جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :
شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ / ۱۷:۰۱
کد مطلب: 37315
۵
دکتر مسعود عارف نظری

تولد رویکرد قرن بیست و یکم روانشناسی در ایران

تولد رویکرد قرن بیست و یکم روانشناسی در ایران
روان شناسی اگرچه در مقایسه با سایر علوم تنها با 130 سال سابقه، علمی نوپا محسوب میشود اما در همین عمر کوتاهش توانسته در اغلب کشورها به رشته ای تاثیر گذار و مهم تبدیل شده و در زندگی و سلامت افراد نقش عمده ای را ایفا نماید. روان شناسی همچنین به نسبت تاریخ کوتاهش از تحولات نظری و مکاتب مختلفی برخوردار بوده که هر کدام در یک دوره ی زمانی به عنوان نیروی تاثیرگذار در روان شناسی شناخته شده و پارادایم غالب را شکل داده اند.
اولین نیرو در روان شناسی که به مثابه انقلاب عظیمی در درک و شناخت رفتار و روان انسان پدید آمد مکتب روانکاوی بود که در اروپا متولد شد و به مطالعه ناهشیار و نقش آن در شکل گیری رفتار انسان می پرداخت . اما پس از جنگ جهانی دوم روان شناسی تحت تاثیر مکتب رفتار گرایی امریکا قرار گرفت و نیروی دوم در روان شناسی متولد شد که در مقابل دیدگاه روانکاوی تمرکزش بر مطالعه ی رفتار آشکار بود و سعی داشت رفتار انسان را در قالب محدود هر آنچه در آزمایشگاه قابل مشاهده است مطالعه نماید. نیروی اول و دوم روان شناسی بیشتر تحت تاثیر فیزیک نیوتونی قرار داشته و به دنبال روابط علت و معلولی بودند حال آنکه با گسترش فیزیک انیشتین و شناخته شدن قوانین نسبیت، نگاه تقلیل گرایانه دو نیروی اول به روان و رفتار انسان مورد انتقاد قرار گرفت و در نهایت این انتقادات و توجه به شان و جایگاه انسانی به تولد نیروی سوم در روانشناسی منجر شد که به دیدگاه انسانگرایی و شناختی معروف شد.
در دهه های آخر قرن بیستم و با گسترش پارادایم کوانتومی در فیزیک و کیهان شناسی نوع نگاه به انسان و ارتباط او با جهان هستی تغییرات مهمی را تجربه کرد که نتیجه آن در روان شناسی تولد نیروی چهارم با نام روان شناسی ترنسپرسونال بود. رویکرد روانشناسی ترنسپرسونال در کنار فلسفه و الهیات ترنسپرسونال، هنر ترنسپرسونال، مردم شناسی ترنسپرسونال و بوم شناسی ( اکولوژی ) ترنسپرسونال زیر مجموعه ی مطالعات ترنسپرسونال است که به ارتباطات یکپارچه و گسترده ی تمام پدیده های جهان هستی با یکدیگر توجه دارد. روان شناسی ترنسپرسونال به مطالعه رابطه ی روان انسان با کلیت جهان هستی و چگونگی این ارتباط می پردازد. ترنس به معنای فراتر رفتن یا از درون چیزی عبور کردن می باشد و ترنسپرسونال به معنای فراتر رفتن از سطح فردی از طریق تعمق به درون آن پدیده است.
روانشناسی ترنسپرسونال به مطالعه گسترده تری از روان انسان می پردازد که در آن هم جنبه های فردی و جمعی روان و هم جنبه های ازلی و ابدی اهمیت دارد. در پژوهش های روان شناسی ترنسپرسونال رابطه بین جسم و جان یا تن و روان و یگانگی آن مورد مطالعه قرار می گیرد. بر خلاف سه نیروی اول که وامدار مکاتب فلسفی غرب بودند ریشه فلسفی این مکتب علاوه بر سنتهای فلسفی غرب وامدار خرد و رویکرد های معنوی شرقی است. روان شناسی ترنسپرسونال به مطالعه هشیاری در تمام سطوح آن اعم از ناهشیار، هشیار و فراهشیار می پردازد. ویلیام جیمز اولین کسی بود که عنوان داشت روان شناسی اگر نتواند به مطالعه جنبه های فراسوی هشیاری فردی بپردازد نمی تواند به یک علم کامل تبدیل شود. اندیشه های نطری یونگ به ویژه مفهوم ناهشیار جمعی و کهن الگوهای مستتر در آن نیز به نوعی نیای فکری این مکتب روان شناسی را شکل داده است اما این ابراهام مازلو بود که برای اولین بار عنوان داشت نیروی چهارم ، روان شناسی ترنسپرسونال آینده روان شناسی خواهد بود. وی به کمک آنتونی سوتیچ با تاسیس مجله ای با نام روان شناسی ترانسپرسونال زمینه را برای پژوهش و مطالعات بیشتر در این راستا گشودند .
همزمان استسیلاو گراف با تحقیقات وسیع خود بر روی طیف وسیعی از افراد پنجره های جدید و شگفت انگیزی به روان انسان و ارتباط آن با اسرار عالم خلقت گشود. کن ویلبر نیز در دهه ی 80 با ارائه نظریه نبوع امیز خود که به طور یکپارچه به روان انسان مینگریست پیشتازان روانشناسی ترنسپرسونال شدند و نظریات و پژوهش هایشان توجه جهانیان را به این رویکرد جلب کرد که در نتیجه روان شناسان برجسته ای مایکل واشبورن ، راجر والش ، مایکل مورفی ، فرانسیس وان ، استنلی کریپتر ، ،آرتور دیکمن ، دیوید لاکوف ، ریچارد تارناس، رالف متسنر، رابرت فریگر، جیمز فادیمان و چارلز تارت به این نیرو پیوسته و موجب رشد آن شدند. در آغاز قرن بیستم نیز روان شناس اسپانیولی الاصل خورخه فرر با تدوین دیگاه خود آنرا به دوران جدیدی وارد کرد.
روان شناسی ترنسپرسونال از آنجا که به مطالعه موضوعات معنوی و تاثیرات آن و همچنین مفاهیمی مانند روح و جان اعتبار میدهد از سوی جریان غالب روان شناسی در امریکا با موانع و مخالفتهای زیادی روبروست که به نظر میرسد در آغاز تولد هر پارادایم جدید علمی طبیعی باشد. هرچند صحبت کردن از مقولاتی مانند رابطه انسان با پروردگار، جهان هستی و حیات پس از مرگ ممکن است تا سالیان درازی مورد مخالفت نگاه تقلیل گرایانه و اثبات گرایانه علم معاصر باشد لیکن به یقین با توجه به تحولاتی که در سطح هشیاری و آگاهی بشری رخ میدهد قرن بیست و یک را میتوان دوران روان شناسی ترنسپرسونال دانست.
رویکرد روان شناسی ترنسپرسونال چندی است که توسط دکتر عارف نظری وارد ایران شده است. با توجه به تحولات فرهنگی، اجتماعی سیاسی در جهان امروز و تغییرات مداوم و سریع در عرصه ی زندگی انسان امرو در کنار بحران های زیست محیطی به یقین جغرافیای فرهنگی قرن 21 به شکل عمیقی تغییر خواهد نمود. بدین ترتیب آشنایی با رویکرد ترنسپرسونال و استفاده از دستاوردهای ان برای جامعه ی ایرانی که دارای سرمایه های عظیم و جوانان سرشار از انگیزه و خلاقیت است گامی ارزشمند است که می تواند راه جدیدی برای شکوفائی و ارتقاء توانمندیهای بومی فراهم نموده و زمینه ساز پیشگامی جوانان ایرانی در قرن پیش رو بوده و موجب جهش جایگاه اجتماعی فرهنگی ایران در دهه های اتی باشد.
-
دکتر مسعود عارف نظری
*روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی

سلامت نيوز
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
زندگی درس حساب است، خوبیها را جمع، بدیها را کم ، خوشی ها را ضرب و شادیها را تقسیم کنیم