جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ / ۱۶:۲۷
کد مطلب: 13436
۱۱

انرژي درماني(انرژی ریکی)

انرژي درماني(انرژی ریکی)
انرژي درماني يا شفا از قوانين و انرژيهاي طبيعي هستند. در بدن ما نيروهايي وجود دارد كه به ما كمك مي‌كند تا بيماريها و زخم‌هايمان خوب شوند، همين انرژي درماني است. بنابراين انرژي درماني چيزي جز استفاده از قانون Self healing يا قانون خود بهبودي نمي‌باشد.
-
-


قانون نيروي حيات و قانون خود بهبودي از اصول انرژي درماني هستند. بنابراين انرژي درماني چيزي جز استفاده از قانون‌هاي شفاي طبيعي نمي‌باشند. گاهاً ممكن است بعضي افراد يا حتي سازمانها با انرژي درماني مخالفت كنند و يا آنرا رد كنند.
انرژي درماني چيزي نيست كه بشود آن را رد كرد به خاطر همين كسانيكه آن را رد مي‌كنند يا اطلاعي ندارند يا اينكه به صلاحشان است انرژي درماني را رد كنند. به هر حال انرژي درماني در ميان دوستان و مخالفان راه خود را پيدا كرده است. البته كساني بوده‌اند كه از موضوع انرژي درماني و عدم اطلاع مردم از انرژي درماني سوء استفاده‌هاي كرده‌اند. اما انرژي درماني يك مبحث كاملاً علمي است. هر چند در ايران آن را بعنوان يك علم نمي‌شناسند ولي در كشورهاي ديگر جز علوم مكمل مي‌باشد. زمانيكه ما روشهاي درماني بوعلي سينا را مورد برسي قرار مي‌دهيم مي‌بينيم كه او نيز از انرژي درماني بي بهره نبوده است و سعي مي‌كند علاوه بر دارو چيز ديگري نيز در اختيار بيمارش قرار دهد تا به بهبودي او كمك كند. بنابراين انرژي درماني در فرهنگ ايراني نيز وجود داشته و دارد.
استاد آرام از جمله كساني است كه از سالها پيش مبحث انرژي درماني را با ترجمه كتابهاي در اين زمينه بصورت علمي و عملي به آن پرداخته‌اند. استاد آرام كتاب انرژي درماني مقدماتي را در سال 1379 به چاپ رساندند. در كتاب انرژي درماني مقدماتي، بحث انرژي درماني بصورت ساده، علمي و عملي مطرح شده است و تمرينات آن را هر كسي در طي چند ساعت مي‌تواند انجام دهد و از آن براي بهبودي بيماريهاي خود و ديگران استفاده كند. در كتاب علاوه بر اصول علمي انرژي درماني در مورد روشهاي ساده و ابتدايي انرژي درماني كه هر كسي با كمي تمرين مي‌تواند بر روي آنها تسلط يابد صحت شده است. در كتاب انرژي درماني مقدماتي كه تنها 270 صفحه دارد علاوه بر بحث انرژي درماني، ارتباط انرژي درماني با وضو گرفتن را مورد برسي قرار گرفته است كه اين فصل كتاب تحقيق و پژوهش مترجم مي‌باشد. انرژي درماني نه تنها با درمان در ارتباط است بلكه با تمام كيفيت‌ها و اصولهاي زندگي كردن نيز در ارتباط مي‌باشد.
روشهاي ارائه شده در كتاب انرژي درماني بسيار كارآمد مي‌باشد. هر كسي با تمرين و ممارست متوسط مي‌تواند بر روي آنها تسلط يابد و خود و خانواده خود تنها با انرژي حيات كه در دسترس همگان مي‌باشد، مدارا كند. انرژي درماني نيازي به لمس كردن ندارد. بنابراين انرژي درماني يك روش بدون لمس مي‌باشد كه تنها از طريق انتقال انرژي(نيروي حيات، پرانا، چي يا كي)اقدام به درمان مي‌كند. كه اين مكانيسم از طريق فعال كردن سيستم ايمني و قانون خود بهبودي بدن صورت مي‌گيرد.
انرژي درماني با هيچ روش درماني مخالفت يا مبارزه نمي‌كند. اساس انرژي درماني بر پاكسازي انرژي هاي كثيف از بدن و جايگزين كردن انرژي هاي تميز مي‌باشد.
روشهايي براي تشخيص بهتر در انرژي درماني بنام اسكن كردن وجود دارد. تكنيك‌هاي اسكن به ما كمك مي‌كند كه مطمئن شويم چه جاهايي از بيمار دچار مشكل شده است. يا چه جاهايي از نظر انرژيكي آسيب ديده است. پس انرژي درماني براي خود اصولي دارد و كسانيكه ادعا مي‌كنند توانايي انجام اين روش را دارند بايد با تكنيك‌هاي علمي و عملي آن كاملاً آگاه باشند و بر روي آنها تسلط يابند.
بهر حال انرژي درماني پس از طي شايد ده هزار سال هم اكنون به اينجا رسيده است كه مورد نقد و برسي ما قرار مي‌گيرد. اين علم كهن همراه با تاثيرات عالي پرانا و انرژي حيات وارد تمام سيستم‌هاي درماني ما شده است كه ممكن است از آن اطلاعي نداشته باشيم. اما روشهايي همانند، طب گياهي، ماساژ، شياتسو، هميوپاتي، مغناطيس درماني، روشهاي الكساندر، كاپروپرانيك، هاله درماني، چاكرا درماني، يوگا درماني، شفاي لمسي، شفاي كوانتومي و بسياري از آنها كه قابل ذكر در اينجا نيستند همه از قوانين پرانا يا انرژي درماني استفاده مي‌كنند. باشد كه انرژي درماني بتواند زندگي شما را متحول نمايد و در درمان بيماريهاي خودتان و عزيزانتان شما را ياري دهد.    

توجیه علمی انرژی ریکی ریکی (به چینی باستان: 靈氣، ساده شده: 灵气) تمرین باطنی است که در سال ۱۹۲۲ توسط میکائو اوسویی ابداع شد. او بعد از سه هفته روزه داری و مدیتیشین در کوهستان کوراما ادعا کرد که توانایی شفا بدون تخلیه انرژی را کسب کرده است. در بخشی از این روش (تنوهیرا یا شفای دست) ادعا می‌شود که در آن انرژی شفابخش از طریق دست‌های کسی که انرزیش با انرژی حیاتی کیهانی همسو شده‌است به بدن شخص گیرنده انرژی منتقل می‌شود. در واقع شفا دهنده تنها به عنوان یک کانال و یک واسطه برای انتقال انرژی کی (Ki) عمل می‌کند.

هیچ یافته علمی مبنی بر وجود انرژی کی (ki) یا روشهای تاثیر بر آن یافت نشده و در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده در سال ۲۰۰۸ هیچ اثر درمانی یا توصیه‌ای مبنی بر استفاده از ریکی در هیچ از بیماری‌ها و اختلالات یافت نشد.

آموزه‌های ریکی
به کاربرندگان ریکی آن را انتقال انرژی کیهانی و متمرکز کردن آن می‌دانند. انرژی کیهانی به صورت طبیعی از طریق چاکراها به بدن منتقل می‌شود و انرژی لازم برای فعالیت‌های بدن را تامین می‌کند. با بهره از ریکی جریان انرژی بدن به حالت طبیعی باز می‌گرداند و بیماری‌ها را درمان می‌کند. در ریکی علت بیماریها به هم خوردن این جریانهای انرژی دانسته می‌شود. کسی که کانال ریکی می‌شود به صورت مداوم در این جریان قرار می‌گیرد و سطح انرژی حیاتی بدنش افزایش میابد. ریکی کمک می‌کند توان شهودی و حسی فرد افزایش یابد و به رشد معنوی برسد. ریکی در تمام ابعاد وجودی انسان تاثیر می‌گذارد. هر انسان زنده‌ای می‌تواند ریکی را بیاموزد و یادگیری ریکی ارتباطی به طرز فکر، اعتقادات، دین، جنسیت، ملیت، فرهنگ و... ندارد.

ریکی بسیار ساده‌است و اساس آن بر سادگی استوار است. یه هیچ تکنیک خاصی نیاز ندارد و برای همه قابل استفاده‌است. یادگیری ریکی بسیار ساده‌است و در مدت زمان بسیار اندکی فرد می‌تواند این انرژی را انتقال دهد. ریکی حالتی است که هر فرد و انسانی می‌تواند به راحتی آن را تجربه کند. احتیاج به ریاضت‌های سخت ندارد.

نیاز به یادآوری است که انتقال انرژی تنها از طریق دست صورت نمی‌گیرد. انتقال انرژی به فاصله‌های بسیار دور و برای افرادی که تا به حال ندیدیمشان امکان پذیر و عملی است.ریکی به عنوان یکی از شاخه‌های طب جایگزین شمرده می‌شود.

پیرامون واژه
ریکی از دو کلمه ژاپنی Rei به معنای «کیهان»، «جهان»، «کائنات» و Ki به معنای روح و انرژی (نیروی) حیاتی (معادل «چی» در طب سوزنی چینی، «پراناً در یوگا و»ناً یا «رمق» در طب سنتی ایرانی) که به طور بینهایت و برای همه در سراسر کره زمین در دسترس است. این دو حرف ژاپنی در کنار هم مفهوم یکی شدن روح و انرژی ما با روح و انرژی جهانی را می‌رسانند.


مکتب‌های ریکی
امروزه مکتبهای متعددی از ریکی وجود دارند که معروفترینشان ریکی سنتی ژاپنی و ریکی غربی است که در ایران و سایر کشورها ریکی غربی راه یافته است. در روش غربی باید فرد در دوره هایی شرکت کند تا سطحش در آموزش و توانایی درمانی بالا برود. از الزامات این ارتقا درجه پرداخت هزینه خاصی است. هزینه مشابهی ممکن است در درمان بیمار طلب شود و لذا مساله پرداخت پول اختلاف نظرهایی را به وجود آورده است.

مراحل ریکی غربی
ریکی در چهار سطح آموزش داده می‌شود. در سطح یک ریکی فرد قدرت انتقال انرژی از طریق دست به صورت مستقیم را پیدا می‌کند. فاصله زمانی بین سطح یک و دو ۲۱ روز می‌باشد. در سطح دو فرد با استفاده از سمبل‌ها می‌تواند به فواصل دور (زمانی و مکانی) انرژی ارسال کند.
در سطح سه، فرد با استفاده از سمبل‌های جدید می‌تواند جراحی حاله انجام دهد، مراقبه‌های ریکی را می‌آموزد و کار با سیستم کریستال را فرامیگیرد. در هر سطح میزان قدرت انتقال انرژی افزایش پیدا می‌کند. در سطح چهارم (مستری) فرد توانایی کانال کردن دیگران را پیدا می‌کند. (بازکردن چاکرا)

همسویی ریکی
همسویی ریکی شامل تغییرات بسیار بزرگ در سیستم انرژی بدن می‌باشد که به واسطه استاد به شاگرد می‌رسد. در جریان همسویی استاد تنها به عنوان یک واسطه عمل می‌کند. در هر همسویی یک سپر حفاظتی برای فرد ایجاد می‌شود که در مراحل بالا تر تقویت می‌شود. احساسی که فرد هنگام همسویی دارد کاملا منحصر به فرد است و برای هر فرد متفاوت است.
کل جریان همسویی بیش از بیست تا سی دقیقه طول نمی‌کشد و فرد بلافاصله بعد از تمام شدن همسویی می‌تواند انرژی را منتقل کند.پس از فرآیند همسویی در ریکی، شاگرد یک مرحله ۲۱ روزه را می‌گذراند. در این فرآیند بر اثر افزایش سرعت ارتعاش بدن‌های فیزیکی و اتری، انرژی‌های منفی متراکم، کهنه و به ناچار «به سطح» می‌آیند و رها می‌شوند.  

سمبل‌های ریکی
این سمبل‌ها مثل کلیدهایی عمل می‌کنند که کارهای متفاوتی را انجام می‌دهند. با وارد کردن آدرسی خاص در سیستم می‌توانید نتیجه‌ای خاص را دریافت کنید به همین صورت با رسم یک سمبل می‌توانید اثری خاص را دریافت کنید. سمبل‌ها در مرحله دو و سه آموزش داده می‌شوند. بعضی از اساتید سمبل قطع انرژی را در مرحله یک آموزش می‌دهند.

کاربر درمانی ریکی
کاربران ریکی توصیه می‌کنند که از برای هر مشکل سلامتی به عنوان درمان مقدماتی استفاده نمی‌شود و ترجیحا درمان متمم و مکمل برای اقدامات پزشکی رایج و معالجات قبلی که انجام شده‌است باشد. ریکی برای درمان شکستگی استخوان، دردهای حاد یا هر وضعیتی که کمکهای فوری را طلب می‌کند به عنوان تنها درمان پیشنهاد نمی‌شود بلکه بهتر است به موازات مراجعه به پزشک انجام گیرد. یک درمانگر ریکی متعهد و راستین، به هیچ عنوان بیمار خود را از جستجوی پزشک برای درمان دلسرد نمی‌کند.
در بسیاری از بیماری‌ها لحظه‌ها تعیین کننده هستند و جلو گیری از مراجعه به پزشک می‌تواند عواقب جبران نا پذیری داشته باشد. ریکی فقط به عنوان مکمل طب استفاده می‌شود نه به عنوان درمان اصلی.    
امروزه ، علم بشر به واسطة پیشرفتهای اخیرخود ، به درک بعضی ازابعاد شفابخشی(Healing) نائل آمده است. یکی از روشهای بسیار کهن شفابخشی با قدمت چندین هزارساله که از حدود صد سال پیش تاکنون در سراسر دنیا و به خصوص در کشورهای پیشرفته ( درزمینة طب و تکنولوژی بشری) موردتوجه بسیار قرار گرفته ، سیستم انرژی بخشیِ ریکی می باشد .

در این مقاله و همینطور در مقالات بعدی به دیدگاههای علمی و تحقیقات بالینی معتبری که شفابخشی و به خصوص سیستم ریکی ( یک روش ساده ، جامع و درعین حال قدرتمند) را توجیه می نمایند ،خواهیم پرداخت .

در حال حاضر ، مهمترین دیدگاه برای فرمول بندی کردن نحوة عملکرد ریکی ، میدانهای الکترومغناطیسی حاصله از کلیة موجودات زنده است . پروفسور جیمز اوشمن(James Oschman Ph.D).در کتاب اخیر خود به نام “ مبانی علمی طب انرژی بخشی” Energy Medicine, The Scientific Basis") “(به این موضع شگفت انگیز اشارهمی کند . البته حضور و انتشار جریانهای الکتریکی در بدن انسان ، از مدتها پیش به یک حقیقت علمی تبدیل شده است . این جریانها که در مسیر سیستم عصبی حرکت می کنند ، یکی از راههای خود تنظیمی بدن برای رسیدن به تعادل و هماهنگی لازم محسوب می شوند . به عبارت دیگر پیامهای عصبی که از مغز منشاء می گیرند ، از طریق سیستم عصبی که با تمامی بافتهای بدن در ارتباط می باشد به کلیة اعضا و اندامها رسیده و موحب تنظیم فعالیتهای بدن می شوند .

از سوی دیگر الکتریسیتة قلب نیز توسط پلاسمای خون و از راه عروق و مویرگهای خونی که مجموعاً بیش از 50000 مایل ( هر مایل معادل 1609 متر) درازا دارند به سایر قسمتهای بدن منتشر می گردد . این راه ، دومین مسیر ( البته به صورت فرعی) برای جاری شدن جریانهای الکتریکی به حساب می آید . این جریانها نه تنها در داخل سلولها بلکه در اطراف همة سلولهای بدن انتشارمی یابند .
از طرفی بسیاری از سلولها ، حاوی کریستالهایی به فرم مایع می باشند . این کریستالهای زنده ، در غشاهای سلولی ، غلاف های میلین اعصاب و بسیاری از نقاط دیگر به طور پراکنده یافت می شوند . تمامی کریستالها ، هنگامی که به نوعی تحت فشار قرارگیرند ، در پاسخ واکنشی تحت عنوان « تأثیرات پیزوالکتریک»از خود نشان خواهند داد . به همین ترتیب ، کریستالهای مایع درون سلولهای بدن انسان نیز به طور مداوم در حال تولید جریانهای الکتریکی همگرایی می باشند که همانند لیزر ، فرکانسهای حاصله از آنها در محدودة مشخصی قرار دارد . این ارتعاشات لیزر مانند قادرند علاوه بر حرکت در درون بدن ، به محیط اطراف نیز منتشر شوند . این واقعیت ،‌ تداعی کنندة تأثیرات بالقوه‌ شفا دهندة کوبش بر روی طبل است . هنگامی که فشارهای کوبشی حاصل از ضربان طبل به بافتهای بدن انسان می رسد،‌ جریانها و میدانهای الکتریکی آهنگین ( ریتمیک )‌ خاصی دربدن ایجاد می شود که بطور مستقیم درفعالیت بیولوژیک آن بافتها تأثیرمی گذارد .

دومین محیط از سیستم عصبی بدن انسان ،‌ غلاف عصبی (‌ پری نوریوم)‌ نام دارد که متشکل از یک لایه بافت همبندی و پوشانندة سیستم عصبی است . رابرت بکر( Robert o. Becker ) در مجموعه ای از مقالات به شرح این موضوع پرداخته است : "بیش از نیمی از سلولهای مغزی را سلولهای پری نوریال تشکیل می دهند . پری نوریوم که توسط امواج مغزی کنترل می شود با تأثیر بر جریانهای الکتریکی ، مستقیماً‌ در فرایند شفابخشی دخالت دارد .
هرگاه یکی از قسمتهای بدن دچار آسیب می گردد ، سیستم پری نوریال در آن موضع خاص ، نوعی پتانسیل الکتریکی به وجود می آورد که اولاً بدن را نسبت به آسیب وارده آگاه می سازد و ثانیاً‌ سلولهای بازسازی کننده نظیر گلبولهای سفید خون ، فیبرو بلاستها و ماکروفاژها را به محل مورد نظر جذب می نماید و در نهایت همگام با ترمیم یافتن ضایعه ، پتانسیل الکتریکی موضع نیز تغییر می یابد . سیستم پری نوریال ، همچنین نسبت به میدانهای مغناطیسی بیرونی بسیار حساس و پاسخگو است ."

هنگامی که جریان الکتریکی از داخل یک جسم هادی الکتریسیته عبور می کند ، یک میدان مغناطیسی در اطراف آن جسم تشکیل می گردد . به همین نحو ،‌ جریانهای الکتریکی که در درون بدن انسان در حرکت می باشند نیز در داخل و اطراف بدن ، میدانهای مغناطیسی خاصی به نام ‌میدانهای بیومغناطیسی (Biomagnetic Fields)به وجود می آورند .

دکتر جان زیمرمن (Dr. John Zimmerman)در دانشکدة پزشکی دانشگاه کلرادو در شهرDenverایالات متحده. به منظور درک بهتر نحوة عملکرد بدن وتشخیص عمیقتر بیماریها ، با استفاده از دستگاهی به نام (Super Conducting Quantum Interference Device) SQUIDیادستگاه فوق هادی با تداخل کوانتومی ) اقدام به اندازه گیری دقیق میدانهای بیومغناطیسی بسیاری از اعضای بدن ، از جمله مغز و قلب نموده است .

قلب دارای میدان مغناطیسی پرقدرتی است که تا فاصلة 15 فوتی ( هر فوت معادل 48/30 سانتیمتر )‌ ادامه دارد . مغز و کلیة ارگانهای بدن نیز دارای میدانهای بیومغناطیسی مخصوص به خود هستند که آنها را احاطه نموده و با یکدیگردر تعامل می باشند . هرارگان ، فرکانس ویژة خود را دارد که بیانگر وضعیت سلامت آن است . اما در شرایط بیماری ، این فرکانس دچار تغییرمی شود . مجموعة تمامی میدانهای بیومغناطیسی بدن ، تشکیل یک میدان بیومغناطیسی تجمع یافتة بزرگ را می دهد که بدن انسان را احاطه می نماید و در واقع بسیار مشابه با همان پدیده ای است که هاله Aura) ) نامیده می شود . به این ترتیب ، میدان بیومغناطیسی مورد نظر می تواند یکی از اجزای مهم هاله قلمداد شود ، گر چه که ممکن است ابعاد دیگری نیز در این مقوله دخیل باشند .

میدان های بیومغناطیسی انسان با میدانهای مشابه در اطراف او نظیر میدانهای بیومغناطیسی سایر انسانها در تعامل متقابل است . این اصل در علم فیزیک ،‌ القاء ( (Induction نامیده می شودوبه این معنی است که هر میدان مغناطیسی می تواند باعث القای تغییراتی در قدرت و نیز فرکانس جریانهای الکتریکی در جسم هادی مر بوط به میدان مغناطیسی مجاور خود (‌ در اینجا بدن انسان دیگر ) ‌گردد . به همین منوال .
میدان بیومغناطیسی یک فرد هم قادر است از طریق فرایند القاء ،‌ تأثیراتی را بر روی میدان مغناطیسی فرد دیگرچه از نظرذهنی_روانی ( دگرگونی در احساس سلامت ، میزان احساس خوشایند او ...) و چه از لحاظ جسمی (کیفیت عملکرد ارگانها و بافتهای بدن وی) ، بگذارد .

آگاهی از این اصل . از یک سو تعریف مناسبی را از واژة مصطلح شخصیت مغناطیسیMagnetic Personality) ) خاص هر انسان ، برایمان ارائه می دهد و از سوی دیگر ، ‌نحوة‌ ایجاد تأثیرات درمانی مستقیم یک انسان بر روی انسان دیگر را به صورت علمی توجیه می کند .
تا به اینجا دریافتیم که از دیدگاه علمی ،‌ وجود یک انسان به محدودة پوست او ختم نمی شود بلکه به فضای اطراف او نیز گسترش می یابد . تا بحال همه ما هنگامی که حضور فرد دیگری را بدون دیدن او در نزدیکی خودمان احساس کرده ایم ،‌ بر این واقعیت صحه گذاشته ایم ، اما امروزه این مقوله به عنوان یک اصل علمی پذیرفته و ثابت شده است .
دستها نیز توسط میدان مغناطیسی مخصوص به خود احاطه می شوند . بررسی میدان مغناطیسی حاصل از دستان یکفرد شفاگر( Healer)در حین انجام درمان نشان می دهد که این میدان به وضوح قوی تر از میدان مغناطیسی دستان افراد معمولی است .
در این بررسی از یک مغناطیس متر ساده ، شامل دو عدد سیم پیچ 80 هزار دور متصل به یک تقویت کننده استفاده شد و نتیجة حاصله ، گویای این واقعیت بود که دستانِ فردِ شفاگر دارای میدانی با قدرت 002/0 گاس (gauss ) بود که هزار بار قوی تر از هر میدان مغناطیسی دیگری است که از بدن انسان به بیرون امتداد می یابد . فرکانس این میدان نیز متغیر ( بین 3/0 تا 30 هرتز) و عمدتاً‌ در محدودة 8 ـ 7 هرتز در نوسان بود .
انرژیِ شفادهندة‌ دستها حداقل تا حدودی توسط سیستم پری نوریال ایجاد می شود . این سیستم همان طور که قبلاً توضیح داده شد ، رشته های عصبی را پوشانیده و ‌در بدن به عنوان مسیری برای هدایت جریانهای الکتریکی تحت کنترل تالاموس مغز ، عمل می کند .
پاره ای از شواهد حاکی از این است که سایر فرمهای انرژی به غیر از نوع بیومغناطیسی‌ نظیر امواج مادون قرمز ،‌ مایکروویو و بعضی دیگر از پرتابهای فوتونی ‌نیز از دستها خارج شده ، تأثیرات درمانی خود را در سیستمهای بیولوژیک ( زیست شناختی )‌ بدن به دنبال دارد.
این دستاورد با تئوری متافیزیکی(و کل نگر) رایج مبنی بر اینکه بیماری ابتدا در هالة انرژی یا میدان بیو مغناطیسی انسان ایجاد شده و سپس در جسم فیزیکی بروز می کند ، کاملاً هماهنگ و مطابق است .
هنگامی که شفاگر، دستان خود را به منظور درمان در مجاورت یک عضو غیر سالم قرار داده ،‌ شروع به شفابخشی می کند ، میدانِ مغناطیسیِ خارج شده از دستان او که به مراتب قویتر از میدانِ مغناطیسی حاصل از عضو بیمار می باشد ، با دربرداشتن فرکانسهای طبیعی و سلامت بخش مورد نیاز آن عضو، تأثیر درمانی خود را آغاز می کند و نهایتاً‌ با مکانیسمِ القایی ، فرکانسِ طبیعی را به عضو بیمار بازمی گرداند . این تنظیمِ فرکانس ، به نوبة خود بر جریانهای الکتریکی سلولها و سیستمِ عصبیِ عضوِ مربوطه و همینطور فعالیتِ بیولوژیک آن عضو تأثیر می گذارد و به این ترتیب ، درمان صورت می گیرد .
تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که فرکانسهای شفابخش برای بافتهای مختلف بدن عبارتند از : فرکانسِ معادلِ دو هرتز برای رشته های عصبی ، فرکانسِ معادلِ هفت هرتز برای استخوانها ، فرکانسِ معادلِ ده هرتز برای رباطها و فرکانسِ معادلِ پانزده هرتز برای مویرگها .

درهنگامیکه شفاگر به منظور یافتن نواحی نامتعادل و گرفتار در یک بیمار ، به اسکن نمودن بدن او می پردازد ، فرایند القای میدانهای بیومغناطیسی در جهت معکوس اتفاق می افتد . در این شرایط ، شفاگر کف یک یا دو دست خود را در فاصلة چند سانتیمتری بدنِ بیمار به آرامی حرکت می دهد و درهمین حال به احساسی که درکفِ دستِ او ایجاد می شود توجه می کند ( اسکن بیوسن )‌ .
در این حین ، میدان بیومغناطیسی بیمار تغییراتی را در میدانِ کفِ دستِ شفاگر ایجاد می کند و این تغییرات توسط شفاگرحس می شود و به این ترتیب او قادر خواهد بود نواحی دچار عدم تعادل و تحت فشار را در میدان بیومغناطیسی بیمار تعیین نماید .

یکی از ویژگیهای منحصر به فرد رِیکی این است که برای انجام آن باید ابتدا توسط استاد، یک جلسة همسویی Attunement)) برای شفاگر برگزار گردد . همچنین برای انجام رِیکی نیازی به ذهنِ آگاهِ شفاگر نیست ، بلکه انرژیِ رِیکی خود به خود جریان می یابد و به هیچ عنوان از انرژی شخصی فردِ شفاگر استفاده نمی کند .
حال ببینیم فرایند همسویی و درمان در رِیکی چگونه صورت می پذیرد . همسویی می تواند ابعادی نهفته از درون هر یک از ما را که دارای درک بالاتری از کلیت وجود ، سلامت و شفای واقعی است ،‌ بیدار نماید . با توجه به اینکه آگاهی ، از فضایی ورای ذهن هوشیار ما منشاء‌ می گیرد ،‌ می توانیم چنین نتیجه گیری کنیم که سرچشمة آگاهی در واقع همان منشاء اَبَر هوشیارِ درونِ وجود ماست .

از سوی دیگر ، با دانستن اینکه رِیکی از انرژی فردِ شفاگر نمی کاهد ، به این نتیجه می رسیم که پدیدة همسویی در واقع انرژی متفاوتی را نسبت به آنچه برای فعالیتهای روزمره مان استفاده می کنیم ، فعال می سازد .
همة ما انسانها پتانسیلهای نهفته ای داریم که در اکثریت افراد غیر فعال است و نیاز به بیدار شدن دارد .
ابرهوشیاری می تواند عملکرد تالاموس و سیستم پری نوریال را به نحوی هدایت کند که انرژیِ رِیکی را ایجاد و آنرا از طریق دستانِ فردِ شفاگر به عضو مبتلا برساند . با بیانساده ترمی توان انرژی رِیکی را مجموعه ای ویژه از انرژی بیومغناطیسی و سایرانرژی هایی دانست که ذهن اَبَرهوشیار،‌ کیفیت آنها را دقیقاً متناسب با نیازِ عضوِ مبتلا که در زیرِ دستانِ شفاگر قرار دارد ، تعیین نموده و فرایند درمان را آغاز و تکمیل می نماید .

بنابراین می توان چنین تصور کرد که هر چه ابعاد عالی ترِ ذهنِ اَبَرهوشیار برای ایجاد مجموعه هایی قویتر و مؤثرتر از انرژی از لحاظ فرکانس و قدرت ، بیدار شود ، می توان در موارد بیماریهای سخت و پیچیده ، با سرعت بیشتری به درمان بیماری پرداخت . در این صورت شفابخشی ، شامل ترکیبی از عشق ، همدردی و محبت خواهد بود که عضو آسیب دیده را هر چه بیشتر برای ترک الگوهای قدیمی و بازگشت به سلامتی تشویق می کند .
یک درمانِ شفابخشیِ مؤثر و قوی ، قابل تشبیه به تعمیرکارِ فوق العاده ماهری است که بر اساس تجربه و درک بیشتر خود ،‌ قادر به انجام تعمیراتی می باشد که از عهدة‌ سایر تعمیرکاران خارج بوده است .
وقتی به تدریج آگاهی خود را افزایش داده و عمیقتر از پیش به شفابخشی خود می پردازیم ، پتانسیلی که در درونمان به عنوان یک شفاگر وجود داشته ،‌ هر چه بیشتر بیدار می شود تا جایی که ما را قادر می سازد با ابعادی متعالی تر از ذهن اَبَرهوشیارمان ارتباط برقرار نموده ، مهارتهای والاتری را کسب نماییم .

یکی از توانایی های بسیار جالب رِیکی همچون سایر روشهای انرژی بخشی ، درمان از راه دور است . همانگونه که پیشتر توضیح داده شد ، نحوة درمان از طریق دستها هنگامی که شفاگر در مجاورت فرد بیمار قرار گرفته باشد از طریق تأثیرات القایی میدانهای بیومغناطیسی آنها قابل درک است ، اما درمان از راه دور را درشرایطی که ممکن است شفاگر نه تنها کیلومترها از بیمار خود فاصله داشته باشد بلکه نسبت به هم در دو سوی مختلف کرة زمین باشند ، از نظر علمی چگونهمی توان توجیه کرد ؟‌

احتمالاً‌ درمان از راه دور بواسطة امواجِ اسکالر ( ٍScalar Waves : امواج الکتریکی با پایداری بالا که می توانند بدون نیاز به سیم برق و بدون تبعیت از معادلة ریاضی انتشار امواج با سرعتی معادل یک و نیم برابر سرعت نور در فضا حرکت کنند .
کشف این امواج ، دستاوردی مهم و نوین در فیزیک مدرن بشمار می آید )صورت می گیرد . هنگامی که دو میدان مغناطیسی متمایز،‌ دارای فرکانسی کاملاً‌ مشابه بوده و دقیقاً از فاز خود خارج باشند ، نهایتاً یکدیگر را حذف می کنند ،‌ اما این حذف متقابل ، تأثیرات آن دو میدان را از بین نمی برد ، بلکه پتانسیل آنها همچنان موجود است و این پدیده منجر به ایجاد امواج اسکالرمی گردد که برخلاف امواج مغناطیسی (‌ که با الکترونها در ارتباطند )‌ با هستة اتمها د رتعامل قرار می گیرند . این امواج نه تنها توسط قفسهای الکتزیکی فارادی Faraday Cages [1] یا سایر موانع شناخته شده متوقف نمی شوند ، بلکه خود را بدون کوچکترین افت انرژی و با همان قدرت اولیه (صرفنظر از بعد مسافت) ، به هدف مورد نظر می رسانند . همچنین ثابت شده است که امواج مورد نظر،‌ با تأثیر بر روی بافتهای زندة بیولوژیک ، روند ترمیم و درمان را تسریعمی نمایند . بنابراین ممکن است همانطور که دکتر جیمز اوشمن معتقد است امواجِ اسکالر،‌ منشاء بنیادینِ درمان و ترمیم در بدن موجودات زنده باشند .

علیرغم اینکه تئوریهای حاضر ، تا حدودی توجیه کنندة مکانیسم درمان از طریق شفابخشی می باشند ،‌ هنوز یک جنبه از شفا بخشی و کار فراطبیعی (معنوی) به صورت رازی بزرگ باقی مانده است .
تولید میدانهای بیومغناطیسی و امواجِ اسکالر ر وابسته به جسم فیزیکی انسان و یا دستگاههای فیزیکی است ، در حالیکه بسیاری از شفاگرهای روحی، برای دریافت و هدایت انرژی ، با موجوداتی متعالی تر، که فاقد هر گونه جسم فیزیکی می باشند ارتباطی مستقیم برقرار می کنند .
از دیدگاه علمی نه تنها مکانیسم ایجاد انرژی توسط این موجودات ، بلکه حتی وجود آنها نیز، قابل توجیه نمی باشد . لذا هنوز برای درک عمیق تر شفابخشی و طبیعت آگاهی ، زمینه های تحقیقاتی گسترده ای در پیش روی علم نوین قرار دارد .

بافتهای زندة بدن که متشکل از ملکولها و اتم ها هستند ،‌ مستقیماً‌ در اتصال و تأثیرپذیری از تمامی نیروهای موجود در طبیعت می باشند . همگام با تکامل موجودات زند ه ، نیروهای مختلف ، اعم از نیروهای شناخته شده و نیروهای مرموز و ناشناخته برا ی عملکرد بدن با یکدیگر ترکیب شده اند و طبیعتاً‌ با مطالعه موجودات زنده و به ویژه انسان ،‌ فرصتی بسیار خوب برای درک عمیق ترین و مرموز ترین نیروهای کیهانی به ما عطا خواهد شد .
این شانس برای ما وجود دارد که همگام با پیشرفت تحقیقات علم بشری در مورد شفاگری و عوالم روحی ،‌ کشفیات حیرت آوری به وقوع بپیوندد که با گسترش آگاهی ذهن ما انسانها ،‌ تحولی متعالی را برای ادامة حیات بر روی کرة زمین برایمان به ارمغان آورد .  

بیولوژی ریکی درمانی
یاخته های اندام ها هر کدام دارای یک میدان انرژی الکترو مغناطیسی با بسامد (فرکانس) ویژه خود است که کارکرد یاخته بر پایه آن بسامد بر نامه ریزی شده است. اطلاعات انرژیکی که در آن یاخته بصورت میزان و بسامد موج الکترو مغناطیسی ذخیره شده، وظیفه آن یاخته را تعریف می کند. یاخته ها و در نتیجه بافت ها در تعادلی انرژیکی در پیوند با هم قرار دارند و برای اینکه بتوانند وظایف خود را در سامانه ایمنی بدن انجام دهند، این تعادل باید همیشه برقرار باشد.
جریانی که یاخته را بهم پیوند می ده وبه آنها آب ، اکسیژن و پروتئین می رساند و پروتئین های مرده را با خود می برد، سیستم آبگون لنف LYMPH خوانده می شود که مانند یک شبکه رودخانه ای در سراسر بدن گسترده است.

بیماری هنگامی رخ می دهد که بدلیل عدم تعادل میدان های انرژی یاخته و بافتها ، آن یاخته یا بافت توان دفع پروتئین هایمرده را از دست می دهد؛ یا اینکه سطح اکسیژن به حدی بالا می رود که به رادیکال های آزاد آسیب می رساند.
پرو تئین های مرده هم خود میدان الکترومغناطیسی دارند که بوسیله آن پروتئیین های زنده در حال کار و بنابراین  آب را به خود جذب می کنند. نیروی ربایش الکتریکی آنها آب را نگه می دارد. گرد آوری آب باعث تورم می شود و تورم ایجاد انسداد بیشتر می کند. این چرخه مانند یک دوره باطل پیاپی انجام می گیرد تا اینکه بیماری ویژه آن بخش از بد نمایان می گردد.
بسیار از عوامل بیماری زا نمی توانند در یک محیط اکسیژنی زنده بمانند؛ بنابراین، هر گاه راه رسیدن به یاخته بسته می شود عوامل بیماری  زایی که در آن جا لانه کرده اند به فعالیت می پردازند. از سوی دیگر سطح اکسیژن در مسیر بسته قرار می گیرد و بالا می رود و به رادیکالهای آزاد آسیب می رساند و در نتیجه سامانه ایمنی بدن آسیب میبیند  

با وارد کردن انرژی به محل اسیب دیده یا به شبکه پخش انرژی بدن یک میدان امواج فوتونی درپیرامون یاخته ای که از تعادل خارج شده ایجاد می شود و به یاخته اجازه میدهد که شارژ الکترو مغناطیسی خود را اصلاح کند و به تعادل برساند تا بتواند وظیفه برنامه ریخته شده خود را انجام دهد .
وقتی انرژی الکترو مغناطیسی یاخته اصلاح شد ،میدان یاخته از بی ثباتی و عدم تعادل خارج می شود ،پروتئین های مرده ازانباشت خود جدا می شوند،سازه های تصادفی و اب جمع شده ازاد می شوند  وابگونی جریان lymph بازمی گردد ، که بوسیله آن پروتئن های مرده به ارگان ها و گیرنده هایی در بدن که مسئول دفع آنها هستند رسانده می شوند. یاخته های تندرست آب را به خود جذب نمیکنند چون در تعادل هستند ، و چون در تعادل قرار می گیرند دیگر انرژی کوانتومی فوتون افزون بر نیاز خود را دریافت نمیکنند .
یکی از ویژگی های یاخته های اندام اینست که هر کدام شارژ و بسامد ویژه ای که برای انجام وظیفه اش ضروری است را دارد، و وقتی انرژی دهنده جریان انژی را وارد میکند ، یاخته از آن جریان فقط آن نشانگر انرژی را دریافت میکند که همساز با بسامد ویژه ی خودش باشد ، و بقیه را پس میزند. یاخته ها بسیار گزینشی عمل می کنند و فقط موج انرژی با بسامد و لرزشی را می پذیرند که بتواند میدان انرژی یا الکترو مغناطیسی آنها را به تعادل برساند . از آنجا که اسیژن در سطح انرژی کوانتومی از راه میدان الکترومغناطیسی به یاخته رسانده میشود و نه از راه بدن  در سطح ماده ،هیچ گونه عوارضی در انرژی درمانی وجود نمی اید .
در درمان با روش هومیوپاتی نیز از نشانگرهای انرژی ماده ،ویژگی یا شعور ماده ، استفاده می شود نه خود ماده ، زیرا با رقیق سازی زیاد و مکرر دارو های هو میو پاتی چیزی از ماده ان دارو باقی نمی ماند وهمانچه  باقی میماند اطلاعات انرژیکی وگوهر ان داروست که باعث درمان می شود.
در روش هومیوپاتی انرژی از راه دارو به بدن وارد می شودولی در روش ریکی درمانی می توان انرژی را مستقیما به یاخته ها یا بافت های بیمار که نیاز به انرژی دارند تاباند. هر دو روش درمان از دید دانش تجربی پذیرفته شده و در گستره ی پزشکی کل نگر هستند. در این روش ها، زیست نیروی موجود در یاخته ها ، بافت ها یا اندام های بدن تحریک و بسیج می شوند که خود به ترمیم و بازسازی خود بپردازند و تندرست شوند. سامانه خود درمانی و خودسازی بدن اینگونه عمل می کند که وقتی یاخته ای دچار افت انرژی یا بهم خوردن تعادل در پیوند با یاخته های پیرامونی می شود، یاخته های سالم با القای انرژی از خود به یاخته های ناتوان شده افت انرژی آنها را جبران می کنند و تعادل و توان بازسازی را به آنها باز می گردانند. به این ترتیب است که نشانه های بیماری بروز نمی کند ویا اگر بروز کرده ، پس از مدتی خودبخود ناپدید می شود. بروز نشانه خبر از وجود نارسایی ناهماهنگی و بیماری در سامانه تن، ذهن و روان است.
به عبارت دیگر این نشانه هازبان تن برای براز دشواری ایجاد شده است. سرکوب این نشانه ها بدون درمان ریشه دشواری مانند بریدن زبان تن است. در بسیاری از شیوه های درمانی پزشکی رایج، بویژه روش آنتی پاتی ، نشانه های بیماری به وسیله داروهای شیمیایی سرکوب می شوند، ولی عامل های ایجاد آنها از بین نمی روند و توانایی بازیابی تندرستی بوسیله خود بدنافزایش نمی یابد.

عناصر و عوامل بیماری زا، مانند ، ویروس ها، میکروب ها، انگل ها، قارچ ها، آنزیم ها و غیره که به بدن انسان وارد می شوندیا در بدن انسان لانه می کنند فرصت طلب هستند. تا هنگامی که بدن تندرست و زیست نیروی بدن قوی است، سامانه ایمنی بدن پادزهر مناسب را تولید و آنها را نابود می کند یا از فعالیت می اندازد . سامانه ایمنی بدن در دوره جنینی با یاری و هدایت غده تیموس یاخته های T (T cells) شناسنامه پیدا می کنند، بنابراین، هر یاخته نا آشنایی که وارد بدن شود بیدرنگ بیگانه شناخته شده و یاخته های آشنا در برابر آن واکنش نشان می دهند .
غذای ناسالم، اندیشه ناسالم، داروهای شیمیایی، مواد اعتیاد آور، شرایط زیست محیطی ناسالم، شرایط اجتماعی و خانوادگی تنش زا و غیره سامانه ایمنی بدن را ناتوان می سازد و به عوامل بیماری زا فرصت می دهند که از این ناتوانی استفاده کرده و به بدن حمله کنند .
انرژی درمانی باعث تقویت زیست نیرو افزایش پایداری بدن ، شادابی ،  حس یکپارچگی شخصیت، هماهنگی و همبستگی همه اندام های بدن، اندیشه ها و احساسات  می شود و توان رویارویی با بیماری را به بدن باز می گرداند. سرکوب بیماری ها در برخی بافت ها بوسیله دارو های شیمیایی از آنجا که اثر ناتوان کننده روی بافت های دیگر بدن داردبنبراین ، زمینه را برای بروز بیماری هایی از نوع دیگر و سخت تر فراهم می نماید.
هر چند تشخیص بیماری ها، تجویز دارو با درمان پزشکی کلاسیک است، ولی انرژی درمانی نیز با اکسیژن  رسانی و سم زدایی یاخته ها و تنظیم کارکرد آنها و تقویت زیست نیرو ، همراه با پزشکی کلاسیک می تواند بیماران را در رهایی از بیماری و کوتاه کردن دوره نقاهت کمک کند. تجربه نشان داده که انرژی درمانی نه تنها در سم زدایی و بازگشت یاخته ها  به عملکرد طبیعی خود موثر است ، بلک متابولیزم را نیز از تنبلی و سستی رها می کند.

اخیرا دستگاه ساخته شده و به بازار آمده که می تواند بطور موضعی موج فوتون کوانتومی به یاخته های بیمار بتاباند. این دستگاه، که هنوز مراحل نخستینی آزمایشی خود را می گذراند، قصد دارد کار انرژی درمانی را بطور مکانیکی انجام دهد.

فیزیولوژی ریکی درمانی
 پژوهش های زیادی درباره ارتباط بدن انسان و موج های انرژی یا الکترو مغناطیس انجام گرفته که جملگی پس زمینه علمی انرژی درمانی را تشکیل می دهند.

در دهه 1980، دکتر رابرت بکر (Dr Robert Becker) و دکتر جان زیمر من(Dr John Zimmerman)  پژوهش مستقلی را در باره عملکرد ریکی درمانی انجام دادند. آنان دریافتند که هنگام انرژی درمانی ، موج های مغزی درمانگر با موج های مغزی انرژی گیرنده در سطح آلفا(ناخود آگاه) هماهنگ می شوند و با میدان مغناطیسی زمین (رزونانس شومان schuman Resonancr) همزمان می تپند.
سطح آلفا ، شرایط نیمه بیدار یا نیمه هوشیار است که انسان پیش از به خواب فرو رفتن یا هنگام آرامش عمیق، نیایش یا مراقبه در آن قرار می گیرند و طول فرکانس موج مغز از 12 تا 14 تپ در ثانیه در حالت بیداری به حدود 8 تپ در ثانیه در این حالت کاهش پیدامیکند در ای لحظات، میدان بیومغناطیسی دستان درمان گر ریکی یک هزار برابر حالت طبیعی است که این نمی تواند از منبع جریان انرژی درون بدن باشد.
در سال 1997، تونی بل (Tony Bunnel) اینگونه توجیه کرد که پیوند خوردن میدان انرژی درمانگر با میدان زمین به درمانگر اجازه می دهدکه از سرچشمه بی پایان انرژی یا از میدان انرژی کیهانی از طریق رزونانس شومان جذب انرژی کند.در 1991، پروفسور پال دیویز(Prof Paul Davies) ودکتر جان گریبن (Dr john Gribben) در کتاب ((افسانه جرم The Matter Myth" دیدگاه فیزیک کوانتوم را درباره "کیهان زنده" بحث می کنند که در آن همه چیز در یک شبکه بهم وابسته زنده با هم پیوند دارند. همه اینها تجربه "یگانگی" و "گستره هشیاری" را که در ریکی درمانی احساس می شود تایید می کرد.

در سال 1990، زیمر من (Zimmerman) در آمریکا و در سال 1991، سه تو (seto) در ژاپن میدان های بزرگ شده تپنده بیومغناطیسی را که از دستان درمانگران ریکی در حال کار می تابد بررسی کردند. آنان کشف کردند کهاین تپش ها همان بسامد را دارند که موج های مغزی دارند. این بسامد بین 3/0 تا 30 هرتز در نوسان هستند، ولی بیشتر آنه در محدوده 7 تا 8 هرتز ، یعنی سطح آلفا قرار دارند. پژوهش های پزشکی نشان داده که این طیف بسامد جریان درمان را در بدن تحریک می کند، و این که بسامد های مشخص برای بافت های مختلف بدن مناسب است. برای مثال، بسامد 2 هرتز باز سازی عصب ها را یاری می دهد، 7 هرتز برای رشد استخوان مفید است، 10 هرتز برای لیگامنت، و 15 هرتز برای ایجاد آوند ها. امروزه ، دستگاه های فیزیوتراپی بر پایه این یافته برای بازسازی بافت های نرم طراحی می شوند، و تگنولوژی لیزر و اولترا ساوند (فرا آوا درمانی) برای از بین بردن التهاب تاندون ها و مفصل ها و برای باز کردن رگهای بسته و خرد کردن سنگهای کلیه به کار می روند. همچنین ، سالهاست که درمانگران می دانند که با قرار دادن یک سیم پیچ برقی گرد استخوانی که ترک خورده یا شکسته شده باشد ، می توان رشد و بازسازی استخوان را تحریک کرد.

بکر (Becker) شرح داد که "موج های مغزی" محدود به مغز نیستند بلکه در سراسر بدن بوسیله سامانه بافت های عصبی جریان پیدا می کنند. سامانه بافت های عصبی بافت هایی هستند که پیرامون رشته های عصبی را گرفته  و آنها را به دیگر اعضای بدن پیوند می دهند. در طول درمان، این موج ها بصورت تپ های نسبتا خفیف در غده تالاموس مغز درمانگر آغاز می شوند و همان گونه که در سامانه اعصاب بدن ، ازجمله دستها، جریان پیدا می کنند، انباشت قدرت می کنند .
همین اثرات در بدن درمان شونده منعکس می شود. بکر پیشنهاد می کند همین سامانه است که بیش از روش های دیگری که برای ترمیم و بازسازی بکار می رود، تعادل را در بافت آسیب دیده تنظیم می کند. این فرآیند، ویژگی ریکی است که این روش درمان را کارآمد می سازد، زیرا هنگام ریکی درمانی، درمانگر و بیمار هر دو از درمان سود می برند.

قابل توجه است که دکتر بکر پژوهش خود را به صورت جهانی و روی افراد گوناگون با انواع فرهنگ ها و حتی با آداب و آیین های متضاد انجام داد. همه آزمایش ها به همان نتیجه رسیدند. بخشی از محبوبیت ریکی به این دلیل است که باور های خاصی را تحمیل نمی کندو بنابراین قابل کاربرد توسط مردم هر فرهنگ ، مذهب و باور می باشد، وابسته نمودن ریکی به باور های دینی و اعتقادی ، آنرا بعنوان یک روش درمانی پزشکی مطرح می سازد. افزون بر آن، اثر مثبت ریکی درمانی بر جانوران و گیاهان نشان می دهد که این روش درمانی بر پایه تلقین نیست.  

برگرفته از نوشته تامیشا سابرینا- فدراسیون ریکی انگلستان
منبع:زیست انرژی،دانش و کاربرد ریکی/مهناز خادمپور،کورش زعیم


  - نویسنده : ویلیام لی رند
- برگرفته از کتاب جوهرة رِیکی تالیف والتر لوبک. فرانک آرجاوا پیتر. ویلیام لی رند

- منابع و مآخذ مقاله: ویکی‌پدیا
•Bouligand,Y.:”Liquid Crystals and their Analogs in Biological Systems,” Liquid Crystals, solid State Physics, 14-1978, pages 259-294 .
•Becker R.O.:”Evidence for a PrimitiveDC Electrical Analog System Controlling Brain Function,” Subtle Energies, 2(1)-1991, pages 71-88 .
•Cohen D., Edelsack E.A., .Zimmerman J.E.: “Magnetocardiograms Taken inside a Shielded Room With a Superconducting Point-Contact Magnetometer,” Applied Physics Letter, 16-1970, pages 278-280.
•Smith C.W.:“Biological Effects of Weak electromagnetic Fields.”, Bioelectrodynamics and Biocommunication,World Scientific,Singapore, 1994,ch.3, pages 81-107.
•Kusaka C., NakazatoS. Et al:”Detection of Extraordinary Large Biomagnetic Field Strength From Human Hand,” Acupuncture and Electro Therapeutics Research International Journal,1992,, pages 17,75-94.
•Andersen P.Andersson S.A.:”Physiological basis of the Alpha Rhythm,” Appleton-Century Crofts, New York, 1968.
•Frohlich H.:”Coherent Electric Vibrationsin Biological Systems and the Cancer Problem,” IEEE Transactions on Microwave Theory and Techniques MTT, 26-1978, pages 277-285.
•Sisken B.F., Walker J.:”Therapeutic Aspects of Electromagnetic Fields For Soft Tissue Healing.”, Electromagnetic Fields: Biological Interactions and Mechanisms.Advances in Chemistry series 250.American Chemical Society, Washington DC, 1995, pages 277-285.
•Rein G.”Biological Effects of Quantum Fields and Their Role in the Natural Healing Process,” Frontier Perspectives, 7(1)-1998, pages 16-23.
•Oshmann J : “EnergyMedicine-The Scientific Basis,” Chrchill Livingstone Edinburgh, 2000, page 206.
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
شکست خوردن و زمین خوردن یک اتفاق است تسلیم‌شدن و بلندنشدن یک انتخاب است. نگذار انتخاب‌هایت اسیر اتفاق‌ها شود..!!!