شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۵ / ۱۴:۲۸
کد مطلب: 39174
۱
مترجم: فريده رضايي

ابعاد گوناگون کار در مطب‌های خصوصی

مترجم: فريده رضايي
ابعاد گوناگون کار در مطب‌های خصوصی
میگنا: هفته گذشته، آخرین جلسه روانکاوی موفقیت‌آمیزی را با مردی میانسال داشتم که شش سال پیش به خاطر وحشت‌زدگی، اضطراب، و شکست به دیدنم آمده بود. تشخیص‌هایم نشان می‌داد این مرد دچار روان‌نژندی وسواسی با ویژگی‌های خودشیفتگی است. چند بار در هفته جلسه داشتیم و در این جلسات روی نیمکت دراز می‌کشید. هزینه جلسات را به موقع می‌پرداخت و کمتر پیش می‌آمد در جلسه‌ای حاضر نشود.
روانکاوی پیوسته روند انتقال، رویاها، موضوعات فراانتقالی ، و بازسازی ژنتیکی تغییرات چشم‌گیری را در ساختار روانی- منطقی او به دنبال داشت. پس از خاتمه درمان بر پایه توافق و سنجش دقیق شرایط، تغییرات چشم‌گیری داشت. از لحاظ غلبه بر مشکلاتی مثل آسیب، قدرت، رقابت، و حسادت پیشرفت قابل توجهی داشت. در نتیجه، زندگی بیرونی‌اش هم بهتر شده بود. دوستی خوب پیدا کرده بود، با او ازدواج کرده بود، بچه‌دار شده بود، و در کارش هم پیشرفت‌های مهمی داشت. در پایان روان‌کاوی، هر دو بسیار راضی بودیم و از تغییرات چشم‌گیر در زندگی‌‌اش به خود می‌بالیدیم.
هر چند نقش داشتن در این موفقیت بسیار رضایت‌بخش بود، اما در کار خصوصی خود کمتر با این نوع بیماران روبرو می‌شوم و رسیدن به چنین نتیجه‌ای در درمان چندان رایج نیست.
احوال بیشتر بیمارانی که برای درمان به مطب‌های خصوصی مراجعه می‌کنند (فریدمن و همکاران، 1998) پریشان‌تر از بیمار فوق است، و از این رو کار با این بیماران نیازمند تلاش بیشتر است و نتیجه درمان تا این حد رضایت‌بخش نیست.
روانکاوان با در نظر داشتن این واقعیت و تلاش بیشتر برای فهم هر چه بیشتر کار روان‌کاوی می‌توانند بیشتر به بیماران کمک کرده و کمتر تحت تأثیر مشکلات ناشی از انتقال متقابل قرار گیرند.

کِیپر (1992) ابعاد درمان‌بخش واقعی روان‌کاوی را بررسی کرده است. از نظر او کار روانکاو، کمک به بیمار در شناسایی و یکپارچه‌سازی ابعاد چندپاره‌ ایگو است که با انکار یا فرافکنی مواجه می‌شوند. روان‌کاو برای دست‌یابی به این هدف نه چندان گسترده در درمان، باید بر اشتیاق وافر خود برای در اختیار گرفتن روند معالجه بیمار غلبه کند.

معالجه معمولا تغییری ناخودآگاه است که بیمار را به سمت قالبی شبیه روان‌کاو سوق می‌دهد. به نظرم کار کیپر در ساده‌سازی و تشریح جوهره کار روان‌کاوی شایسته تقدیر است.
روان‌کاو می‌کوشد به بیمار در کنار هم گذاشتن تکه‌هایی گوناگون کمک کند که نه تنها در اثر شرایط چندتکه شده‌اند بلکه تحت تأثیر خود ایگو گسستگی پیدا کرده‌اند. کیپر بر این هدف تأکید دارد، اما باید به خاطر داشت که رسیدن به چنین هدفی به شکل کامل و آرمان‌گرایانه ممکن نیست. بهترین نتیجه در هر روند درمانی رسیدن به یکپارچگی بیشتر است که هیچ‌گاه کامل نیست.

روتشتاین (1994) ضمن نگارش مطالبی درباره اهمیت حفظ دیدگاه روان‌کاوانه در بررسی مشکلات بیماران، روان‌کاوی را روش برتر برای بیماران خود می‌داند. او معتقد است حتی اگر درمان بدون مؤلفه‌های معمول در روان‌کاوی همچون تعداد جلسات، استفاده از نیمکت، و مانند آن آغاز شود، روان‌کاو باید همواره در راستای همین مؤلفه‌ها حرکت کند.
اگر چه رسیدن به همه اهداف مورد نظر روتشتاین لذت‌بخش است، اما فکر می‌کنم در نگاه واقع‌بینانه‌تر باید گفت استفاده یک بار در هفته از رویکرد روان‌کاوی برای بیماری که ضمن کنش‌نمایی، درمان را پس از رفع برخی مشکلات اولیه ناگهان متوقف می‌کند باز هم نوعی روند روان‌کاوانه محسوب می‌شود و از این منظر حتی شاید روندی موفق باشد.

کنش‌نمایی و قطع درمان گاه حتی در برخورد روان‌کاوانه نیز گریزناپذیر است. بسیاری از این موارد به بیمارانی مربوط می‌شود که در درون‌شان با خود چانه‌زنی می‌کنند و در همین مسیر با قدری کاهش در پایبندی به وسواس تکرار می‌توانند تا حدی پیشرفت کنند. این چانه‌زنی ناخودآگاه گاه در هم می‌ریزد و ایگو برای مقابله فوری با اضطراب‌های شدید ناشی از افسردگی یا گزند و آسیب، بار دیگر به کنش (بدنی یا روانی) روی می‌آورد.

متأسفانه، برخی آموزش‌ها، متون پژوهشی، و خیال‌پردازی‌های خود ما در شکل‌گیری تلاشی نافرجام برای رسیدن به بیماری با شرایط آرمانی و روند درمان آرمانی نقش داشته است. این وضعیت در مواجهه با بیمار حس ناتوانی و سرخوردگی ایجاد می‌کند.

به نظرم، روان‌کاوان به جای مقصر دانستن خود یا بیمار، باید روان‌کاوی را روشی برای کمک به بیمار بدانند که همیشه نتایجی ضد و نقیض به همراه دارد، و به ندرت به معالجه تمام و کمال می‌انجامد. در جهانی رویایی، روان‌کاو در انتظار بیماری است که هزینه درمان را به طور کامل بپردازد، هر روز به موقع در جلسات درمان شرکت کند، کنش‌نمایی نداشته باشد، برای حل مشکلات فراروی آگاهانه داشته باشد، و درمان را به نحوی خاتمه دهد که برای هر دو طرف رضایت‌بخش و پذیرفتنی باشد.

این تصویر رویایی و زیبا رخنه‌های بسیاری دارد. معمولا در مسیر کمک به بیمار موانع دشواری وجود دارد که عبور از آنها نیازمند غلبه بر موانع درونی و بیرونی برای درمان و یکپارچه‌سازی است. زمان‌بندی معمولا کار دشواری است.
بسیاری از بیمارانی که به من مراجعه می‌کنند نُه ساعت در روز کار می‌کنند، یک ساعت از محل کار تا خانه در راهند، در خانواده خود مسئولیت‌هایی دارند، یا پس از ساعات کاری درس می‌خوانند. معمولا با مشکل خرابی خودرو هم روبرو می‌شوند.

منبع: واسکا، روبرت.(2005). مردم واقعی، مسائل واقعی و راه حل های واقعی. رویکردهای کلاینی با بیماران دشوار. انتشارات. گروه راتلج تیلور و فرانسیس- لندن و نیویورک.

منرجم: فریده رضایی (1395).
-
لينك ورود به كانال روان شناسي میگنا
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
نمی توانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی، ولی می توانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی...