جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ / ۱۶:۵۵
کد مطلب: 28208
۲

یک بستر و چند کابوس در ‌آموزش عالی

دکتر اخضریان کاشانی

یک بستر و چند کابوس در ‌آموزش عالی یکی از این معضلات کمتر مورد عنایت، عدم تعادل جنسیتی دانش آموختگان آینده است که با وجود ذکر آمار هر ساله از این نابرابری گاه با بی توجهی و گاه با نگاه تعجب آمیز و پرسشگر نسبت به اصل معضل تردید ایجاد می شود.

بر اساس آمار یونسکو حدود 140 میلیون دانشجو در جهان مشغول به تحصیل می باشندکه ازاین میان دانشجویان ایرانی با نسبت برابر دختران و پسران در مقیاس جهانی کمتر از 2 درصد سهم دانشجویان جهان را به خود اختصاص داده اند.

همچنین ایران با حدود 2500 موسسه آموزش عالی و دانشگاهی پذیرای نزدیک به سه و نیم میلیون نفر دانشجوست که در 35هزار رشته محل اشتغال به تحصیل دارند.

ضمن اینکه حدود 65 هزار نفر عضو هیات علمی و استاد تمام وقت به آموزش این مجموعه دانشجویی مشغولند.

آنچه گفته شد آمارهایی است که معمولا به عنوان دستاوردهای ارزشمند آموزش عالی مورد استناد قرار می گیرد و البته نیز در این ارزشمندی شبهه ای نیست اما آنچه معمولا کمتر مورد توجه قرار می گیرد یا به سرعت از آن عبور می شود و کمتر مورد ارزیابی راهبردی قرار گرفته و تحلیل و تبیین و چاره جویی می شود سناریوهای احتمالی آینده این کمی گرایی است که می تواند معضلات جبران ناپذیری را فرا راه آینده فرهنگ تخصصی و حتی عمومی کشور قرار دهد.

یکی از این معضلات کمتر مورد عنایت، عدم تعادل جنسیتی دانش آموختگان آینده است که با وجود ذکر آمار هرساله از این نابرابری گاه با بی توجهی و گاه با نگاه تعجب آمیز و پرسشگر نسبت به اصل معضل تردید ایجاد می شود.

مشکلاتی که در صورت بی تدبیری قطعا تبعات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی فراوانی خواهد داشت.

مشکلاتی همچون نابرابری نیروی کار متناسب با رشته ها، توقعات فزاینده دانش آموختگان دختر برای اشتغال در رشته های کاری نامناسب، اشتغال بیشتر و طبعا درآمدزایی گسترده تر خانم ها نسبت به آقایان که تبعات اجتماعی زیادی همچون ازدواج های ناهمگون و ... در پی دارد، توسعه ارتباطات اجتماعی دختران و تغییرات فرهنگی ناهمگون حاصل از آن به نسبت پسران که به تعبیر کنایه آمیز اهل ذوق به جابجایی هنجارهای پسران و دختران منجر خواهد شد و دهها معضل قابل پیش بینی دیگر که اگر امروز چاره جویی نشود فردا دیر خواهد بود.

معضل دیگر تحصیل ناهمگون در رشته های دانشگاهی است به طوری که بر اساس آمار رسمی وزارت علوم حدود 80 درصد دانشجویان تنها در 20 رشته محل اصلی تحصیل می کنند و 20 درصد باقی در سایر 35هزار رشته محل دانشگاهی تحصیل می کنند.

رشته هایی که عمدتا به سبب سادگی در شرایط تاسیس و آموزش مورد اقبال دانشگاهها قرار گرفته اند و به سبب ظرفیت ارتقای مدرک افراد بویژه شاغلین مطلوبیت نیز یافته اند.

معضل دیگر تحصیل ناهمگون در رشته های دانشگاهی است به طوری که بر اساس آمار رسمی وزارت علوم حدود 80 درصد دانشجویان تنها در 20 رشته محل اصلی تحصیل می کنند و 20 درصد باقی در سایر 35هزار رشته محل دانشگاهی تحصیل می کنند.

مساله دیگر این روزهای دانشگاههای ما که بیشتر گریبانگیر دانشگاههای غیر دولتی شده کاهش دانشجو بویژه در دوره های پایه است که به گفته مسوولان وزارت علوم و دانشگاه آزاد و دانشگاههای غیر انتفاعی زمینه زیان دهی واحدهای غیر دولتی و کاهش بهره وری واحدهای دولتی شده است.

شرایطی که با تحلیلی ساده با روندی چندان امید بخش نیز روبرو نخواهد بود چرا که با کاهش روند جمعیت کشور بی شک جمعیت دانشجویان پایه که غالب جمعیت دانشجویی را شکل می دهند کاهش خواهد یافت و چرخه زیان دهی واحدهای دانشگاهی توسعه بیشتری خواهد داشت.

از
آنجا که معمولا معضلات مالی زودتر از سایر مشکلات خودنمایی می کند علایم و نشانه های فوری این توسعه نامتوازن بخشی از واقعیت خود را نمایان ساخته و به همین دلیل مورد توجه بیشتر قرار گرفته است و به همین دلیل متولیان امر آموزش بویژه صاحبان واحدهای آموزشی غیر دولتی زودتر به فکر افتاده اند و راهکارهایی برای حل آن اتخاذ کرده اند که به نظر می رسد به دلیل مد نظر داشتن آینده کوتاه مدت و لحاظ مشکلات مالی واحدهای متبوع خود به مسائل بلند مدت و تبعات ملی آن کمتر توجه دارند و چه بسا همین راهکارهای مقطعی نیز مشکلات جدید تری به آموزش عالی کشور اضافه کند.

در ادامه برخی از این راهکارهای در حال انجام یا در شرف انجام را که در سناریوهای آینده آموزش عالی نقش ایفا خواهند نمود مورد توجه قرار می دهیم:

1- راهکار ادغام رشته محل های دانشگاهی: بر اساس این راهکار چند واحد دانشگاهی برای حل مشکل کم دانشجویی خود به ادغام رشته های مشابه و اختصاص یک واحد به پذیرش آن رشته محل خواهند پرداخت که گرچه به ظاهر مشکل را کاهش خواهد داد اما در عمل موجب بیکاری اساتید غیر هیات علمی و نیز دانش آموختگان تحصیلات تکمیلی رشته های مربوط خواهد شد که آثار اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی محسوسی برایشان خواهد داشت که با توجه به اینکه منطقا این واحدهای کوچک و شهرهای کمتر برخوردارند که رشته های خود را از دست می دهند نه مراکز بزرگ و استانی، دانش آموختگان و اساتید شهرهای کوچک و کمتر برخوردار ضربه های بیشتری احساس خواهند کرد.

2- راهکار ادغام واحدهای دانشگاهی: راهکار دیگری که ممکن است در پیش گرفته شود ادغام خود واحدهای دانشگاهی در قالب یک واحد جامع منطقه ای یا استانی است که علاوه بر مشکلات قبلی مشکلات جدیدی نیز خواهد آفرید ازجمله معضلات اشتغالی مرتبطین با واحدهای دانشگاهی تعطیل شده یا مشکلات حمل و نقل به واحدهای جدید از شهرهای قبلی به واحد جدید که هزینه های جدیدی بر دانشجویان و اساتید تحمیل خواهد نمود و یا مشکلات اسکان در شهر واحد جدید که به سرعت ظرفیت پذیرش فرهنگ های مختلف و جمعیت تراکمی یکباره را نخواهد داشت.

3- راهکار اتصال هر واحد دانشگاهی به منابع مالی پایدار: بر این اساس دانشگاهها تلاش می کنند با بهره گیری از روشهای مختلف اقتصادی همچون سرمایه گذاری و تاسیس واحدهای سودآور آموزشی یا فرهنگی-اجتماعی همچون وقف و درآمدهای نیکوکاران به تامین نیازهای اقتصادی خود اقدام کنند که این روش بویژه بهره گیری از وقف گرچه ذاتا مشکلی ندارد اما منجر به روی آوردن واحدهای آموزشی و پژوهشی به فعالیت هایی می گردد که یا در تعارض با روح آموزش و پژوهش اند و یا غیر مرتبط با آنها که هیچ یک مطلوب نیست.
لازم است در اقدامی عاجل کمیته ای برای بازنگری و تدوین مجدد چشم انداز جذب و توسعه کمی و کیفی آموزش عالی تشکیل و اطلس آموزشی کشور بازخوانی و باز مهندسی گردد و نقشه راه توسعه فیزیکی و آموزشی دانشگاهها و موسسات آموزشی کشور تنظیم و اجرا گردد.

4- راهکار توسعه تحصیلات تکمیلی: در این راهکار ارتقای سطح آموزشی دانشگاهها و توسعه تحصیلات تکمیلی در دستور کار قرار می گیرد و به دلیل کمبود دانشجو در مقاطع پایه، تاسیس و توسعه مقاطع تحصیلی در حوزه تکمیلی را روش و برنامه آینده خود قرار می دهند که روشن است این روش گرچه همچون یک مسکن دردهای کوتاه مدت را کاهش می دهد اما نه تنها درمانگر نیست که مشکلات کوچکتر دانش آموختگان مقاطع پایه را به سطوح وسیع تری توسعه می دهد و تحصیل کردگان عالی و البته بیکار بیشتری را تحویل نظام اجتماعی می دهد که به مراتب متوقع تر و از شرایط آغاز
فعالیت های اقتصادی ساده دورترند.


5- راهکار نیمه وقت (پاره وقت) سازی هیات علمی: بر اساس این راهکار به دلیل کمبود روزافزون دانشجو واحدهای دانشگاهی و بویژه واحدهای غیرانتفاعی و غیر دولتی ناچار به نیمه وقت و پاره وقت سازی اعضای هیات علمی و البته عدم به کار گیری اساتید حق التدریس می شوند که هم زمینه کاهش درآمدهای اساتید و انگیزه های اقتصادی ایشان را در پی دارد و هم بهره گیری از متخصصان غیر عضو در واحد مزبور را به حداقل می رساند که این امر نیز در واحدهای کوچک خودنمایی بیشتری خواهد داشت. حال اگر بنا باشد راهکارهای اول و دوم نیزهمزمان با راهکار سوم استفاده شود می توان تصور کرد که شرایط علمی و فرهنگی اساتید و دانش آموختگان تحصیلات عالی شهرهای کوچک چقدر دشوار خواهد بود.


6- راهکار تعدیل استاد: بر این اساس بویژه در واحدهای غیر دولتی، عدم به کارگیری یا بازنشستگی قبل از موعد یا بازخرید خدمت اساتید در دستور کار قرار می گیرد که روشن است مستقیما نارضایتی این قشر عظیم و پرنفوذ اجتماعی را در پی خواهد داشت. ضمن اینکه جذب نیروهای توانمند جدید آموزشی مختل یا کند شده و رکود علمی در واحدهای کوچکتر طبیعی خواهد بود.

7- راهکار ادغام در آموزش و پرورش: در این روش که پیش از این نیز به دلایل دیگر مطرح بوده و تاکنون با استقبال روبرو نشده وزارتخانه های علوم و آموزش و پرورش، ادغام و تشکیلات جدیدی را شکل خواهند داد تا از ظرفیت علمی اساتید در مدارس بهره گیری شود اما اولا به دلیل عدم جذابیت این روش بویژه برای بخش دانشگاهی با استقبال واقعی روبرو نشده و ثانیا به سبب رشد اندک جمعیت کشور و کمبود دانش آموز در سالهای آتی اقدامی غیر موثر خواهد بود.

همه موارد گفته شده که در قالب سناریوهای احتمالی توسعه نامتوازن آموزش عالی بیان شده را می توان از دو منظر نگریست: یکی از منظر تهدید که طی آن باید از تمام این راهکارها پرهیز نمود و دیگری نگاه فرصت محور که طی آن می توان به این راهکارها به عنوان روشهایی قابل بهره گیری و اصلاح نگریست و با رفع مشکلات گفته شده از تمام یا بخشی از آنها به عنوان پاسخ به نیاز طبیعی معضل آینده بهره برد.

اما شرط هر دو نگاه این است که از هم اکنون به آنها توجه شود و با اتخاذ روشهای مناسب و اصلاح اشکالات احتمالی مانع از بروز تبعات نامطلوب آنها شد.

در ادامه چند راهکار که ممکن است مزایایی بیش از موارد قبلی داشته و در عین حال تبعات منفی کمتری داشته باشد بیان می گردد و امید است با تشکیل کارگروهی متخصص و آینده نگر در شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم ابعاد این آینده قابل تحلیل را بررسی و سازوکارهای بهسازی وضع موجود و ایجاد آینده ای مطلوب تر را در دستور کار قرار دهد:

1- بازنگری در چشم انداز و تدوین نقشه جامع رشد کمی و کیفی و اصلاح اطلس آموزش عالی کشور: لازم است در اقدامی عاجل کمیته ای برای بازنگری و تدوین مجدد چشم انداز جذب و توسعه کمی و کیفی آموزش عالی تشکیل و اطلس آموزشی کشور بازخوانی و باز مهندسی گردد و نقشه راه توسعه فیزیکی و آموزشی دانشگاهها و موسسات آموزشی کشور تنظیم و اجرا گردد. برای کاهش مشکلات و ایجاد فرصتهای جدید بهره گیری از ظرفیت های علمی اساتید و هیات علمی کشور لازم است بخش قابل توجهی از تلاشهای دانشگاهها به انجام پروژه های پژوهشی کاربردی برای واحدهای تولیدی و اقتصادی و خدماتی کشور تخصیص یابد.

2- ایجاد اتصال میان پژوهش و بازار تولید و خدمات: برای کاهش مشکلات پیش گفته و ایجاد فرصتهای جدید بهره گیری از ظرفیت های علمی اساتید و هیات علمی کشور لازم است بخش قابل توجهی از تلاشهای دانشگاهها
به انجام پروژه های پژوهشی کاربردی برای واحدهای تولیدی و اقتصادی و خدماتی کشور تخصیص یابد و با تخصیص زمان مناسب اساتید به عنوان موظفی پژوهشی از کمبود دانشجو برای این هدف ارزشمند بهره برد تا علاوه بر ایفای سهم و نقش اداری یک استاد در دانشگاه و پر کردن زمان موظف علمی خود نسبت به ارتقای دانشی خود و دانشگاه از یکسو و حل مشکلات یک صنعت یا خدمت از سوی دیگر همت گمارد ضمن اینکه انجام آن پروژه منابع مالی جدیدی نیز برای دانشگاه و اساتید فراهم خواهد ساخت.

3- ایجاد مزیت های رقابتی در پژوهش: برای سوق دادن انگیزه های آموزش محور اساتید به انگیزه های پژوهشی باید مزیت های رقابتی پژوهش را اصلاح و تغییر داد تا اساتید با چشیدن طعم شیرین تر پژوهش نسبت به آن اقبال بیشتری داشته به جای توجه وافر به آموزش، پژوهش را در دستور کار خویش قرار دهند که هم مشکلات کمبود دانشجو را کاهش می دهد و هم منابع مالی بیشتری فراهم می سازد و هم ارتقای علمی اساتید و دانشگاهها را در پی دارد.

4- رقابتی ساختن عضویت در هیات علمی: بازار کار هیات علمی همچون هر بازار کار دیگری تابع عرضه و تقاضاست و طبیعی است که هر که متاع بهتری داشته باشد خریدار بیشتری خواهد داشت. برای ارتقای علمی کشور و دانشگاه و نیز حل معضلات قطعی آینده لازم است از هم اکنون با تدوین شاخص های ارزیابی علمی و ضوابط روشن و دقیق آموزشی و پژوهشی، تداوم کار اساتید را صرفنظر از اسم و عنوان تابع این قانون بازار کار قرار داد تا علاوه بر ایجاد انگیزش قوی در اساتید پرکار و پر بازده امکان بهره گیری از بهترین ها را در محیط دانشگاهی فراهم ساخت و جذب و رویش های معناداری در فضای علمی کشور نمودار ساخت. البته روشن است که این تعبیر به معنای بی احترامی به سابقه و کسوت اساتید و بزرگان علمی نیست و قطعا در شاخص های ارزیابی باید تمام این موارد لحاظ گردد اما اصل پذیرش قاعده بازار کار آموزشی و پژوهشی برای تولید کنندگان دانش بیشتر را باید فرض این ملاک بندی تلقی نمود.

5- جذب دانشجویان خارجی: هم اکنون سهم نخبه پروری فرهنگی برای خارج از مرزها و ایجاد مبلغان فرهنگی بومی برای کشورهای مختلف به خرج خود این کشورها کمتر در دستور کار بوده و کفه ترازوی اعزام و جذب همواره به سود اعزام بوده است که علاوه بر هزینه های اقتصادی کشور را با مشکل عدم بازگشت نخبگان از یکسو و دلبستگی بخش قابل توجهی از بازگشتگان به کشور محل تحصیل را در پی داشته که آثار نامطلوب فرهنگی وسیاسی متعددی داشته است.برای کاهش و حتی پایان بخشیدن به این فرایند نخبه پروری منفی باید به وارونه سازی گردونه جذب و اعزام پرداخت و در برنامه ای مدون نسبت به جذب دانشجو در رشته های متعدد اقدام نمود تا علاوه بر کاهش مشکلات مالی واحدهای دانشگاهی و کمبود دانشجو در این واحدها در راستای دیپلماسی فرهنگی و سیاسی نظام نیز اقدام شایسته ای نمود.

6- ایجاد رشته های جدید تحصیلات تکمیلی: برای کاهش تبعات توسعه نامتوازن کمی رشته های دانشگاهی بویژه در مقطع تحصیلات تکمیلی می توان بارویکرد ارتقای فردی و نه اشتغالزایی بویژه برای بانوان رشته های جدید آموزشی راه اندازی نمود تا انگیزه های ارتقای تحصیلی آن بخش از علاقه مندان تحصیلات تکمیلی که میان رشته انتخابی با علایق خود چندان تناسب عمیقی برقرار نکرده اند و تعصب ویژه ای به رشته محل تحصیل خود ندارند را پاسخی مثبت داد و بخش قابل توجهی از مشکلات کنونی آموزش عالی کشور را کاهش داد. در سالهای اخیر دختران 60 درصد ورودی دانشگاهها را به خود اختصاص داده اند و می توان از این ظرفیت ارزشمند -که در صورت عدم بهره گیری
به سادگی قابل تبدیل به تهدید است- در راستای مصالح فرهنگی و اجتماعی کشور بهره برد.در این راستا می توان با راه اندازی رشته های مهارت محور برای خانم ها مثل تربیت کودک ، مواد غذایی ، هنرهای دستی و خانگی ، سفره آرایی، مراقبت ازسالمندان -که معضلات آتی پیری جمعیت را نیز مدنظر داشته باشد- یا رشته هایی که ضمن ارتقای تحصیلی بخش قابل توجهی از بانوان در تقویت شاخص های فرهنگی خانواده نیز موثر باشد همچون ادبیات کودک، غزل شناسی، موسیقی ، روان شناسی خانواده و... که با عناوین جذاب می تواند پذیرای دانشجویان زیادی باشد و از معضلات اجتماعی و فرهنگی گفته شده نیز دور باشد ضمن ارتقای دانش و مهارت ملی سایر تبعات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی رشد ناموزون دانشگاهی کشور را به حداقل رساند. برای سوق دادن انگیزه های آموزش محور اساتید به انگیزه های پژوهشی باید مزیت های رقابتی پژوهش را اصلاح و تغییر داد تا اساتید با چشیدن طعم شیرین تر پژوهش نسبت به آن اقبال بیشتری داشته به جای توجه وافر به آموزش، پژوهش را در دستور کار خویش قرار دهند.

7- استفاده از فرصت کم سوادان و بیسوادان: کشور ما متاسفانه میراث دار ارثی ناخواسته و نامطلوب است. میراثی که محصول ضعیف نگه داشتن ملت در گذشته و عدم ایجاد فرصت برابر برای رشد علمی ایشان بوده که منجر به بیسوادی بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی گردیده است و صد افسوس که با وجود تلاش چشمگیر سالیان گذشته همچنان به دلایل مختلف جمعیت وسیعی از مردمان این سرزمین از حداقل نعمت سواد نیز بی بهره اند به گونه ای که بیش از یک پنجم جمعیت کشور که چند برابر جمعیت دانشجویان نیز می شوند بیسواد یا کم سوادند و برای یک نظام آموزشی پویا و فرصت محور این موضوع یک فرصت بی بدیل است که بازار آموزشی جدیدی را بر روی نظام آموزشی کشور می گشاید و فرصت دانش جویی تا سالیان متمادی را برای مردم و به تبع واحدهای دانشگاهی خود فراهم می سازند. برای این امر لازم است با برنامه ای مناسب و البته زیر پا نهادن غرور کاذب آکادمیک نقشی فعال در جذب این قشر وسیع ایفا نمود که آثار بلند مدت و ارزشمندی را در پی خواهد داشت.

8- راه اندازی واحدهای بازاریابی پژوهشی داخلی و بین المللی: با توجه به شرایط علمی و اقتصادی کشور و جهان می توان به سرعت دریافت که سطح بالای تولید علم در کشور از یکسو و نیاز پژوهشی واحدهای اقتصادی کشور و جهان فرصتی را فراهم میسازد تا با بازاریابی مناسب پژوهشی جهت تامین نیازهای پژوهشی موسسات تولیدی و اقتصادی داخل و خارج کشور اقدام نمود و از این طریق سهم گسترده تری در تولید علم کاربردی دنیا بر عهده گرفت که نتایج مطلوب فراوانی خواهد داشت.

جمع بندی:
بر اساس آنچه آمد می توان به سادگی پیش بینی کرد که تداوم رشد کمی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی آینده ای چندان روشن و درخشان نخواهد بود. بر همین اساس لازم است تا با بازنگری در اصول و مختصات بنیادین نظام آموزش عالی در کشور به بازخوانی مولفه های رشد کمی و کیفی دانشگاه پرداخت و در قالب نظام جامع آموزش های تکمیلی کشور طرحی نو در افکند. طرحی که ضمن حفظ مشخصات مطلوب نظام دانشگاهی امکان کاهش یا حذف ناکارآمدی ها و نقاط ضعف مشهود و نامشهود آن را داشته باشد و نسبت به توازن توسعه کمی، جنسیتی، رشته های تحصیلی، بازار کار و خدمات، منابع درآمدی، نیروی انسانی و هیات علمی توانمند و مهمتر از همه پاسخگویی به نیازهای اساسی کشور در عرصه تولید علم پاسخی درخور عرضه نماید.


دکتر محمدرضا اخضریان کاشانی
عضو هیات علمی و استادیار مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی دانشگاه تهران
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اما خوشبختی دیگران همیشه جلو دیدگان آنهاست به داشته هاي خود عميق تَر نگاه كنيم