاد وجود دارد؟ سيدخليل رفيعيطباطبايي، مشاور فرهنگي كميته امداد در گفتوگو با جامجم ميگويد كه حدود يك دهه پيش قرار بود در طرح «امام علي» دانشآموزان داراي خانوادههاي معتاد از محيط زندگيشان جدا شوند و در مراكزي با عنوان مراكز جداسازي، نگهداري شوند، اما حالا از مجموع آن مراكز فقط سه مركز در جنوب كرمان و خراسان جنوبي باقي مانده است.
او مايل نيست درباره علت تعطيلي اين مراكز توضيح بدهد، اما بررسيها نشان ميدهد اين طرح در مثلث حمايتياي ميگنجيد كه يك ضلع آن ستاد مبارزه با مواد مخدر براي تامين هزينهها، ضلع ديگر وزارت آموزش و پرورش براي شناسايي اين نوع كودكان و ضلع سوم كميته امداد براي نگهداري از آنها بود، اما پس از مدتي ستاد مبارزه با مواد مخدر توانايي تامين هزينههاي اجراي طرح را از دست داد، بنابراين طرح متوقف شد و هماكنون نيز تامين هزينه سه مركز باقي مانده به عهده كميته امداد است. رئيس انجمن مددكاران كه هنوز هم با وجود پستهاي تخصصي در سازمانهاي ديگر خودش را صرفا يك مددكار معرفي ميكند بر اين باور است كه يكي از راههاي حل مشكلات فرزندان در خانوادههاي معتاد، تصويب نهايي لايحه حمايت از كودكان و نوجوانان است كه فعلا در كميسيون قضايي مجلس مسكوت مانده است. موسوي چلك ميگويد در اين لايحه مصاديق بدسرپرستي والدين عميقتر تعريف شده است و ميتوان والدين معتاد را جزو گروه والدين بدسرپرست به حساب آورد و به شكل خاص براي تغيير شرايط فرزندانشان اقدام كرد، بنابراين دست مددكاران اجتماعي و حاميان حقوق كودكان براي حمايت ويژه از اين گروه كودكان باز است. حدود چهار پنج سال پيش اين مسئول كه در سازمان بهزيستي پيشنهاد داد براي هر كودك متولد شده در خانوادههاي پرخطر و درگير با آسيبهاي اجتماعي، پروندهاي اجتماعي تشكيل شود و اين نوع كودكان به شكل خاص زير نظر مراكز خدماتي و حمايتي قرار گيرند تا با كنترل آنها و هدايتشان از انحراف و آسيبديدنشان در سالهاي بعد پيشگيري شود، با اين حال اين طرح نيز مانند بسياري از طرحهاي اجتماعي ديگر از روي كاغذها فراتر نرفت و اجرايي نشد و در حد رويايي شيرين، اما دستنيافتني باقي ماند.