جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :
چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۳ / ۰۹:۳۶
کد مطلب: 29412
۲
۱

پیوند مبارک دانش‌آموزان تیزهوش و عادی

پیوند مبارک دانش‌آموزان تیزهوش و عادی
برنامه این است، دانش آموزان تیزهوش معمولی (باهوش) به مدارس عادی برمی گردند و فقط تیزهوشان فوق برتر (سرآمد) در مدارس سمپاد (استعدادهای درخشان) باقی می مانند.

-
-

به زعم عده ای این اتفاق نباید هیچ گاه رخ می داد و به باور عده ای این اتفاق چه دیر رخ داد. گروه اول یا خودِ دانش آموزان تیزهوش هستندیا خانواده های آنها که سال ها حضور در مدارس سمپاد به آنها حس خوب متفاوت بودن را القا کرده و حالا از پس آن حس خوب، برگشت به مدارس عادی را مساوی می دانند با سرخوردگی ناشی از عقبگردی اجباری. گروه دوم، اما ناظران بیرونی هستند که می بینند سیاست توسعه قارچ گونه مدارس تیزهوشان در سال های اخیر چطور مدارس عادی را از دانش آموزان درسخوان خالی کرده و چطور دانش آموزان تیزهوش معمولی را در رقابتی نفسگیر با تیزهوشان فوق برتر قرار داده و از آنها آدم هایی پراسترس و لهیده زیر فشارهای مدارس سمپاد ساخته است.

در سال تحصیلی 95 ـ 94 اما این معادله نامیمون به هم می ریزد و هر کسی می نشیند آنجایی که باید از ابتدا می نشست. حتما زمانی که دانش آموزان مدارس تیزهوشان غربال شوند عده زیادی لب به اعتراض باز می کنند و فرزند خود را مستحق این عقبگرد ناخواسته نمی دانند، ولی رک و پوست کنده ماجرا این است که دست کم در پنج شش سال گذشته مدارس سمپاد آنقدر ولنگار شدند و آنقدر مهارگسیخته رشد کردند که در آنجا برای خیلی ها باز شد، حتی برای آنهایی که خرده هوشی داشتند و اندک ذوقی. جسارت به همه دانش آموزان مدارس سمپاد و همه این مدارس نباشد، اما نمی شود کتمان کرد که در فضای پرابهام پیش آمده حتی شائبه ای بلند شد که برخی ها به این دلیل توانستند در آزمون های ورودی مدارس تیزهوشان قبول شوند که سوالات آزمون از قبل به دستشان رسیده بود و عده ای با رابطه نه با ضابطه به این مدارس وارد شدند.

علاوه بر این، ماجرای کیفیت ضعیف بسیاری از مدارس سمپاد بویژه تازه تاسیس ها نیز که سال ها نقلی برای مجلس منتقدان بود هنوز هم جا برای نقد دارد تا آنجا که رضا گلشن، کارشناس پژوهشی مرکز پرورش استعدادهای درخشان خیال ما را راحت می کند از این که از لحاظ تجهیزات و امکانات آموزشی، مدارس قدیمی و سن و سال دار ویژه تیزهوشان وضعشان از مدارس تازه تاسیس سمپاد بهتر است تا حدی که این مدارس در مقایسه با مدارس عادی، ویژگی خاصی ندارند و مسئولان ادارات آموزش و پرورش با این تصور که این مدارس انباشته از امکانات است از کمک های معمولی و اندک نیز دریغ می کنند.

این را اضافه کنیم به کمبود نیروی انسانی متخصص برای تعلیم و تربیت دانش آموزان تیزهوش، مشکلی که فریبرز حمیدی، معاون آموزش و پرورش شهر تهران به آن اشاره دارد که مشکلی جدی است و کاری کرده تا در بیشتر مدارس، دانش آموزان تیزهوش زیر دست یک معلم دارای هوش عادی درس بخوانند و همیشه جای این سوال را خالی بگذارند که چطور یک فرد عادی می تواند به نیازهای یک فرد تیزهوش پاسخ دهد.

مخلوطی از این ایرادات توجیهی خوب برای منحل کردن بخشی از مدارس سمپاد است که در آنها از پرورش استعداد، رسمی نمانده و فقط اسمی از آن بر سر زبان هاست.

محاسن یک تلفیق

حتما غیرمنتظره و دردآور است که دانش آموزی مغرور از حضور در مدرسه ویژه تیزهوشان که خود را ایستاده بر پله ای از موفقیت می بیند به یکباره شایسته تحصیل در این مدارس تشخیص داده نشود و مجبور به کوچی اجباری به مدارس عادی باشد. این گروه حتما فکر می کنند در حقشان ظلم شده، اما مهدی نوید ادهم، دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش که در راس هرم تصمیم گیری قرار دارد به این ماجرا نه به چشم حق کشی که با دید اقدامی پرفایده از لحاظ تربیتی و آموزشی نگاه می کند، به ایسنا می گوید آن بخش از مدارس سمپاد که رشد بی رویه و غیرمنطقی داشته اند با این روش کاهش می یابند و دانش آموزانی که بدون رعایت ضوابط مصوب وارد مدارس تیزهوشان شدند با شیبی ملایم در عرض چند سال به مدارس عادی برمی گردند. پس این بازگشت، آرام خواهد بود نه توفانی و کوبنده که همین آرامش اش حسنی است برای آن. حسن دیگر این که اگر فقط استعدادهای برتر در مدارس سمپاد باقی بمانند کاهش تراکم کلاس های درس و جمعیت دانش آموزی مدرسه به ارتقای کیفیت آموزش منجر می شود و کم شدن تعداد مدارس در کل کشور به ارتقای کیفیت مدارس باقی مانده که اتوماتیک وار مشکل کمبود معلمان متخصص نیز برطرف می شود.

اما محاسنی که از این تلفیق به دست می آید، می تواند بیش از این سه مورد باشد، فوایدی که بویژه عاید دانش آموزان برگشت داده شده به مدارس عادی می شود.

برداشته شدن استرس تحصیلی از دوش این گروه از دانش آموزان مهم ترین این فواید است که یکی از معلمان تهرانی که همزمان در مدرسه عادی و سمپاد تدریس می کند به آن اشاره دارد. او داستان زندگی دانش آموزانی را روایت می کند که با زور و فشار اطرافیان و آسان گیری برخی از مدارس سمپاد وارد این مدارس خاص شده اند و چون بهره هوشی شان به اندازه تیزهوشان برتر نیست تحت فشارهای تحصیلی قرار گرفته اند و چون هر چه کوشیده اند به برترها نرسیده اند، سرخورده شده اند و انگیزه های تحصیلی شان را از دست داده اند.

پس چون او این دانش آموزان را دیده، مدافع آمدنشان به مدارس عادی است، بویژه این که در طول سال ها تدریس شاهد خالی شدن مدارس عادی از دانش آموزان درسخوان بوده و دیده که دیگر مثل گذشته دانش آموزان ضعیف، الگویی برای پیشرفت تحصیلی ندارند.

این معلم به حقیقتی تلخ اشاره دارد، به تنوع بیش از حد مدارس در کشور که باعث شده دانش آموزان میان مدارس باکیفیت تر پخش و پلا شوند و مدارس عادی همچون برهوتی خشک در له له بچه های درسخوان و برتر درجا بزنند. شاید اگر تیزهوشان به مدارس عادی برگردند این مدارس هم جانی بگیرند و آبرو و احترام سال های دورشان را به دست بیاورند.

چند تهدید احتمالی

دانش آموزان تیزهوشی که قرار است با شیبی ملایم از مدارس سمپاد خارج شوند دو راه بیشتر ندارند؛ یکی رفتن به مدارس دولتی عادی و دیگری تحصیل در مدارس غیردولتی. به عقل و منطق هم که رجوع کنیم مدارس غیردولتی جاذبه شان از دولتی ها بیشتر است یعنی شاید از نظر کیفیت آموزشی چندان برتر نباشند، ولی حداقل درباره خودشان این طور تبلیغ می کنند و این تبلیغ ها به دل عده زیادی از مردم می نشیند. پس از همین ابتدا می توان حدس زد که اگر مدارس سمپاد عده ای از دانش آموزان خود را کنار بگذارند گزینه این افراد مدارس غیردولتی خواهد بود نه مدارس پر اما و اگر دولتی.

این تهدید اول است که باید درباره اش فکر کرد و اما تهدید دوم این که دانش آموز تیزهوش به مدرسه دولتی عادی برود و آن وقت فضای کیفی این مدارس توی ذوقش بزند و با دیدن سطح سواد و توانایی همکلاسی ها و هم مدرسه ای ها لطمه بخورد. این احتمال جدی است و باید برای واقعی نشدنش فکری کرد. تعارف بردار نیست پذیرش این نقطه ضعف که بیشتر مدارس دولتی کشور جاذبه ندارند، نحوه مدیریت شان سنتی است و توانایی تحصیلی دانش آموزان تنها ملاک موجود برای قضاوت.

در بیشتر مدارس دولتی عادی، استعدادهای مختلف دانش آموزان دیده نمی شود و بچه های پرتوان، چوب ضعف تحصیلی شان را می خورند. همین می شود که در مدارس دولتی درسخوان ها روی سر و چشم مدرسه قرار می گیرند و چماقی می شوند بر سر دیگران، در عوض استعدادهای مختلف بقیه دانش آموزان نادیده گرفته می شود و انگیزه ها برای ترقی، کور.

حالا که قرار است دانش آموزان تیزهوش و محصلان سابق مدارس سمپاد به مدارس عادی بیایند باید به این نکات توجه شود. شکستن مرزبندی های سفت و سخت میان دانش آموزان، اتفاقی مبارک است و پیوند این دو گروه با هم، فرخنده، اما موانعی بر سر راه است که باید برداشته شود، موانعی که راه تنفس مدارس عادی را بند آورده و امید است با این تدبیر تازه این راه باز شود.

چه شد که مدارس سمپاد، قارچی رشد کرد

قارچ از هر کجا می زند بیرون، تحت هر شرایطی، با هر ترفندی، با هر مرارتی. رشد مدارس سمپاد در سال های اخیر هم به علت خصلت قارچ گونه اش مورد توجه بوده چون سبب شده در همه جا رسوخ کرده و با هر ترفندی شده دانش آموز را جذب کند. با این که در عصر مدرن اعتقاد بر پرهیز از تفکیک دانش آموزان و دوری از سیاست های ایزوله کننده آدم هاست، ولی در کشور ما سیاست افزایش مدارس تیزهوشان سال ها با قوت دنبال شد چون خواست جامعه این بود و البته سود عده ای در آن. اما این رشد با حقایق انسانی جور نیست، با این حقیقت که می گوید به طور میانگین از هر ده هزار نفر یک نفر تیزهوش آفریده می شود و به عنوان استعداد فوق برتر نیاز به توجه ویژه دارد.

اما این تناسب در کشور ما به دلایلی نادیده گرفته شد به طوری که از ابتدای تاسیس مدارس استعدادهای درخشان مبنای جداسازی 2.14 درصد از جمعیت دانش آموزی قرار گرفت یعنی کمی بیش از دو تیزهوش در هر صد نفر که می شود 200 نفر در میان ده هزار دانش آموز. تفاوت این عددها با استانداردها فاحش است و به کمک آن می شود فهمید چه شد که جمعیت دانش آموزی تیزهوش به یکباره رشد کرد و به دنبال آن مدارس سمپاد هم انفجاری رشد کردند. با نگاهی به تاریخچه این اتفاق برمی خوریم به سال های 66 تا 87 که مبنای جداسازی دانش آموزان دو در هزار بود که مطابق این مبنا در شهرهای بزرگ صد تا 150 دانش آموز را در بر می گرفت و ایجاد مدرسه ویژه برای این عده شدنی بود. اما با گذشت زمان و راه یافتن مدارس تیزهوشان به شهرهای کوچک تر عدد دو در هزار برای دایر کردن یک مدرسه کافی نبود به طوری که برای ایجاد یک مدرسه راهنمایی تیزهوشان اگر از بین 7000 دانش آموز پایه پنجم ابتدایی آزمون گرفته می شد و فقط دو نفر از هر هزار نفر در آزمون پذیرفته می شدند فقط 14 نفر انتخاب می شدند که این تعداد برای تاسیس یک مدرسه بسیار کم بود.

پس چاره کار این تشخیص داده شد که عددهای پذیرش رشد کند که در نهایت این سیاست آنقدر مورد استقبال قرار گرفت تا این که عددهای پذیرش تا بیش از هفت برابر استاندارد رشد کرد و حتی دانش آموزان با بهره هوشی 115(هوش عادی بالا) تا 120 نیز در مدارس ویژه تیزهوشان پذیرفته شدند.
-

مریم خباز

نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

فرزانه
Iran, Islamic Republic of
من خودم بودن در مدرسه ای که همه تیزهوشن رو تجربه کردم،واقعا تلاش برای اول بودن استرس عجیبی وارد میکنه،بهتره درهرکلاسی از هر گروه هوشی باشن.
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
در نهان به آنان دل می بندیم ؛ که دوستمان ندارند و در آشکار از آنان که دوستمان دارند غافلیم شاید این است دلیل تنهایی ما... دکتر علی شریعتی