جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ / ۲۲:۲۲
کد مطلب: 37692
۱
نویسنده : دكتر معصومه طالقاني

همه چيزمان را بيمه مي‌كنند جز روانمان/ لایی‌کشی در جاده روان!

نویسنده : دكتر معصومه طالقاني
همه چيزمان را بيمه مي‌كنند جز روانمان/ لایی‌کشی در جاده روان!
وقتي شوفاژ منزلتان آب مي‌دهد يا آب روشويي پايين نمي‌رود بدون آنكه دست به آچار ببريد اولين گزينه‌اي كه به ذهنتان مي‌رسد تماس با لوله‌كش است. حتي نصب پرده‌هاي خانه كه شايد كار چندان سختي نباشد را به كسي مي‌سپاريد كه شغلش نصب پرده است.

اما جالب اينجاست وقتي به مسائل بغرنجي در ارتباط خود با همسر و فرزندانتان مواجه مي‌شويد تصور مي‌كنيد خودتان به تنهايي از پس مشكل برمي‌آييد و درست اينجاست كه به جاي حل مسئله بر پيچيدگي آن مي‌افزاييد. نكته مهم‌تر اينكه براي مواجهه با مسائل و مشكلات خانوادگي خود را از هر نوع مهارت‌آموزي بي‌نياز مي‌دانيد. براي روشن‌تر شدن موضوع اول به سراغ ذكر مثال‌هايي عيني و محسوس مي‌روم و بعد ابعاد ديگر موضوع را بررسي مي‌كنم.

همه چيز گواهينامه مي‌خواهد

مثال اول: تصور كنيد شما پولدارترين فرد كشور هستيد. اراده مي‌كنيد بهترين ماشين را كه مجهز به پيشرفته‌ترين سيستم رانندگي است بخريد. اين ماشين كاملاً خودكار است و حتي نياز به حركت يا فرمان شما ندارد؛ كاملاً اتومات. شما براي رفتن از نقطه‌اي به نقطه ديگر كافي است مسير را روي نقشه تعريف كنيد و بقيه كار را به خود ماشين واگذار كنيد. با اين وجود، با شرايطي كه شما كمترين دخل و تصرف را در عملكرد ماشين داريد آيا باز هم پليس جلوي شما را نمي‌گيرد؟ قطعاً مي‌گيرد. پليس از شما گواهينامه رانندگي نمي‌خواهد؟ قطعاً مي‌خواهد و اگر شما نداشته باشيد خودرويتان توقيف مي‌شود و شما مجرم شناخته مي‌شويد. در اين مثال به دو نكته دقت كنيد؛ اول اينكه قطعاً ماشين نيازي به هدايت شما نداشته و دوم اينكه شما هم در ايده‌آل‌ترين نوع ممكن رانندگي كرده‌ايد؛ پس چرا با اين وجود پليس از شما گواهينامه مطالبه مي‌كند؟ مگر گواهينامه چيست كه حتي از عملكرد ماشين و مهارت شما بالاتر است؟

مثال دوم: تصور كنيد انگيزه و علاقه شما به علم آشپزي از كودكي ‌همراهتان بوده است. همين انگيزه باعث شده شما آشپزي را به هر كار ديگري ترجيح دهيد. در نوع خودتان آشپز حرفه‌اي هستيد كه كلي كتاب خوانده‌ايد، لوح فشرده ديده‌ايد و حتي از اساتيد اين علم آموخته‌ايد، با وجود همه اين تخصص‌ها به شما پيشنهاد كار در بهترين هتل يا رستوران تخصصي شهر مي‌شود. از شما تست مي‌گيرند. مهارت آشپزي شما از پخت، تهيه، تزئين و سرو عالي ارزيابي مي‌شود اما در نهايت در قبال همه دانسته‌هاي علمي شما چيزي كه طلب مي‌شود گواهينامه يا دانشنامه مرجعي است كه اين اطمينان را به كارفرما بدهد كه مهارت شما زيرنظر يك مقام بالاتر در حوزه آشپزي ارزيابي شده و به شما گواهينامه مهارت آشپزي داده‌اند. در حقيقت مادامي كه شما از اعتبارنامه‌هاي علمي و مهارتي آشپزي برخوردار نباشيد امكان فعاليت در اين حرفه را آن هم در سطح عالي نداريد. سؤالي كه مطرح مي‌شود اين است كه مگر شما مطالعه نداشتيد؟ مگر عملكردتان مطلوب ارزيابي نشد؟ پس چرا كارفرما روي گواهينامه يا اعتبارنامه تخصصي آشپزي تأكيد مي‌كند؟

اجازه بدهيد توضيح دهم. زماني كه رانندگي شما خوب است وقتي مي‌خواهيد گواهينامه بگيريد بايد دوره تخصصي پشت سر بگذاريد، زيرنظر يك آدم اهل فن آموزش ببينيد، آزمون تخصصي پشت سر بگذاريد تا بتوانيد گواهينامه بگيريد. دقيقاً به همين دلايلي كه گفتم گواهينامه سند اثباتي است براي اينكه شما در يك سطح عالي آموزش ديده‌ايد، رصد شده‌ايد و در نهايت از آزمون تخصصي با موفقيت بيرون آمده‌ايد پس براي «رانندگي كردن» قابل اعتماد هستيد. اين توضيح در مورد هر مهارت و علم ديگري مانند آشپزي هم صادق است. يعني شما با همه داشته‌ها و مهارتتان تنها زماني مي‌توانيد يك حرفه‌اي در عرصه مورد نظر به حساب بياييد كه گواهينامه يا اعتبارنامه مخصوص همان مهارت و هنر را داشته‌باشيد.
حالا تصور كنيد ما در كشورمان كه روند بالاي ازدواج، رشد هرم جواني و موفقيت در زندگي مشترك زماني جزو افتخاراتمان بود، چيزي به اسم گواهينامه يا اعتبارنامه تخصص ازدواج نداريم. ما براي يك فعاليت ساده مثل رانندگي چون تصور مي‌كنيم با جان خودمان و ديگران در ارتباط است گواهينامه داريم؛ براي مهارت آشپزي كه فكر مي‌كنيم با سلامت جسم چند نفر در ارتباط است اعتبارنامه تخصصي داريم اما براي امر ازدواج كه با روح و جسم، امروز و فردا، روحيه و انگيزه دو انسان جوان در ارتباط است هيچ گواهينامه يا اعتبارنامه‌اي نداريم.

البته ناگفته نماند بخش مهمي از اين عدم آينده‌نگري براي گواهينامه ازدواج مربوط به اين است كه متأسفانه مردم ما از قديم نسبت به علوم روانشناختي آگاهي كامل نداشتند و هميشه با يك گارد و فاصله حتي از پزشكان و دانشجويان اين رشته عبور مي‌كردند. وقتي چنين ديد و نظري نسبت به پزشكان يك رشته وجود داشته باشد طبيعي است كه نسبت به اعتبارنامه تخصصي هم كه قرار است اين قشر مجري و اعطاكننده آن باشد، هم بيزاري وجود داشته باشد.

اعتماد كنيد تا مشكل حل شود

يكي از تجربه‌هايي كه من در اين عرصه بسيار با آن روبه‌رو هستم اين است كه هنوز مراجعه‌كننده‌هايي دارم كه براي تشريح مشكل و صحبت راجع به چالش‌هاي پيش رو از خود مقاومت نشان مي‌دهند و تلاش مي‌كنند بدون اينكه خود را وارد بحث كنند از من كمك بخواهند. اين در حالي است تا من شناخت كاملي از ابعاد مشكل نداشته باشم نمي‌توانم يك نسخه و دستورالعمل خوب تجويز كنم. طبيعي است در كار روانشناسي، مجرب بودن يك مشاور بسيار اهميت دارد. مشاوري كه بتواند رشته اعتماد بين خود و مراجعه‌كننده را در دست گيرد، برنده است.

البته قطعاً در فرايند روان درماني و مشاوره بايد يك اعتماد دوسويه شكل بگيرد. به مراجعه‌كننده اطمينان داده مي‌شود كه هيچ گونه اطلاعي بيرون از اين اتاق نخواهد رفت. يك مشاور مي‌تواند از راه‌هاي متفاوت و سرنخ‌هايي كه طي جلسات به دست مي‌آورد، به آن گره‌ها اشاره كرده و فرد مراجعه‌كننده اقدام به تشريح صورت مسئله مي‌كند. اما نكته مهم همان اعتمادي است كه به وجود مي‌آيد و سد بين مشاور و مراجع را مي‌شكند، مگر آنكه مراجع با توجه به اعتمادي كه وجود دارد، دست به انكار بزند. در اينجا با توجه به تجربه‌اي كه به دست آورده‌ام، به مراجع مي‌گويم شما در حال حاضر در مرحله انكاريد، هر موقع مسئله را پذيرفتيد، ما وارد مرحله درمان مي‌شويم.

يك مورد اميدوار‌كننده اين است كه امروز برخلاف گذشته اين دو زوج هستند كه همپاي هم براي مشكلاتشان اقدام مي‌كنند در اين موارد هر دو نفر پشت به پشت هم و خيلي صبورانه و همدلانه براي حل مشكلاتشان اقدام مي‌كنند، نه تنها مشاجره و دلخوري پيش نمي‌آيد، بلكه از يكديگر حمايت نيز مي‌كنند. البته اين را نيز متذكر شوم، معمولاً در كار مشاوره زن و شوهر هر دو بايد حضور داشته باشند و صحبت‌هاي هر دو بايد شنيده شود. قضاوت‌هاي يك طرفه كاملاً نادرست است و من معمولاً وقتي تنها يكي از زوجين مراجعه مي‌كند، فقط نقش شنونده را بازي مي‌كنم. زماني به ارائه راهكار مي‌پردازم كه هر دو نفر با هم به جلسه بيايند. در غير اين صورت برداشت و درك متفاوتي از صورت مسئله به وجود مي‌آيد. در روند مشاوره و روان درماني جذابيت‌هاي بسيار ديگري هم وجود دارد مثلاً مواجهه با گروه‌ها و طبقات مختلف كه درگيري‌هاي ذهني متفاوتي دارند از موارد جذاب حرفه ماست.

چرا روانمان را بيمه نمي‌كنند؟

از آنجاكه وظيفه يك روانشناس واقعي تغيير رفتار و الگوي اصلاح رفتار مراجعه‌كننده است پس ما قرار است يكسري رفتارها را كه يك يا دو دهه در فرد ايجاد و بعضا ماندگار شده‌اند را تغيير دهيم. طبيعي است كه تغيير چنين رفتارهاي ماندگاري زمان زيادي مي‌برد پس قطعاً اين عملكرد ما بسيار زمانبر و از طرفي هزينه‌بر است. مثلاً در مقوله ازدواج و اعطاي گواهينامه تخصصي ازدواج مسئله‌اي است كه ذهن من را بسيار درگير كرده؛ ما بايد يكسري رفتارهاي مهم و بزرگ در هر شخص را كه امكان ايجاد مشكل در زندگي زناشويي را چندبرابر مي‌كند در وهله اول شناسايي كنيم و در مرحله بعد به دنبال تغيير يا حذف آنها باشيم. پس طبيعي است زماني كه به بيماري با اين مشخصات اختصاص مي‌دهيم بسيار باشد ساعتي هم اگر بخواهيم هزينه‌ها را حساب كنيم زياد مي‌شود. اينجاست كه از نظر من ورود بيمه‌ها به اين عرصه ضروري است چون با آينده خانوادگي و زندگي‌هاي مشترك جامعه ما در ارتباط مستقيم است.

مشكلي كه در اينجا بسيار به چشم مي‌خورد، عدم‌تمايل بيمه‌ها براي ورود به اين عرصه است. مردم معمولاً به خاطر هزينه‌هاي بالاي روانشناسي خود را كنار كشيده و از رفتن به مراكز مشاوره صرف نظر مي‌كنند. در اينجا دولت مي‌تواند با حمايت مالي از افراد جامعه در ترغيب مردم به حل گره‌هاي ذهني و رواني بسيار كمك‌كننده باشد. زماني ما جسم سالم خواهيم داشت كه از روان سالم برخوردار باشيم. وقتي روح و روان در آسايش است، درست فكر مي‌كنيم، درست احساس مي‌كنيم و به شكل شايسته از نيروي جسماني خود بهره مي‌بريم. نكته ديگر علاوه بر هزينه بالا، اين است كه درمان‌هاي روانشناسي زمان زيادي را مي‌طلبد و متأسفانه اين موضوع از حوصله افراد جامعه خارج است. مردم دوست دارند در يك جلسه يا حداكثر تا يك ماه بعد از مراجعه نتيجه كار را ببينند. در صورتي كه روان‌درماني نياز به اراده قوي و زمان دارد، تا بتوان رفتارهاي ريز تا درشت را تغيير داد. اما مراجعان ما عمدتاً بي‌حوصله شده‌اند، آستانه صبر و تحمل آنها فوق‌العاده پايين است. بنابراين اين نقيصه مي‌تواند بازده كاري ما را پايين بياورد.

 مردم آگاه‌تر شده‌اند

خوشبختانه بالارفتن آگاهي مردم نسبت به آموزش‌هاي روانشناختي و اهميت مشاوره در حال افزايش است. تا پيش از اين اكثر مراجعه‌كنندگان ما بزرگسالاني بودند كه بعد از زندگي مشترك به فكر مي‌افتادند اما خوشبختانه در چند سال اخير من شاهد كم شدن بازه سني مراجعه‌كنندگان و افزايش رو به رشد آنها به مراكز شناخت درماني هستم. من معتقدم به دليل بالا رفتن اطلاع و آگاهي اكثريت مردم در هر طبقه اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مراجعه‌كننده وجود دارد. دختر خانمي به من مراجعه كرده بود كه به لحاظ اقتصادي در وضعيت بالايي قرار نداشت.

به نظر من در حالت استاندارد دست‌كم براي هر 100 نفر يك مشاور بايد وجود داشته باشد كه اين حداقل در شهر تهران رعايت نشده است. البته تعداد روانشناس و مشاور در نقاط شمالي شهر خوب است اما درجنوب شهر اين تعداد كم است. از طرفي چون افراد، بيمه روانشناختي ندارند، ممكن است روي مراجعه آنها به مطب‌هاي روانشناسي تأثير بگذارد و عملاً اجازه دريافت اين خدمات را ندهد.
به جرئت مي‌توانم بگويم موضوع طبقه اجتماعي الان ديگر مسئله نيست و تنها دليل نيامدن افراد به سمت كارهاي روان‌درماني و مشاوره، بيشتر به دليل هزينه بالاي آن است. همه مردم دوست دارند، سالم زندگي كنند.
بنابراين مشورت با يك مشاور خبره را هم مي‌پسندند. از لحاظ سني، بيشتر مراجعه‌كنندگان در بازه سني 19 تا 30 سال قرار گرفته‌اند و از لحاظ جنسيت هر دو گروه زن و مرد، به انجام امور روانشناسي تمايل نشان مي‌دهند. مخصوصاً كه مشاوره‌هاي پيش از ازدواج رو به افزايش است و افراد زيادي به ضرورت و مهم بودن اين امر واقف شده‌اند، بنابراين نمي‌توان گفت تعداد زن‌ها بيشتر است يا مردها. هر دو جنس مي‌پذيرند كه انجام امور روانشناسي مي‌تواند در بهبود كيفيت زندگي آنها مؤثر باشد.

فراموش نكنيد ما مشاورها و روانشناسان از معدود افرادي هستيم كه در هر زماني با اكثريت افراد جامعه به شكلي روبه‌رو هستيم و از كم و كيف مشكلاتشان باخبريم. دقيقاً به دليل تعدد مراجعات ما روانشناسان و مشاورهاي مرجع آماري از جامعه و مشكلات افراد آن هستيم.

به همين دلايلي كه گفتم بيشترين مشكلات و دغدغه‌هايي كه افراد جامعه ما امروز با آن دست به گريبانند دخالت‌هاي خانوادگي در زندگي زوجين، بالا رفتن توقعات زن و شوهر از همديگر، خيانت‌هاي زناشويي و وجود روابط موازي در هر دو جنس كه البته در آقايان بسيار بيشتر است، طلاق عاطفي و اعتياد  از مواد مخدر گرفته تا انواع محرك‌هاست.

تهديد اينترنت و ماهواره عليه فضاي خانوادگي

امروزه با توجه به حضور انواع فناوري‌هاي مجازي ارتباطي از جمله قابليت‌هاي رو به رشد فضاي اينترنت، موبايل و برنامه‌هاي ماهواره كه تداخل فرهنگي ايجاد مي‌كند و نوع مشكلات زوجين و افراد مختلف جامعه با 10 سال پيش فرق كرده است. ترديد نكنيد يكي از عوامل جدايي عاطفي خانواده‌ها، حضور ماهواره، اينترنت و موبايل در فضاي خانوادگي است. متأسفانه نه تنها در خانواده‌ها بلكه در بين همكاران يك اداره، به جاي گفت‌وگو و صحبت، ترجيح اين است كه با رد و بدل پيامك‌هاي مختلف، با همديگر حرف بزنند. فناوري‌هاي مختلف جاي تعاملات فعال بين افراد را پر كرده است و اين به عنوان يك معضل اجتماعي بسيار پررنگ شده است. خيلي از افراد اذعان مي‌كنند همسر من وقتي به خانه برمي‌گردد، مي‌نشيند جلوي ماهواره و بين ما هيچ صحبتي رد و بدل نمي‌شود يا همسر من از صبح چشم به فيلم‌هاي ماهواره مي‌دوزد و انتظار دارد من هم مانند هنرپيشه‌هاي تلويزيون لباس بپوشم. مردم آگاهي ندارند كه اينها همگي فيلم است و اصلاً خود هنرپيشه‌ها هم بدين شكل زندگي نمي‌كنند. در واقع ماهواره، يك الگوبرداري غلط را در اذهان شكل مي‌دهد كه اين موضوع رو به گسترش است.
برخي مردم استفاده صحيح از ماهواره، اينترنت و موبايل را هنوز ياد نگرفته‌اند. استفاده از انواع فناوري‌ها بايد منطبق با فرهنگ و ارزش‌هاي يك كشور باشد. افراد پشت فرهنگ‌هاي وارداتي، رفتارهاي ضد و نقيضي از خود نشان مي‌دهند. در حال حاضر عمده مشكلات زوج‌ها، نداشتن مهارت ارتباطي است. اين ارتباط به شكل سرزنشگر يا سازشگر كه بعداً فرد احساس اجحاف مي‌كند، تبديل شده است. از اين رو رابطه همتراز و سالمي را بين آنها شاهد نيستيم. نتيجه‌اي كه من از زندگي مراجعانم مي‌گيرم اين است كه استفاده بيش از حد ماهواره، تعاملات بين زن و شوهر را مخدوش مي‌كند و نهايتاً طلاق عاطفي بار مي‌آورد.

خود‌برتر‌بيني، يك مانع بزرگ

يكي از مواردي كه بيشترين درگيري را ميان زوجين ايجاد مي‌كند خودبرتر‌بيني است. خاطرتان هست در ابتداي بحث گفتم اگر كسي گواهينامه رانندگي مي‌گيرد در حقيقت يك سند دارد كه اثبات كند او مهارت رانندگي ارزيابي شده‌اي را آموخته است؟ در اين مورد خاص مي‌توانم بگويم شما چون گواهينامه رانندگي داريد نمي‌توانيد يك آشپز خوب يا معلم خوب باشيد چون گواهينامه ملاك ارزيابي يك مهارت ديگر است. حالا تصور كنيد متأسفانه ما در زندگي زوج‌هاي امروزي به وفور با زنان و مرداني روبه‌رو هستيم كه بر اساس موقعيت و مهارت شغلي‌شان تصور مي‌كنند مهارت زندگي مشترك را نيز بدون آموزش دارند. مثلاً در بين مراجعان من زن و شوهري وجود دارند؛ خانم مدير بانك است و آقا يك رئيس كارخانه. خانم به تصور اينكه قدرت حسابرسي و مديريت عالي در بانك دارد فكر مي‌كند در خانه هم قدرت مديريت و عملكرد زندگي مشترك مطلوبي دارد پس در مواجهه با هر مشكلي اين تصور را مي‌كند كه همسرش مقصر است.

در طرف ديگر آقا قرار دارد، مردي كه بيش از 100 كارگر نيرو دارد و چون در بدترين شرايط مالي، روحي و كاري توانسته همه اين كارگرها را بدون مشكل كنار هم نگه دارد تصور مي‌كند در خانه همچنين مهارتي را دارد. اشتباه ما اين است كه چون فكر مي‌كنيم در يك زمينه عملكرد خوبي داشته‌ايم پس در بقيه عرصه‌ها هم مي‌توانيم يكه‌تاز باشيم اين اشتباه است. علاوه بر اين همه بايد بدانند كه در هر عرصه‌اي هرچقدر مهارت داشته باشند زندگي زناشويي و مشترك ميداني است كه تا وارد آن نشوي و تجربيات ديگران را نشنوي نمي‌تواني مهارت كسب كني.

مشاوره براي افزايش كيفيت زندگي

من دوست دارم شرايط جامعه ما، زندگي فردي و مشترك تك تك افراد به درجه‌اي از رضايت برسد كه مراجعه‌كنندگان به دفترم از فردي كه به خاطر يك مشكل حاد نزدم آمده به كسي تبديل شود كه تنها به‌خاطر افزايش كيفيت زندگي و بهتر شدن شرايط فعلي‌اش به من مراجعه كرده است. متأسفانه با شرايطي كه مي‌بينم اين آرزو يا دست نيافتني است يا ديرهنگام محقق مي‌شود.

من همين سؤال را سر كلاس از دانشجويانم مي‌پرسم كه چرا هميشه ما بايد به يك مشكل برخورد كنيم و بياييم پيش مشاور، چرا ما نبايد براي داشتن يك زندگي شاد و بالا بردن مهارت‌هاي زندگي نزد يك مشاور برويم. اينكه چطور مي‌توانيم بهتر زيستن را بياموزيم، چطور مي‌توانيم يك فرد خلاق و كمال‌گرا باشيم، چه كار كنيم حالمان از ايني كه هست بهتر شود، من با چنين افرادي تا به حال برخورد نداشته‌ام.

من به عنوان يك مشاور و روانشناس كه كار روان‌درماني تخصصي را هم پيگيري مي‌كنم هميشه دغدغه ذهني‌ام اين بوده كه كاش درايت دولتمردان و مسئولان ما به جايي برسد كه به‌جاي انعكاس آمار رو به رشد طلاق به‌خصوص طلاق‌هاي توافقي سراغ روش‌هاي بالابردن شناخت و كم كردن مشكلات ريشه‌اي زندگي زوجين بروند. روزي برسد به‌جاي سخت كردن مراحل جداشدن و طلاق در دادگاه و محضرها به دنبال راهي براي ماندگارتر كردن زندگي زوجين باشيم. اميدوارم با درايت و آگاهانه همديگر را انتخاب كنند و در مسير زندگي، صحيح قدم بردارند.

اميدوارم روزي برسد كه به شعار پيشگيري بهتر از درمان است اعتقاد كامل پيدا كنيم و به‌جاي درمان زخم‌هاي متعدد طلاق و درگيري در جامعه‌مان به‌دنبال پيشگيري‌ها با روان درماني و اصلاح رفتارها باشيم چون بسياري از مسائل و مشكلاتي كه براي ما پيش مي‌آيد، به دليل نبود اراده، قدرت انتخاب و افت اعتقادات دروني است. گاهي ما تظاهر مي‌كنيم كه خوب هستيم، خوب عمل مي‌كنيم، خوب حرف مي‌زنيم اما متأسفانه نابهنجاري رفتاري ميان ما زياد ديده مي‌شود. برخي از رفتارهاي ما مقطعي و به دور از اخلاقيات بوده و روابط به سمت مقطعي شدن كشيده مي‌شود. پس بياييم ارزش‌ها و فرهنگ پربارمان را به فرزندانمان آموزش دهيم تا آنها هم اخلاق و صفات پسنديده را دروني‌سازي كنند.

-
روزنامه جوان
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
برای موفقیت لازم نیست نابغه باشی فقط کافیه یه قدم جلوتر باشی/ انیشتن