چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 24 Apr 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ / ۱۱:۳۲
کد مطلب: 10595
۰
۱

افراط و تفريط در شيوه هاي تربيتي

همه مي گويند که بچه هاي امروز با گذشته تفاوت دارند دوره و زمانه عوض شده است و تلاش براي تربيت فرزندان «گوش به حرف کن» و سالم روز به روز سخت تر مي شود.عده اي هم معتقدند درست است که در گذشته والدين اقتدار بيشتري داشتند اما اشتباه هاي تربيتي مثل استفاده هميشگي از تنبيه، مزاياي آن روش را از بين مي برد.همواره والدين آسان گير به انعطاف پذيري بيش از حد و والدين منضبط به سختگيري بيش از حد متهم مي شوند و داشتن فرزند ايده آل که والدين تلاش مي کنند به آن برسند، گاه بسيار دور از دسترس به نظر مي رسد.سوال مهمي که به ذهن مي رسد اين است که آيا عزت نفس بچه ها در گذشته بيشتر بود يا در حال حاضر؟ براي بررسي اين موضوع پاي صحبت دکتر شهرام ناصري مشاور و روان پزشک نشستيم. ۳ دوره مختلف تربيت اگر بخواهيم نگاهي جامع به شيوه هاي تربيتي بيندازيم، بايد بگوييم که تربيت ۳ دوره متفاوت را طي کرده است.در دوره سنت، اساس تربيت براساس ترس و تنبيه گذاشته شده بود و در منزل چوب گيلاس و در مکتب، فلک نقش اساسي را ايفا مي کرد.ضمن اين که در جامعه و خانواده قدرت به تمامي دست مردان بود. اين شيوه تربيتي در تمام دوران شکار و کشاورزي وجود داشت که بيش از ده هزار سال از تاريخ بشري را شکل مي دهد. با اختراع ماشين بخار و ورود انسان به عصر مدرن ، خانواده و جامعه دچار تغييرات جدي شد. وقتي در کارخانه ها به روي زنان باز شد و زن وارد جامعه شد و نقش اقتصادي پيدا کرد، قدرت بيشتري هم يافت.طبع زن براساس بخشش و انفاق و پاداش گذاشته شده است و وي همواره مي خواهد آن چه را دارد با ضعيف تر از خود تقسيم کند. اين امر که براساس غريزه مادري صورت مي گيرد، در خانواده و در شيوه تربيت فرزندان رخ داد. به اين ترتيب مادر بخشي از قدرت خود را به فرزندان بخشيد و خانواده دچار فرزندسالاري شد.از طرفي جنبش فمينيسم هم متولد شد و زنان به اشتباه تلاش کردند حقوق پايمال شده خود را از جامعه مردان بگيرند. وي با اشاره به اين که چنين وضعيتي، شرايط اجتماعي زن و مرد را به افراط و تفريط کشاند، تصريح مي کند: اين شيوه تربيتي نادرستي که به دست زنان پايه ريزي شده بود، ادامه يافت و نسل هايي پا به ميدان گذاشتند که از همان دوران کودکي طلبکار و متوقع بار آمده بودند و بدون تلاش و کوشش توقع برداشت و بهره گيري از امتيازات خانواده و اجتماع را داشتند. با از دست رفتن ساختارهاي قدرت در خانواده و جامعه، در خانواده هرم قدرت به دست فرزندان افتاد و به جاي تنبيه، تشويق مداوم جايگزين شد. در چنين شرايطي پدر و مادرها بسيار انعطاف پذير و نرم شدند و اعتماد به نفس فرزندان که در دوران سنتي بسيار پايين بود با حرمت بالايي که والدين داشتند جا به جا شد.فرزندان در اين دوره دچار اعتماد به نفس کاذب، گردن کلفتي، پرخاشگري و لجبازي شدند. بسياري از کارشناسان معتقدند که شيوع اعتياد در چند نسل از جوانان به دليل در پيش گرفتن همين شيوه تربيتي نادرست در خانواده بوده است.به عنوان نمونه مي توان به برخورد با پديده اعتياد در دوران سنتي اشاره کرد. در گذشته به معتادان به عنوان مجرم نگاه مي کردند و هم اکنون معتاد را بيمار مي انگارند و او را مداوا مي کنند و خانواده ها در مقابل فرزند معتاد خود بيش از گذشته خلع سلاح شده اند. اعتماد به نفس در دوره سنت و مدرن دکتر ناصري با اشاره به اين که تفاوت هاي تربيتي دوره سنت و مدرن، بسيار بيش از اين هاست، اظهار مي کند: در دوره سنت حرمت و احترام والدين دست نخورده بود و فرزندان تحت کنترل بودند و عزت نفس کمي داشتند اما در دوره مدرن بچه ها اعتماد به نفس کاذب پيدا کردند و با از بين رفتن اقتدار و احترام والدين بي بند و بار شدند زيرا والدين ديگر قدرتي براي مهار آن ها نداشتند. اين وضعيت تا دهه ۷۰ ميلادي ادامه پيدا کرد. در اين دهه جامعه شناسان و متخصصان علوم تربيتي متوجه شدند کنترل نسل جديد با اين شيوه تربيتي به طور کلي ناممکن شده است. رواج بي بند و باري، زير پا گذاشتن ارزش هاي انساني و اخلاقي، گرايش جوانان به ارزش هاي دست چندمي و پوچ زنگ خطر جدي را به صدا درآورده بود. هم زمان کار و توليد ارزش خود را از دست داد و فرهنگ مصرف گرايي و استفاده از فناوري هاي روز مثل رايانه، روز به روز گسترش مي يافت. تمام دغدغه جوانان کسب درآمد با کمترين تلاش ممکن بود و دستاوردهاي زحمات چند دهه والدين به سخره گرفته مي شد. تلفيق سنت و مدرن آن چه به ذهن کارشناسان تربيتي رسيد، اين بود که بايد مزاياي شيوه تربيتي سنتي را با نقاط مثبت دوران مدرن تلفيق کرد. به گفته دکتر شهرام ناصري اصول تربيتي جديد در واقع تلفيقي از نقاط مثبت شيوه تربيتي سنتي و مدرن بود.در اين دوره که دوره سوم تربيت فرزندان نام گرفت، اقتدار به راس هرم خانواده که مرد بود، برگشت و اقتدار و احترام والدين به عنوان يکي از ستون هاي اصلي نهاد خانواده در نظر گرفته شد. والدين در اين شيوه تربيتي قدرت کنترل فرزندان را پيدا کردند و توانستند با تکيه بر اين اقتدار ارزش هاي خود را کنترل کنند. ترکيب تساهل دوران مدرن با اقدامات تنبيهي به طور همزمان باعث شد بچه ها اعتماد به نفس پيدا کنند.تربيت در اين شرايط شبيه رودخانه اي بود که اصول دوره سنتي يعني اقتدار و احترام والدين به مثابه سنگ هاي عظيمي در آن قرار داشت و در بقيه موارد والدين مي توانستند در جهت آب شنا کنند و فرزندان حق نداشتند اين سنگ ها را جا به جا کنند يا در نظر نگيرند، فقط در چنين شرايطي بود که فرزندان توانستند هم حريم خصوصي خود را داشته باشند و هم اعتماد به نفس و عزت نفس پيدا کنند. ضعف والدين ايراني اين مشاور درباره اين که والدين ايراني در کدام دوره تربيت قرار دارند، مي گويد: ما بر خلاف تصور بسياري هنوز در دوره مدرن قرار داريم. متاسفانه در کشور ما هنوز اصول تربيت مدرن رواج دارد و حتي مراکز دانشگاهي، رسانه ها و جرايد اصول فرزندسالاري را ناخواسته رواج مي دهند. هنوز بسياري از والدين تلاش مي کنند در هيچ شرايطي به فرزندشان سخت نگذرد، دشواري نبيند، با مشکل رو به رو نشود، رنج نکشد و به اين ترتيب نسلي خودخواه، متوقع و هميشه طلبکار تحويل جامعه مي دهند.نسلي که پدر و مادر به اصطلاح از خود مي زند تا فرزندش در آسايش باشد، پولي که ندارد قرض مي کند تا فرزندش عقده اي بار نيايد، تفريح و مسافرت خود را فداي تحصيل و امتحانات فرزند مي کند، اگر او کنکور دارد انگار والدين کنکور دارند و امثال اين کارها.اين رفتارها که در بسياري از خانواده هاي ايراني رايج است، در واقع نماد شيوه تربيتي مدرن است که باعث شد نسلي نافرمان، خودمحور، بي اعتنا به ارزش ها تحويل جامعه دهيم.فرزندان در چنين شرايطي به اصطلاح پهلوان پنبه مي شوند يعني در خانواده پهلوان هستند اما در مصاف با اجتماع هيچ کاري نمي توانند پيش ببرند؛ چون در جامعه کسي او را ناز و نوازش نمي کند و به او رشوه نمي دهد بنابراين بلافاصله پا پس مي کشد. راهکارها دکتر ناصري با اشاره به اين که والدين بايد با چشم باز اصول تربيتي اساسي و اصلي را در خانواده خود اعمال کنند، تصريح مي کند: بايد نقطه ضعف خانواده هاي امروزي را بشناسيم تا بتوانيم راهکار ارائه دهيم.يکي از مهم ترين نقاط ضعف اين است که والدين تصور مي کنند فرزندان با هم برابر هستند در صورتي که بايد سلسله مراتبي در خانواده وجود داشته باشد. در راس هرم قدرت پدر و مادر قرار دارند و سپس فرزند بزرگ تر تا کوچک ترين فرزند قرار مي گيرند، بچه ها را بر خلاف تصور نبايد به يک چشم نگاه کرد و هر فرزندي بايد جايگاه مخصوص خود را داشته باشد.از طرف ديگر قدرت بايد دست والدين باشد و راي پدر و مادر با فرزندان نبايد يک ارزش داشته باشد. پدر و مادر بايد نظر اعضاي خانواده را بدانند اما حرف آخر را خودشان بزنند و بقيه بايد به آن احترام بگذارند. اين يک اصل اساسي است که نبايد مورد خدشه واقع شود.هم چنين بايد مانع از افراط و تفريط در تربيت فرزندان شد و بدانيم اگر مي خواهيم ارزش ها را به نسل بعد منتقل کنيم بايد آن ها را حداقلي تعريف کنيم و نگاه حداکثري نداشته باشيم.     خراسان /  شماره انتشار 18103
نويسنده: عظيمي مروي
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

مطلب بسیار جالب وجدید باتشکر
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
شايد شخصي آنقدر ميل به درك شدن دارد، ميل به دوست داشته شدن ندارد