نتایج یک پژوهش : زندگی آشفته مادرشوهر و آشفتگی زناشویی پسر
آشفتگی مادرزن در رابطه جنسی از عوامل آشفتگی زناشویی دختر است
در پژوهشی سعی شد، رابطه آشفتگی زناشویی مادران با زندگی فرزندان همسردار آنها بررسی شود.
به گزارش مهرخانه، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه آشفتگی زناشویی مادران و فرزندان همسردار آنها، با تأکید بر انتقال بین نسلی است.
روش پژوهش
روش این پژوهش علی- مقایسهای بوده و جامعه آماری آن شامل 120 زن همسردار و شوهران آنها، ساکن در شهر تهران و مادران آنهاست که در مجموع 480 نفر (240 زن و شوهر و 240 مادر زن و مادر شوهر) را تشکیل میدهند. این زن و شوهرها با یکدیگر زندگی میکنند و زنان جهت شرکت در کلاسهای آموزشی به فرهنگسراها مراجعه کردهاند.
برای انتخاب نمونه، از روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد؛ بنابراین، از زنان شرکتکننده در کلاسهای آموزشی که آمادگی خود را جهت شرکت در پژوهش اعلام کرده بودند، سؤالهایی پرسیده میشد تا مشخص شود شرایط ورود به نمونه پژوهش را دارند یا خیر.
ملاکهای ورود به پژوهش عبارت بودند از:
1. همسر این زنان در قید حیات باشند؛
2. از ازدواج آنها دست کم پنج سال گذشته باشد؛
3. دست کم یک فرزند داشته باشند؛
4. مادر و مادر شوهر آنان در قید حیات باشند.
ابزار پژوهش
در این پژوهش، میزان آشفتگی زناشویی به وسیله فرم بازبینیشده پرسشنامه نارضایتی زناشویی آشنایدر اندازهگیری شده است. این پرسشنامه که در سال 1997 به وسیله آشنایدر ساخته شده، یک ابزار خودگزارشدهی 150 سؤالی است که برای شناسایی ماهیت و میزان آشفتگی در روابط زناشویی مورد استفاده قرار میگیرد و دارای دو مقیاس روایی (ناپایداری و قراردادگرایی)؛ یک مقیاس آشفتگی کلی؛ و 10 مقیاس سنجش آشفتگی در ابعاد مختلف روابط زناشویی شامل ارتباط عاطفی، ارتباط جهت حل مشکل، پرخاشگری، زمان با هم بودن، مسائل مالی، مسائل جنسی، تاریخچه مشکلات خانوادگی، رضایت از فرزندان، تعارض درباره تربیت فرزند، و جهت گیری نقش است. سؤالها به صورت صفر و یک نمرهگذاری شده و نمرههای مربوط به هر خردهمقیاس با هم جمع میشوند. در این پرسشنامه، نمره بالا نشانه آشفتگی بیشتر و نمره پایین نشانه رضایت بیشتر یا آشفتگی کمتر است.
روش اجرای پژوهش
به افراد نمونه، چهار نسخه از پرسشنامه آشفتگی (نارضایتی) زناشویی داده شد، که فرد موظف بود پس از پرشدن آنها به وسیله خود، مادر، همسر، و مادر همسر (هرکدام یک نسخه) آنها را به مسئول فرهنگسرا تحویل دهد.
ویژگیهای آماری آزمودنیها اولین یافته تحقیق حکایت از آن دارد که سطح تحصیلات افراد نمونه در دامنهای از زیر دیپلم تا کارشناسی ارشد و بالاتر، و تعداد فرزندان آنها بین 1 تا 9 فرزند بود. زنانی که در محدوده سنی 3 تا 26 سال قرار دارند دارای بیشترین فراوانی (32.5 درصد) و زنان گروه سنی 43 تا 46 سال دارای کمترین میزان فراوانی (1.7 درصد) اند. میانگین سن گروه مورد مطالعه نزدیک به 30 سال است.
همچنین بیشترین فراوانی به مردانی اختصاص دارد که در محدوده سنی 28 تا 31 سال قرار دارند (25.8 درصد) و کمترین میزان به گروه سنی 52 تا 55 سال اختصاص دارد (0.8 درصد). میانگین سن گروه مورد مطالعه نزدیک به 35 سال است. در مورد مادرزنها، گروه سنی 49 تا 52 سال بیشترین میزان فراوانی (27.5 درصد) و گروه سنی 69 تا 72 سال کمترین میزان فراوانی را به خود اختصاص داده است (0.8 درصد).
میانگین سن گروه مورد مطالعه نزدیک 53 سال است. درخصوص مادرشوهرها نیز گروه سنی 59 تا 62 سال دارای بیشترین فراوانی (25.0 درصد) و گروه سنی 39 تا 42 سال دارای کمترین تعداد فراوانی (0.8 درصد) است. میانگین سن گروه مورد مطالعه نزدیک به 58.5 سال است.
زندگی مادرشوهر و آشفتگی زناشویی پسر
دومین یافته پژوهش نشان میدهد بین حیطههای آشفتگی زناشویی مادر مرد و آشفتگیهای زناشویی مرد رابطه وجود دارد. بیشترین ضریب همبستگی متعلق به خردهمقیاس رضایت جنسی و کمترین میزان همبستگی مربوط به خردهمقیاس جهتگیری نقش است.
به جز حیطه آشفتگی کلی، سایر همبستگیها مثبت و در جهت مستقیم است. سومین یافته تصریح میکند آشفتگی زناشویی مادرشوهر در زمینههای پرخاشگری، ارتباط عاطفی، جهتگیری نقش، زمان با هم بودن، تاریخچه مشکلات خانواده، حل مسئله، رابطه جنسی، و تریبت فرزند، از عوامل پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی مرد است.
آشفتگی زناشویی مادرزن در رابطه جنسی از عوامل پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی دختر است چهارمین یافته نشان میدهد آشفتگی زناشویی مادرزن در زمینههای رابطه جنسی، تربیت فرزند، ارتباط عاطفی، تاریخچه مشکلات خانواده، جهتگیری نقش، آشفتگی کلی، پرخاشگری، حل مسئله و زمان با هم بودن، از عوامل پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی زن است.
بحث و نتیجه گیری
بین آشفتگی زناشویی مادران با آشفتگی زناشویی فرزندان همسردار آنها رابطه وجود دارد. نتایج ضریب همبستگی بین نمره کل آشفتگی زناشویی مادر و فرزندان همسردار دختر و پسر، به ترتیب، 0.94 و 0.87 بود و بین آشفتگی زناشویی مادران و فرزندان همسردار آنها در سطح 0.0001 >p، رابطهای مستقیم و معنادار وجود داشت.
نتایج محاسبات چندمتغیره نشان داد خردهمقیاس رابطه جنسی، تربیت فرزند، ارتباط عاطفی، تاریخچه مشکلات خانوادگی، جهتگیری نقش، آشفتگی کلی، پرخاشگری، حل مسئله و زمان با هم بودن، پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی زنان است و در مجموع، متغیرهای پیشبینی کننده، 95 درصد واریانس را تبیین میکنند و نقش عوامل باقیمانده فقط به 0.05 میرسد.
خردهمقیاسهای پرخاشگری، ارتباط عاطفی، جهتگیری نقش، زمان با هم بودن، تاریخچه مشکلات خانوادگی، حل مسئله، رابطه جنسی و تربیت فرزند، پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی پسران همسردار است و در مجموع، متغیرهای پیشبینیکننده، 93 درصد واریانس را تبیین میکنند و نقش عوامل باقیمانده فقط به 0.07 میرسد.
افراد ناخودآگاه، تجربههای روابط نخستین و روابط عاطفی ناهشیار با والدین خود را در روابط صمیمانه و زندگی زناشویی فرافکنی میکنند
این نتایج همسو با نظریههای مبتنی بر رویکرد روانپویشی و نظریههای شناختی ـ رفتاری است؛ براساس نظریههای مبتنی بر رویکرد روانپویشی، افراد به صورت ناخودآگاه، تجربههای روابط نخستین و روابط عاطفی ناهشیار با والدین خود را در روابط صمیمانه و زندگی زناشویی فرافکنی میکنند و در نظریههای شناختی ـ رفتاری نیز فرض بر این است که هر یک از همسران، باورهای اصلی (طرحوارههای ارتباطی) درباره خود و روابط صمیمی را، که در طی تجربههای گذشته و براساس ارتباط با خانواده اصلی شکل گرفته است، با خود به رابطه زناشویی میآورند.
تأثیر آشفتگی زناشویی مادران بر مسائل جنسی فرزندان
نتایج نشان میدهد بین آشفتگی زناشویی مادر با فرزند متأهل در این زمینه رابطه وجود دارد؛ همچنین آشفتگی زناشویی مادران در زمینه مسائل جنسی، یکی از پیشبینیکنندههای آشفتگی زناشویی فرزندان همسردار آنهاست. رضایت جنسی از جمله عوامل مؤثر در رضایت زناشویی زوجهاست و در شرایطی که رابطه گرم و صمیمانه زن و شوهر، به دلیل بروز مشکلات در زمینههای مختلف، تبدیل به رابطهای سرد و پرتعارض شود، خواه ناخواه بر خصوصیترین رابطه آنان، یعنی رابطه جنسی نیز اثر منفی میگذارد؛ به عبارت دیگر، رابطه جنسی کم و ناخوشایند، منشأ آشفتگی در زوجهای مشکلدار است.
براساس نظریههای مبتنی بر رویکرد روانپویشی، رابطه با والدین، به ویژه رابطه مادر ـ کودک و فرافکنی آن به روابط صمیمانه بعدی، تعیینکننده کارکرد فرد در رابطه صمیمانه زناشویی است و رابطه جنسی ابزاری مهم برای تجربه صمیمیت است. نظریه شناختی ـ رفتاری، با تأکید بر اصول یادگیری، معتقد است باورها و طرحوارههای هر یک از همسران درباره روابط صمیمانه، از والدین یاد گرفته شده، و در تعاملهای زناشویی دخالت داده میشود.
لازم به ذکر است این پژوهش با عنوان «رابطه آشفتگی زناشویی مادران با زندگی فرزندان همسردار آنها» توسط دکتر سیمین حسینیان، فاطمه حسینی، و... انجام شده و زمستان 1378 در نشریه مطالعات زنان به چاپ رسیده است.
به گزارش مهرخانه، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه آشفتگی زناشویی مادران و فرزندان همسردار آنها، با تأکید بر انتقال بین نسلی است.
روش پژوهش
روش این پژوهش علی- مقایسهای بوده و جامعه آماری آن شامل 120 زن همسردار و شوهران آنها، ساکن در شهر تهران و مادران آنهاست که در مجموع 480 نفر (240 زن و شوهر و 240 مادر زن و مادر شوهر) را تشکیل میدهند. این زن و شوهرها با یکدیگر زندگی میکنند و زنان جهت شرکت در کلاسهای آموزشی به فرهنگسراها مراجعه کردهاند.
برای انتخاب نمونه، از روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد؛ بنابراین، از زنان شرکتکننده در کلاسهای آموزشی که آمادگی خود را جهت شرکت در پژوهش اعلام کرده بودند، سؤالهایی پرسیده میشد تا مشخص شود شرایط ورود به نمونه پژوهش را دارند یا خیر.
ملاکهای ورود به پژوهش عبارت بودند از:
1. همسر این زنان در قید حیات باشند؛
2. از ازدواج آنها دست کم پنج سال گذشته باشد؛
3. دست کم یک فرزند داشته باشند؛
4. مادر و مادر شوهر آنان در قید حیات باشند.
ابزار پژوهش
در این پژوهش، میزان آشفتگی زناشویی به وسیله فرم بازبینیشده پرسشنامه نارضایتی زناشویی آشنایدر اندازهگیری شده است. این پرسشنامه که در سال 1997 به وسیله آشنایدر ساخته شده، یک ابزار خودگزارشدهی 150 سؤالی است که برای شناسایی ماهیت و میزان آشفتگی در روابط زناشویی مورد استفاده قرار میگیرد و دارای دو مقیاس روایی (ناپایداری و قراردادگرایی)؛ یک مقیاس آشفتگی کلی؛ و 10 مقیاس سنجش آشفتگی در ابعاد مختلف روابط زناشویی شامل ارتباط عاطفی، ارتباط جهت حل مشکل، پرخاشگری، زمان با هم بودن، مسائل مالی، مسائل جنسی، تاریخچه مشکلات خانوادگی، رضایت از فرزندان، تعارض درباره تربیت فرزند، و جهت گیری نقش است. سؤالها به صورت صفر و یک نمرهگذاری شده و نمرههای مربوط به هر خردهمقیاس با هم جمع میشوند. در این پرسشنامه، نمره بالا نشانه آشفتگی بیشتر و نمره پایین نشانه رضایت بیشتر یا آشفتگی کمتر است.
روش اجرای پژوهش
به افراد نمونه، چهار نسخه از پرسشنامه آشفتگی (نارضایتی) زناشویی داده شد، که فرد موظف بود پس از پرشدن آنها به وسیله خود، مادر، همسر، و مادر همسر (هرکدام یک نسخه) آنها را به مسئول فرهنگسرا تحویل دهد.
ویژگیهای آماری آزمودنیها اولین یافته تحقیق حکایت از آن دارد که سطح تحصیلات افراد نمونه در دامنهای از زیر دیپلم تا کارشناسی ارشد و بالاتر، و تعداد فرزندان آنها بین 1 تا 9 فرزند بود. زنانی که در محدوده سنی 3 تا 26 سال قرار دارند دارای بیشترین فراوانی (32.5 درصد) و زنان گروه سنی 43 تا 46 سال دارای کمترین میزان فراوانی (1.7 درصد) اند. میانگین سن گروه مورد مطالعه نزدیک به 30 سال است.
همچنین بیشترین فراوانی به مردانی اختصاص دارد که در محدوده سنی 28 تا 31 سال قرار دارند (25.8 درصد) و کمترین میزان به گروه سنی 52 تا 55 سال اختصاص دارد (0.8 درصد). میانگین سن گروه مورد مطالعه نزدیک به 35 سال است. در مورد مادرزنها، گروه سنی 49 تا 52 سال بیشترین میزان فراوانی (27.5 درصد) و گروه سنی 69 تا 72 سال کمترین میزان فراوانی را به خود اختصاص داده است (0.8 درصد).
میانگین سن گروه مورد مطالعه نزدیک 53 سال است. درخصوص مادرشوهرها نیز گروه سنی 59 تا 62 سال دارای بیشترین فراوانی (25.0 درصد) و گروه سنی 39 تا 42 سال دارای کمترین تعداد فراوانی (0.8 درصد) است. میانگین سن گروه مورد مطالعه نزدیک به 58.5 سال است.
زندگی مادرشوهر و آشفتگی زناشویی پسر
دومین یافته پژوهش نشان میدهد بین حیطههای آشفتگی زناشویی مادر مرد و آشفتگیهای زناشویی مرد رابطه وجود دارد. بیشترین ضریب همبستگی متعلق به خردهمقیاس رضایت جنسی و کمترین میزان همبستگی مربوط به خردهمقیاس جهتگیری نقش است.
به جز حیطه آشفتگی کلی، سایر همبستگیها مثبت و در جهت مستقیم است. سومین یافته تصریح میکند آشفتگی زناشویی مادرشوهر در زمینههای پرخاشگری، ارتباط عاطفی، جهتگیری نقش، زمان با هم بودن، تاریخچه مشکلات خانواده، حل مسئله، رابطه جنسی، و تریبت فرزند، از عوامل پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی مرد است.
آشفتگی زناشویی مادرزن در رابطه جنسی از عوامل پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی دختر است چهارمین یافته نشان میدهد آشفتگی زناشویی مادرزن در زمینههای رابطه جنسی، تربیت فرزند، ارتباط عاطفی، تاریخچه مشکلات خانواده، جهتگیری نقش، آشفتگی کلی، پرخاشگری، حل مسئله و زمان با هم بودن، از عوامل پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی زن است.
بحث و نتیجه گیری
بین آشفتگی زناشویی مادران با آشفتگی زناشویی فرزندان همسردار آنها رابطه وجود دارد. نتایج ضریب همبستگی بین نمره کل آشفتگی زناشویی مادر و فرزندان همسردار دختر و پسر، به ترتیب، 0.94 و 0.87 بود و بین آشفتگی زناشویی مادران و فرزندان همسردار آنها در سطح 0.0001 >p، رابطهای مستقیم و معنادار وجود داشت.
نتایج محاسبات چندمتغیره نشان داد خردهمقیاس رابطه جنسی، تربیت فرزند، ارتباط عاطفی، تاریخچه مشکلات خانوادگی، جهتگیری نقش، آشفتگی کلی، پرخاشگری، حل مسئله و زمان با هم بودن، پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی زنان است و در مجموع، متغیرهای پیشبینی کننده، 95 درصد واریانس را تبیین میکنند و نقش عوامل باقیمانده فقط به 0.05 میرسد.
خردهمقیاسهای پرخاشگری، ارتباط عاطفی، جهتگیری نقش، زمان با هم بودن، تاریخچه مشکلات خانوادگی، حل مسئله، رابطه جنسی و تربیت فرزند، پیشبینیکننده آشفتگی زناشویی پسران همسردار است و در مجموع، متغیرهای پیشبینیکننده، 93 درصد واریانس را تبیین میکنند و نقش عوامل باقیمانده فقط به 0.07 میرسد.
افراد ناخودآگاه، تجربههای روابط نخستین و روابط عاطفی ناهشیار با والدین خود را در روابط صمیمانه و زندگی زناشویی فرافکنی میکنند
این نتایج همسو با نظریههای مبتنی بر رویکرد روانپویشی و نظریههای شناختی ـ رفتاری است؛ براساس نظریههای مبتنی بر رویکرد روانپویشی، افراد به صورت ناخودآگاه، تجربههای روابط نخستین و روابط عاطفی ناهشیار با والدین خود را در روابط صمیمانه و زندگی زناشویی فرافکنی میکنند و در نظریههای شناختی ـ رفتاری نیز فرض بر این است که هر یک از همسران، باورهای اصلی (طرحوارههای ارتباطی) درباره خود و روابط صمیمی را، که در طی تجربههای گذشته و براساس ارتباط با خانواده اصلی شکل گرفته است، با خود به رابطه زناشویی میآورند.
تأثیر آشفتگی زناشویی مادران بر مسائل جنسی فرزندان
نتایج نشان میدهد بین آشفتگی زناشویی مادر با فرزند متأهل در این زمینه رابطه وجود دارد؛ همچنین آشفتگی زناشویی مادران در زمینه مسائل جنسی، یکی از پیشبینیکنندههای آشفتگی زناشویی فرزندان همسردار آنهاست. رضایت جنسی از جمله عوامل مؤثر در رضایت زناشویی زوجهاست و در شرایطی که رابطه گرم و صمیمانه زن و شوهر، به دلیل بروز مشکلات در زمینههای مختلف، تبدیل به رابطهای سرد و پرتعارض شود، خواه ناخواه بر خصوصیترین رابطه آنان، یعنی رابطه جنسی نیز اثر منفی میگذارد؛ به عبارت دیگر، رابطه جنسی کم و ناخوشایند، منشأ آشفتگی در زوجهای مشکلدار است.
براساس نظریههای مبتنی بر رویکرد روانپویشی، رابطه با والدین، به ویژه رابطه مادر ـ کودک و فرافکنی آن به روابط صمیمانه بعدی، تعیینکننده کارکرد فرد در رابطه صمیمانه زناشویی است و رابطه جنسی ابزاری مهم برای تجربه صمیمیت است. نظریه شناختی ـ رفتاری، با تأکید بر اصول یادگیری، معتقد است باورها و طرحوارههای هر یک از همسران درباره روابط صمیمانه، از والدین یاد گرفته شده، و در تعاملهای زناشویی دخالت داده میشود.
لازم به ذکر است این پژوهش با عنوان «رابطه آشفتگی زناشویی مادران با زندگی فرزندان همسردار آنها» توسط دکتر سیمین حسینیان، فاطمه حسینی، و... انجام شده و زمستان 1378 در نشریه مطالعات زنان به چاپ رسیده است.
یعنی کاش همه مادر شوهرا میخوندن