چه کنیم که دیگران عاشق صحبت کردن با ما شوند؟!
- چطور حس خوبی در طرف مقابل ایجاد کنید؟
اولین حسی که شما در افراد ایجاد میکنید، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ شک نکنید. اما برای عدهای اولین ارتباط واقعا وحشتناک است. خب چه کار باید کرد؟
جواب این سوال بسیار راحت است. تحقیقات نشان میدهد، این احساس که دیگران هم درست مثل خود شما هستند در راحتیِ ایجاد ارتباط بسیار موثر است. این همان حسی است که از آن به عنوان «خوشبینی اجتماعی» یاد میشود. همین که شما با خوشبینی نسبت به دیگران فکر میکنید میتواند راهگشای بسیاری از احساسات منفی در شما باشد. کسانی که به طور ذاتی خوشبین هستند، در شرایط بهتر و شادتر نسبت به افراد بدبین قرار دارند. بدبینها هم به قول دکتر رابرت مرتون در نیمهی تاریک خود باقی مانده و در چرخهی اشتباهات خود گرفتار میآیند. همین که شما از ابتدا از جبههی منفی و رفتاری شبیه پس زدن افراد وارد میشوید خود به خود فرد مقابل خود را از دست دادهاید.
یکی از سمومی که معمولا در روابط افراد همیشه باید از آن فرار کرد، جملهی کلیشهای و نامناسب سعی کن خودت باشی، است. شما نباید خودتان باشید بلکه باید خندان و گشاده رو باشید. نکته مهم در هر ارتباطی خنده است. تمام تحقیقات و یافتههای علمی دربارهی علوم ارتباطی بر خندهرو بودن تاکید کردهاند.
آرام و شمرده صحبت کردن هم در ایجاد یک ارتباط اولیه بسیار مهم است؛ چیزی که رابرت دریک از رفتارشناسان برجستهی پلیس فدرال آمریکا نیز روی آن بسیار تاکید دارد. وقتی کسی آرام و با طمانینه صحبت میکند نسبت به کسی که تندتند حرف میزند، اعتبار بیشتری برای خود فراهم مینماید.
- سعی نکنید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید
بله، همهی ما دوست داریم احترام دیگران را جلب کنیم اما یادتان باشد هر چه قدر بیشتر سعی کنید خود را محترم و باهوش نشان دهید، حماقت خود را بیشتر نمایان خواهیدکرد. تحقیقات در دانشگاه هاروارد نشان میدهد که خیلی از مردم دوست دارند با یک آدم ساده اما مهربان و دوست داشتنی بیشتر معاشرت داشته باشند تا با یک آدم که سعی میکند زرنگی کند. در حقیقت کسانی که تلاش نمیکنند به دیگران اهمیت، هوش یا زرنگی خود را اثبات کنند، بیشتر در دل مردم جای میگیرند.
- دیگران را ترغیب کنید دربارهی خودشان صحبت کنند
همهی کسانی که با ارتباط برقرار کردن مشکل دارند، یک سوال کلیشهای میپرسند: خب من در مورد چه چیزی صحبت کنم؟
این سوال اشتباه است، در حقیقت سوال درست این است که چه کار کنیم فرد مقابلمان دربارهی خودش صحبت کند؟
این پرسش در حقیقت مانند آب و غذایی است که در شریانهای دیگران برقرار میکنیم. در واقع محققان دریافتهاند که صحبت از خود چه با دیگران و چه در شبکههای مجازی مانند آب و هوا به کمک مغز انسان میآید. وقتی شما از کسی درخواست میکنید که دربارهی خودش صحبت کند در حقیقت در بیشتر موارد به او اعتماد به نفس و حس خوبی میبخشید.
وقتی دیگران به صحبت دربارهی خود شروع کردند حواستان باشد به هیچ وجه درموردشان قضاوت نکنید؛ حتی اگر با آنها موافق هم نباشید.
به گذشتهی دیگران کاری نداشته باشید. از تلاش برای اصلاح کردن دیگران بپرهیزید چرا که باعث میشود دیگران فکر کنند شما خودتان را از آنها برتر میپندارید.
- گوش کنید.... و به دیگران ثابت کنید که در حال گوش دادن به صحبتهای آنان هستید
گوش کردن مهم است اما خوب گوش کردن مهمتر است. این که فقط ساکت باشید یا گاهی سر خود را به نشانهی تایید تکان دهید، دلیلی بر خوب گوش دادن نیست.
یکی از اصلیترین روشهای مذاکرهکنندگان حرفهای برای آزادی گروگانها موارد زیر است:
- پلیسهای مذاکره کننده تلاش میکنند به حرفهای گروگانگیر خوب گوش کنند و برای این که او را مطمئن کنند حواسشان به او است، یک تا سه کلمهی آخر صحبتهای او را در قالب یک پرسش دوباره مطرح میکنند. به این ترفند، روش آیینهای میگویند.
- روش خلاصه کردن که در آن سعی میشود در چند جملهی کوتاه خلاصه حرفهای طرف مقابل بازگو شود.
- برای چیزهایی که طرف مقابل تلاش دارد بیان کند نام یا عنوان انتخاب کنید.
در واقع تکرار صحبتهای طرف مقابل یا خلاصه کردن اهم مطالب او نشان از دقتی است که شما برای صحبتهای خود به خرج میدهید.
-
- بر نقاط مشترک تاکید کنید
یک نظر قدیمی است که میگوید تاکید و تکیه بر تشابهات انسانی به رفتارها و روابط اجتماعی منجر میشود. چندسال پیش یک تحقیق دربارهی نوع رفتار فروشندگان با مشتریان بخصوص در زمینهی زبان بدن انجام گرفته بود که به نتایج خوبی دست پیدا کرد. این تحقیق نشان داد که استفادهی فروشندگان از زبان چهره و بدن برای ایجاد ارتباط با دیگران و یافتن نقاط مشترک با آنها باعث افزایش 20 درصدی میزان فروش شده بود.
سعی کنید نقاط مشترک میان شما و دیگران را پیدا و بیشتر روی آنها تاکید کنید.
- پرسشها قدرت دارند
فکر میکنید بهترین سوالات کدامند؟ اگر کسی به دنبال ارتباط خوب و موثر با دیگران است، یقینا سوالاتی نمیپرسد که پاسخشان بله یا خیر است. او سعی میکند پرسشهایی را مطرح کند که طرف مقابل را به گفتوگو و ارایهی نظر تشویق نماید.
این پرسشها که در تحقیقات مختلف از آنها با عنوان سوالاتی با پایانِ باز نام برده میشود، پاسخ بله یاخیر ندارند و با هدف آغاز و ادامهی گفتگو مطرح میشوند. سوالاتی از قبیل این که با بچههایت چه میکنی؟ از سرکارت چه خبر؟ با رییس یا همسرت چه طور هستی؟ اینها پرسشهایی است که دیگران را برای پاسخ دادن ترغیب میکند و احتمال ایجاد ارتباط را افزایش میدهد.
همیشه یادتان باشد در این طور موارد بدترین سوالات دربارهی وضعیت آب وهوا و همچنین ترافیک است!
- مسافرت، تعریف و توصیه
ریچارد وایسمن یکی از بهترین اتفاقات برای آشناییهای اولیه و تداوم آن را سفر میداند. مسافرت بهترین فرصت برای شناخت افراد و ایجاد دوستیهای عمیق است.
یکی دیگر از راههای جذب افراد تعریف و تمجیدهاست که البته باید به دور از فضای چاپلوسی باشند. تعریف از نوع سخن گفتن، پوشش، کار و خیلی چیزهای دیگر که ممکن است حس دوستی واعتماد به نفس در طرف مقابل ایجاد نماید.
توصیه نیز در جای خود بسیار با اهمیت است اما نه توصیههای شما بلکه درخواست برای توصیه از جانب دیگران. وقتی شما به توصیههای دیگران خوب گوش فرا دهید در واقع به آنها حس یک کارشناس خبره را میدهید.
- برانگیختگی احساسات
خیلی از مردم یک اشتباه را تکرار میکنند؛ آنها گمان میکنند ایجاد ارتباط با دیگران فقط تبادل اطلاعات است. اینجاست که احساسات و قدرت آن نادیده گرفته میشود.
پروفسور «استفان سِکی» یکی از شلوغترین کلاسها را در دانشگاه دارد. فکر میکنید چرا دانشجویان این قدر برای شرکت در کلاسهای او علاقهمند هستند؟ او توانسته کلاسهایش را با شور و شوق زیادی اداره کند. در حقیقت راز موفقیت او ایجاد احساسات فراوان بر سر کلاس است. او با شور و حرارت بسیار بالایی صحبت میکند و همین موضوع باعث شده تا همهی دانشجویان کلاس او، درس او و حتی جزوههای او را بهترین بدانند. ایجاد هیجان و احساسات قوی در کلاس درس باعث موفقیت او شده است. این احساسات قوی باعث شده دانشجویان پروفسور سکی را با نظم، در دسترس بودن، تحمل بالا داشتن و باسواد بودن بشناسند.
- گفتوگو باید مفید باشد
بعضی اوقات گفتوگو و ارتباط کسلکننده میشود و دیگر نمیتوان آن را ادامه داد. به راستی چرا چنین اتفاقی میافتد؟ ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا یک محاوره به تکرارهای ملالآور و خستهکننده تبدیل نشود؟
ببینید یک گفتوگو مانند یک رابطه باید از پیشرفت مفید برخوردار باشد. گفتگوها نیز مانند روابط نقاط ضعفی دارند که باید به آنها توجه شود.
بیتفاوتی: بعضی جملهها در برخی مکالمهها واقعا حاوی هیچ احساساتی نیستند؛ مثلا سوال حال شما چه طور است؟
بیحسی: بعضی اوقات به اشتراک گذاشتن اطلاعات نیز دردی را دوا نمیکند. مثلا این که به طرف مقتابل میگویید من در نیویوک زندگی میکنم! خیلی حاوی حس قدرتمند یا نظری غالب نیست.
بعضی اوقات نظر خود را هم بیان میکنید اما آن قدر بیحال است که طرف میفهمد شما از اعماق وجودتان این حرف را نمیزنید. مثلا وقتی دربارهی خوب بودن یک فیلم صحبت میکنید آن قدر شل هستید که طرف متوجه میشود، نمیخواهید حرف بزنید.
احساسات قوی: گاهی نوع اظهارنظر شما میتواند زمینهساز ارتباطات آتیِ قدرتمندی باشد. این که شما به طرف میگوید از این که اینجا نیستی ناراحتم! خود حاوی احساسات قوی است.
این شما هستید که فرد مقابلتان را از حالت بیتفاوتی به وضعیت احساسات قوی میکشانید.
- چه طور خداحافظی خوبی داشته باشیم
کلمات و جملات بسیاری وجود دارند که میتوانند خداحافظی خوب و مودبانهای را رقم بزنند.
گذاشتن قرار ملاقات بعدی یا موضوع آتی بهترین زمینه برای یک خداحافظی خوب است. اگر فروشنده هم باشید گفتن این جمله که بگذارید ببینم همه چیز را خوب برایتان توضیح دادهام یا همه وسایل را برداشتهاید نمونه دیگری از این نوع خداحافظی است. استفاده از کلمات و جملات مودبانه مثل اوقات خوبی داشتیم یا آرزوی بهترینها را برایتان دارم نیز میتواند راهگشا باشد.
همیشه به یاد داشته باشید در یک ارتباط یا گفتگو باید کاری کنید فرد مقابلتان احساس کند دیدار با شما خیلی بهتر از ندیدن شما بوده است.
منبع: bakadesuyo
ترجمه از محمود بدرلو / شفقنا