پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ / ۱۱:۵۸
کد مطلب: 17644
۱
۱

تو پرخاشگري ، بدي - بدي - بدي !!!

تو پرخاشگري ، بدي - بدي - بدي !!!
رفتارهاي پرخاشگرانه
واژه پرخاشگري به دليل دو معناي متفاوت که از ريشه لاتين آن ، يعني aggredi ( به معناي پيش رفتن و نزديک شدن ) ، حاصل مي شود لفظي گيج کننده است . اين واژه ، از يک سو به معناي نزديک شدن به فرد ديگر براي مشورت يا نصيحت کردن است و از سوي ديگر ، به معناي رايج تر پرخاشگري يعني همان توصيفي است که من براي اين واژه دارم : » حرکت عليه » يا » حرکت به قصد آسيب رساندن » .
فرد پرخاشگر احساسات ، خواسته ها و عقايدش را از طريق آسيب رساندن به ديگران ابراز مي کند . او ، تقريبا هميشه ، برنده بحث است . گاه به نظر مي رسد که فرد پرخاشگر » دچار احساس حقارت » است . ممکن است با صداي بلند صحبت کند و بد دهن ، بي شرم يا مسخره کننده باشد . ممکن است با منشي ها و پيشخدمت ها ، به خاطر خدمات نامناسب آنان ، دعوا کند و ممکن است بر زير دستان و اعضاي خانواده اش تسلط داشته باشد و اصرار کند که در مورد بخش هاي مهم يک گفتگو ، حرف آخر را او بيان کند .

شخص پرخاشگر مايل است که بر ديگران غالب باشد . ديدگاه او اين است که : »اين ، آن چيزي است که من مي خواهم ؛ چيزي که تو مي خواهي ، اهميت کمتري دارد – يا اصلا مهم نيست . کارولينا ماريا دوخسوس زني که در يکي از زاغه هاي برزيل ، گرفتار فقر شده بود کتاب دردناکي نوشت که در آن به پرخاشگري بسياري از ثروتمندان حمله کرد : » آنچه من عليه آن شوريده ام ، طمع مرداني است که مردان ديگر را چنان مي فشارند که گويي ، پرتقالي بيش نيستند .
پرخاشگر کسي است که مي کوشد نيازهاي خود را ، حتي به قيمت آسيب رساندن به ديگران ، ارضاء کند .
بخش قابل توجهي از جمعيت را افراد پرخاشگر تشکيل مي دهد . چرا ؟ حداقل ، تا حدي به اين دليل که پرخاشگري آنان ، برايشان نتايج خوبي را به دنبال داشته است . پرخاشگري سه پيامد اساسي دارد که تا حدي با يکديگرمرتبط هستند . افراد پرخاشگر ، احتمالا به خواسته هاي مادي و اهداف مورد نظر خود و ديگران کنترل قابل توجهي دارند .

در جامعه ما ، شخص پرخاشگر مستعد جستجو و رسيدن به همه چيزهايي است که آنها را مي خواهد . او ، در مقايسه با فرد سلطه پذير ، اغلب ، به ذخيره بيشتري را مايملک دنيوي دست مي يابد و مي خواهد مطمئن شود که نيازهاي مادي اش ارضاء مي شوند . براي بسياري از ما که به سختي مي کوشيم تا خرج و دخل خود را متعادل کنيم ، اين فايده پرخاشگري جاذبه کمي ندارد . به نظر مي رسد که فرد پرخاشگر ، در مقايسه با فرد مطيع تر ، توانايي بيشتري براي دفاع از خود دارد . پرخاشگر بودن ، در طول قرنها ، با بقاي فيزيکي پيوند خورده است . در جامعه اي که مشخصه آن خصومت ، مبارزه و رقابت افسار گسيخته است ، فرد پرخاشگر کمتر آسيب پذيرخواهد بود . توماس هنري هاکسلي ، زيست شناس انگليسي قرن نوزدهم که نظريه تکامل چالز داروين را رواج ( و تا حدي نيزتغيير )داده ، گفته است مبارزه مخرب ، در دنياي حيوانات شايع تر است و پيوسته ، قوي ترين ، زرنگ ترين و مکارترين [ حيوان ] زنده مي ماند تا روزي ديگر را به مبارزه بگذراند . مردم ، با توجه به وضعيت رفاهي خوب فعلي ما ، زنده مي مانند مگر آن که بيماري ، آن هم اغلب در سنين پيري ، آنان را از پا در آورد . اما در رقابت ميان شرکت ها يا افراد براي کسب موقعيت هاي محوري در صنعت ، دولت و يا حتي موسسات غير انتفاعي مانند کليسا ، افراد پرخاشگر موفق تر بوده و حداقل در کوتاه مدت دوام بيشتري مي آورند .

به نظر مي رسد که در مقايسه با سلطه پذيري ، به پرخاشگري سود سخاوتمندانه تري تعلق مي گيرد . فرد پرخاشگر ، معمولا بسيار کنترل کننده است . او از طريق جاذبه اي جادويي ، و يا کاربرد آشکار زور ، ديگران را کنترل مي کند . او ديگران را وادار مي سازد که دستوراتش را انجام دهند . اوضاع بر وفق مراد اوست و او در شکل دادن به سرنوشت خويش بسيار فعال است . اين کنترل ، براي افراد پرخاشگري ، بسيار ارزشمند تلقي مي شود .

مضرات پرخاشگري
پرخاشگري ، پيامدهاي منفي بالقوه و متعددي دارد . اين پيامدها شامل ترس ، تحريک پرخاشگري متقابل ، از دست دادن کنترل
، احساس گناه ، دورشدن از صفات انساني ، بيزاري از مردم ، کاهش سلامتي و ايجاد جامعه اي است که زندگي را بسيار خطرناک مي سازد و اين خطر حتي زندگي راحت و ايمن فرد پرخاشگر را نيز تهديد مي کند .
يکي از پيامدهاي پرخاشگري افزايش ترس است . بسياري از مردم ، نه به دليل قوي بودن که بيشتر به دليل احساس ضعف ، رفتاري پرخاشگرانه دارند . اين رفتار پرخاشگرانه ، خود ، دشمناني را پديد مي آورد که در نهايت ، آنان را آسيب پذيرتر و ترسوتر مي سازد . ريچارد نيکسون رئيس جمهور اسبق آمريکا و نزديک ترين مشاورانش ، اغلب اقدام به پرخاشگري مي کردند . ماجراي واترگيت و ديگر رسوايي هاي کاخ سفيد ، همان طور که جان ميچل ، دادستان پيشين نشان داده است ، آن قدر که از ترس از کنترل خارج شدن اوضاع ريشه مي گرفت از اعتماد به قدرت ناشي نمي شد . به گفته چارلز کالسون ، مشاور مخصوص اسبق کاخ سفيد ، نکته اي که در مورد واترگيت کاملا به غلط درک شده است ، آن است که همه فکر مي کنند افراد پيرامون رئيس جمهور ، سرمست از احساس قدرت بودند ... اما ..[ در واقع ، همه آنان ] مملو از احساس عدم امنيت بودند و اين احساس عدم امنيت ، به نوعي بدگماني يا پارا نويا منجر شد .

ما به جملاتي که عليه ما مطرح مي شد و بسياري از موارد ديگر ، واکنش شديدي نشان مي داديم . دومين پيامد منفي پرخاشگري ، با مورد نخست ارتباط دارد . پرخاشگري ، ضد خود را پديد مي آورد و نابودي خود را تسهيل مي کند . ما اغلب ، از شرکت کنندگان کارگاه هاي آموزشي مهارت هاي ارتباطي خود مي پرسيم با افرادي که نسبت به آنان به شکلي مقتدرانه ( پرخاشگرانه ) رفتار کرده اند ، چگونه برخورد کرده اند . روش هايي که آنان ( و افراد ديگر ) برا ي مقابله با رفتار پرخاشگرانه به کار مي برند به طور معمول شامل مواردي چون مقاومت ،سرزنش ، نافرماني ، خرابکاري ، مقابله به مثل ، متحد شدن [ با افراد ديگر ] ، دروغگويي و سرپوش گذاردن [ يا پنهانکاري ] مي شود . خردمندان ،قرن ها در مورد توان بالقوه پرخاشگري ، براي انهدام فرد پرخاشگر اظهار نظر کرده اند . کتاب قديمي استر ،داستان وزير بسيار پرخاشگر و مقتدر ايراني ، هامان را نقل مي کند که در دوره اي از زندگي ، مهم ترين هدف او ، کشتن مردخاي بود . کسي که تنها گناهش آن بود که به اندازه کافي ، پيش پاي هامان به خاک نمي افتاد . هامان دستور داد تا چوبه دار عظيمي براي اعدام عامل نارضايتي اش ساخته شود . اما سرانجام ، خود او بر داري آويخته شد که براي کشتن مرخاي برپا کرده بود .
سومين احتمال در رفتار پرخاشگرانه آن است که اغلب به از دست رفتن کنترل منجر مي شود . اين مورد ، همچون بسياري ديگر از اشکالات رفتار پرخاشگرانه و يا سلطه پذيرانه ، تناقض آميز است ، زيرا رفتار پرخاشگرانه مقداري از کنترل فرد را بر زندگي خود و ديگران فراهم مي کند . با وجود اين و از سوي ديگر ، اعمال کنترل بر زندگي افراد ديگر ، آزادي خود فرد را نيز محدود مي سازد . اگر من از طريق پرخاشگري فعاليت شما را کنترل کنم ، نظارت بر شما وقت و انرژي مرا خواهد گرفت ، که اين نوعي از بندگي خود – تحميل شده را به وجود مي آورد . کنترل کردن شديد ديگران ، تقريبا به همان اندازه ناگوار است که فردي بخواهد خود را در اختيار ديگران قرار دهد تا زندگي او را کنترل کنند .
فرانسيس بيکن در قرن شانزدهم ، راجع به اين وضعيت تناقض آميز چنين نظر مي دهد : » ميل به کسب قدرت و از دست دادن آزادي ، تمايلي عجيب است » . احساس گناه ناشي از سوءاستفاده فرد پرخاشگر از قدرت ، ديگر پيامد ناخوشايند پرخاشگري است . اگر چه ممکن است حساسيت فرد پرخاشگر نسبت به گرفتاري ديگران ، کند تر از افراد عادي ظاهر شود ، اما او به ندرت دچار چنان نقص وجدان و فقدان رحم و شفقتي است که با وجود بسياري از رفتارهاي سلطه جويانه اس ، از عذاب هاي احساس گناه در رنج نباشد . به علاوه پرخاشگري ، موجب دور شدن فرد پرخاشگر از صفات انساني مي شود . همه ما براي عشق ورزيدن به مردم و استفاده از اشياء آفريده شده اطم . اما در افراد پرخاشگر ، تمايل شديدي براي
عشق ورزيدن به اشياء و استفاده از مردم به چشم مي خورد .
وقتي که فردي از فردي ديگر استفاده مي کند در واقع ، با او به مثابه يک شيئ رفتار کرده است و گفته مي شود که او را تبديل به شيئ کرده است . به گفته جرج باچ و رونالد دويچ وقتي که کسي از يک شخص ديگر شيئي مي سازد ، خود را نيز به شيئ تبديل مي کند . شخصيت فرد پرخاشگر ، با هر عمل پرخاشگرانه اي افت مي کند زيرا هر گاه که او به خويشتن فرد ديگر تجاوزمي کند ، خود را خوار و خفيف مي سازد . ششمين پيامد پرخاشگري ، احساس بيگانگي و دوري از ديگران است . افراد پرخاشگر براي خود وضعيتي دو سر کور خلق مي کنند . آنان براي کساني که مي توانند آنها را مطيع سازند احترام قائل نيستند و پيوسته از روابط عمراه با بردباري و مساوات مي ترسند .میگناir مطالعه در رفتار فردريک کبير پادشاه جنگ طلب قرن هيجدهم پروس ، اين وضع را تاييد مي کند . او به افراد زير سلطه اش مي گفت : اطاعت کنيد . اما قبل از مرگش ، به شکلي کنايه آميز گفت : « از فرمان دادن به بردگان خسته شده ام » . بسياري از افراد چون همسران سلطه جو ، پدر و مادر ديکتاتور ، معلمان کنترل کننده و مديران پرخاشگر نيز مانند فردريک کبي ر درمي يابند که رابطه داشتن و کارکردن با افرادي که زير سلطه آنان هستند ، بسيار نااميد کننده و ناگوار است . همچنين ، پرخاشگري از ميزان عشق طرف مقابل مي کاهد . فرد زير سلطه ، سرانجام ، احساس دوري از فرد پرخاشگر را ، به عنوان يکي از پيامدهاي تحت کنترل بودن تجربه مي کند . آدولف هيتلر نيز ، همچون بسياري از افراد پرخاشگر ، انساني تنها بود که خود نيز علي رغم وجود ميليون ها نفري که در اوج قدرت او ، هورا مي کشيدند ، از اين تنهايي مطلق آگاه بود . آلبرت اسپير ، يکي از ملازمان ارشد هيتلر گزارش مي دهد که فوهر به او مي گفت پس از بازنشستگي نهايي خود ، خيلي زود فراموش خواهد شد . اسپير ، گفته هاي هيتلر را چنين خلاصه مي کند : هر گاه که مشخص شود قدرت در دست جانشين من است ، مردم به سرعت به سمت او خواهند رفت ....همه مرا ترک خواهند گفت . او ، در حالي که با اين عقيده مشغول صحبت بود ، با قدري دلسوزي به حال خود ،ادامه داد » شايد يکي از ملازمان قبلي من ،گاه به ملاقاتم بيايد . اما نمي توانم روي چنين چيزي حساب کنم . به جز فرولين براون ، هيچکس را با خود نخواهم برد . فرولاين براون و سگم . تنها خواهم بود . چرا بايد کسي ، داوطلبانه ، براي مدت زماني طولاني د رکنار من باشد ؟ ديگر ، هيچ کس به من توجه نخواهد کرد . آنان ، همه ، در پي جانشين من خواهند رفت . و فقط شايد سالي يک بار ، براي روز تولدم ، به نزد من بيايند » . همه افراد پرخاشگر ، مرتکب آن نوع شرارت هايي که هيتلر شده بود نمي شدند . برخي افراد به دلايل مناسبي پرخاشگر هستند ، اما آنان هم در روابط انساني خود بهاي سنگيني مي پردازند . به قول شخصي ، » من عاشق اصلاحات هستم اما از مصلحان متنفرم » . همچنين ، پرخاشگري مي تواند به سلامت خود فرد نيز آسيب جدي وارد سازد . تشکيل لخته در سرخرگ هاي قلب يکي از مرگبارترين بيماري هاي عصر ما مي باشد ، بيشترين قربانيانش را از ميان افراد پرخاشگر مي گيرد .
ديگر پيامد منفي رفتار پر خاشگرانه آن است که پرخاشگري ، براي همه مردم ، اجتماعي نا امن به وجود مي آورد . پرخاشگري رايج در جامعه ما ، حتي لذت بردن از چيزهاي ساده اي را نيز ، که زماني براي ما بسيار پيش پا افتاده و عادي محسوب مي شدند ، به شکلي فزاينده خطرناک کرده است . قدم زدن در پارک به هنگام غروب ، ترک موقتي وسايل در اماکن عمومي و يا ترک منزل براي رفتن به تعطيلات و شب ها شرکت در جشن ، فقط معدودي از چيزهاي خوشايند عادي انسان است که ديگر نمي توان بدون برنامه ريزي قبلي براي محافظت يا دفاع از خود ، از آنها لذت برد .
در اواخر قرن بيستم ، وقتي با مسائل بسيار جدي مواجه مي شويم ، ممکن است آن قدر بر روي زمين دوام نياوريم که بتوانيم آنها را حل کنيم ، مگر آن که ياد بگيريم با پرخاشگر بودن انساني خود کنار آئيم .

برگرفته از: مجله ارتباط موفق
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

آرزو
چگونه میتوان بر پرخاشگری غلبه کرد
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
بادها می وزند، عده ای در مقابل آن دیوار می سازند و تعدادی آسیاب به پا می کنند