سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - 19 Mar 2024
تاریخ انتشار :
چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ / ۱۷:۱۶
کد مطلب: 40386
۲

دکتر سیما فردوسی: شادی ملی نیاز امروز ایران

دکتر سیما فردوسی: شادی ملی نیاز امروز ایران
دکتر سیما فردوسی، متولد شهر کرمان است. او تحصیلات دوران ابتدایی‌اش را در مدرسه وکیل و بهمن یار کرمان سپری کرده و به دلیل مأموریت‌های کاری پدرش، همراه خانواده به تهران نقل مکان کرده و مدرک دیپلمش (رشته طبیعی) را از شهر تهران دریافت کرده است. سپس با قبولی در کنکور، وارد دانشگاه و در سال 1356 موفق به اخذ لیسانس رشته روان شناسی از دانشگاه شهید بهشتی شد.
او با پایان تحصیلات دانشگاهی‌اش در ایران، راهی انگلستان و موفق به اخذ دو مدرک فوق لیسانس روان شناسی بالینی و ارتباطات انسانی و همچنین مدرک دکترای روان شناسی بالینی از دانشگاه لندن شد. در نهایت سال 1363 پس از پایان دوره تحصیلی‌اش به وطن بازگشت. وی پس از بازگشت به ایران، کارش را در قسمت پژوهش‌های اجتماعی روانی ریاست جمهوری که آن زمان نخست وزیری نام داشت، شروع کرد. همچنین او در دانشکده علوم توانبخشی به انجام کارهای پژوهشی پرداخت و در دانشگاه شهید بهشتی نیز تدریس کرد. سپس سال 1368 به طور رسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی شد.
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی از اواخر دهه ۶۰ تاكنون، مدیر گروه روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی به مدت ۱۰ سال (1372-1382)، کارشناس امور خانواده در صدا و سیما، مدرس آموزش خانواده در سازمان آموزش و پرورش، عضو سازمان نظام روان شناسی، ارائه خدمات مشاوره و انجام سخنرانی‌های گوناگون در دانشگاه‌ها و ارگان‌ها و نهادهای مختلف و .... از جمله دستاوردها و خدمات علمی او طی این چند سال به حساب می‌آید.

خبرنگار مجله دنیای سلامت در این شماره گفت و گوی ویژه‌ای با او ترتیب داده است که در ادامه آن را می‌خوانید.
چرا رشته روانشناسی را انتخاب کردید؟ و با توجه به اینکه رشته تحصیلی‌تان تجربی بود راه پزشکی را انتخاب نکردید؟
من از دوران کودکی کاملاً فردی اجتماعی بودم و علاقه زیادی به مردم و مسائل آنها داشتم. همیشه دوست داشتم در مهمانی‌ها و مجالسی که پدر و مادرم حضور دارند بنابر مصلحت آنها، من نیز شرکت کنم و در جمع حضور داشته باشم. دوست نداشتم در گوشه‌ای از اتاق بنشینم و کارهای علوم محض انجام بدهم. علوم محض و رشته پزشکی را اصلاً دوست نداشتم. همیشه دوست داشتم در میان مردم جامعه باشم و در حیطه روان شناسی فعالیت کنم. بیشتر به روان انسان‌ها علاقمند بودم تا جسم آنها.

مشوقی هم برای انتخاب این رشته تحصیلی داشتید؟
پدرم اصلی‌ترین مشوق من برای انتخاب این رشته تحصیلی بود و مرا در درس خواندن، خارج رفتن، ادامه تحصیل دادن، بسیار تشویق کرده و علاقه زیادی به درس خواندن داشت.

فرزندانتان هم راه شما را ادامه داده‌اند؟

من صاحب دو فرزند دختر به نام‌های مینو و ملکیا هستم. مینو فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد رشته ویروس شناسی و ملیکا هم دانشجوی رشته دامپزشکی است.

چرا آنها راه شما را ادامه ندادند؟
وقتی سختی و سنگینی کار مادرشان را مشاهده کردند، تصمیم گرفتند در شاخه‌ای دیگر ادامه تحصیل دهند.

هیچ وقت آنها را تشویق نکردید که رشته شما را دنبال کنند؟

خیر. ترجیح دادم که آنان بر اساس علاقه‌های شخصی‌شان رشته تحصیلی‌شان را انتخاب کنند. افراد نه تنها رشته روان شناسی بلکه هر رشته دیگری را باید بر اساس توانمندی‌ها و علاقه‌های شخصی خودشان انتخاب کنند. کار روانشناسان به خصوص روان شناسان بالینی بسیار سخت است. این افراد باید مدام با مشکل‌های مردم سرو کار داشته باشند و خودشان را وقف این کار کنند.

 
فرزندانتان را هم مشاوره می‌دهید؟
بیشتر مشاوره‌های من به آنها در زمینه تحصیلی و ارتباطات بوده اما تا زمان حاضر موردی پیش نیامده که بخواهند برای حل مشکل و معضل خاصی که منجر به درمان بشود از من مشاوره بگیرند.

موردی پیش آمده که خودتان هم نیاز به مشاوره داشته باشید؟
خیر. همانگونه که یک دندانپزشک پیشگیری می‌کند تا دندان‌هایش خراب نشود. ما روانشناسان نیز پیشگیری می‌کنیم تا مشکل روحی پیدا نکنیم. نمی‌گویم که روان شناسان کلاً مستثنی هستند. ممکن است برای این افراد نیز مشکل‌هایی به وجود بیاید و با مسایلی روبرو شوند اما از آنجایی که آشنایی با علم روان شناسی دارند سعی می‌کنند با استفاده از این علم آن مسائل را رفع کنند و گرنه دانستن این علم به درد آن‌ها نمی‌خورد.

اصولاً یک روانشناس خوب باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟
روان شناس شدن باید درون انسان‌ها ذاتی باشد. یک فرد روانشناس باید نسبت به این حرفه علاقمندی درونی داشته و باید مدام با مردم در ارتباط باشد به حل و مسائل آنها علاقمند باشد. آن‌ها نباید به عنوان یک وظیفه بخواهند کارشان را انجام بدهند بلکه باید علاقمندی خاصی درونشان وجود داشته باشد. اگر آنها چنین علاقمندی را نداشته باشند نمی‌توانند سختی راه را طی کنند. روان شناسان باید مردم را دوست داشته باشند و به مسائل و مشکل‌های آنها توجه خاصی داشته باشند. آن‌ها باید بتوانند به شدت روش‌های حل مساله را دنبال کنند. آن‌ها باید پیرو مکاتبی باشند که بتوانند این مسائل را حل کنند. در این بین یک روان شناس بالینی باید حساسیت بالینی داشته باشد و بتواند خودش را جای فرد دیگری قرار بدهد و از دریچه چشم او به دنیا بنگرد او باید هوش هیجانی و عاطفی بالایی داشته باشد و بتواند حس طرف مقابل را درک کند و همدلی، خویشتن داری، صبوری و بردباری داشته باشد. اگر یک روانشناس بالینی این خصوصیات را نداشته باشد نمی‌تواند این کار را ادامه دهد و فرد موفقی در این زمینه نخواهد بود.

 بیشتر مراجعه کنندگان شما چه کسانی هستند؟
بیشتر افرادی که مراجعه می‌کنند ممکن است از افسردگی، وسواس، خشم‌ها و ترس‌های نهفته در وجودشان رنج ببرند. ترس‌هایی که اغلب خودشان هم نمی‌دانند ریشه آن از کجا نشات می‌گیرد و نمی‌دانند آن محرک و متغییری که دچار ترس شده‌اند کدام است اما زمانی که این ترس‌ها ریشه یابی و فرد متوجه آن می‌شود، تلاش می‌کند تا درمانی برای رهایی از آن ترس انجام دهد و بر آن مشکل غلبه کند.

بیشتر مراجعه‌کنندگان شما خانم‌ها هستند یا آقایان؟
هر دو گروه برای انجام مشاوره به ما مراجعه می‌کنند اما تعداد مراجعه کنندگان خانم بیشتر از آقایان است. آقایان بیشتر به خاطر مشکل‌های فردی به ما مراجعه می‌کنند. مثلاً ممکن است فردی دچار وسواس باشد. بیشتر خانم‌ها هم برای رفع مشکل‌های فرزندانشان به ما مراجعه می‌کنند. همان طور که اشاره کردید امروزه بسیاری از والدین در تربیت فرزندانشان دچار مشکل هستند، اصولاً چرا برخورد والدین در سن کودکی بسیار اهمیت دارد؟ من واقعاً بچه‌ها را دوست دارم. بچه‌ها روحشان خیلی لطیف است و ظرافت روح زیادی دارند. نباید با کودکان خشن رفتار کرد زیرا آنها در مقابل والدینشان بی‌دفاع هستند. اصولاً پایه و اساس شخصیت فردی در دوران کودکی‌اش شکل می‌گیرد. هر کاری که ما بزرگترها با کودکان انجام دهیم بازدهی‌اش در سن‌های بالاتر نمود پیدا می‌کند. پس باید در دوران کودکی برای تربیت فرزندانمان دقت زیادی داشته باشیم.

آیا در حال حاضر مانند گذشته مردم از روان شناسان فراری هستند یا نه دیدگاهشان تغییر پیدا کرده است چرا؟
خوشبختانه در حال حاضر سطح اطلاعات مردم امروزه نسبت به سابق خیلی بالاتر رفته است و بیشتر کتاب می‌خوانند. در همایش‌ها شرکت می‌کنند. از رسانه‌ها استفاده می‌کنند و می‌توانند حداقل مشکل‌های خودشان، همسر و فرزندشان را تشخیص اولیه بدهند. خوب است که مردم جامعه ما به آن سطح رسیده‌اند که می‌توانند برای درمان، ارزیابی مشکل‌های کودکان، نوجوانان و جوانان خودشان به روان شناسان و مشاوران مراجعه کنند. به خصوص خانم‌ها که برای حل این مسائل علاقه زیادی دارند و دیگر آن تفکر خرافی، سنتی و غلط گذشته که تصور می‌کنند اگر یک نفر به نزد روان شناس مراجعه کند حتماً از یک بیماری روانی رنج می‌برد یا به قول عوام دیوانه است، را ندارند. خوشبختانه امروزه مردم جامعه متوجه شده‌اند که روان شناسی یک رشته دانشگاهی و یک علم است. علمی که یک روانشناس می‌تواند در سطح دانشگاه از لیسانس تا مقطع دکترا و فوق دکترا ادامه دهد.

در حال حاضر وضعیت سلامت روانی جامعه ایران را با توجه به گسترش زندگی شهری و پیشرفت تکنولوژی نسبت به گذشته چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ما در جهان امروز می‌توانیم راجع به دو گروه یا قشر از آدم‌ها صحبت کنیم. گروه اول، بومیان دیجیتالی نام دارد. کودکان، نوجوانان و جوانان در این گروه جای دارند؛ از آنجایی که این افراد در عصر دیجیتالی متولد شده‌اند نام آنها را بومی‌های دیجیتالی گذاشته‌اند. گروه دوم مربوط به مهاجران دیجیتالی است. این گروه متعلق به والدین (افرادی که از عصر دیگری وارد این دنیا شده‌اند) است. هرچند در حال حاضر تکنولوژی پیشرفت خیلی زیادی کرده است. سرعت اطلاع رسانی افزایش یافته و تکنولوژی سبک زندگی را تغییر داده است و در حال حاضر خیلی از کارها به وسیله ابزار انجام می‌شود و دیگر نیاز به صرف وقت و زمان نیست اما در کنار تمام این راحتی‌ها و مزایا، استرس‌ها و نگرانی‌ها و آسیب‌های روانی – اجتماعی زیادی نیز به وجود آمده است. جامعه ما نیز از این بعد تحت تأثیر این مسائل قرار گرفته و از این قاعده مستثنی نیست. بخشی از مشکل‌های مردم جامعه متأثر از مسائل اجتماعی و بخشی دیگر مربوط به مباحث روانی، خانوادگی و ژنتیکی است. به عنوان مثال در حال حاضر میزان افسردگی، استرس و اضطراب در سطح جامعه ما زیاد است و بنابر دلایلی روابط خوبی در برخی از خانواده‌ها میان زن و مرد وجود ندارد. میزان طلاق در سطح جامعه افزایش یافته است و ازدواج‌ها و سامان یافتگی‌ها مانند گذشته نیست. انتخاب‌های مناسب برای ازدواج کم شده است وقتی انتخاب‌ها درست نباشد به طور حتم مشکل‌ها نیز بیشتر می‌شود و آن خانواده پایدار و متعالی نخواهد بود بنابراین باید همه دست اندرکاران به خصوص کسانی که با خانواده‌ها، کودکان و نوجوانان سر و کار دارند به این مساله توجه زیادی کنند. آموزش و پرورش به خصوص باید به این مساله توجه زیادی کند. در کتاب‌های آموزشی ما باید بیشتر به زندگی سالم، روح، روان و جسم پرداخته شود. کودکان باید اطلاعاتشان را از سطح مدرسه و دبستان افزایش دهند و این اطلاعات در وجودشان نهادینه شود تا بتوانند با افزایش سطح بهداشت روانی بالا زندگی کنند. متاسفانه هم اکنون سطح بهداشت روحی و روانی مملکت ما ضعیف است.

در این بین تلویزیون و سایر رسانه‌ها برای افزایش سطح بهداشت روحی و روانی مردم چه نقشی می‌توانند داشته باشند؟
در این بین بسیاری از مسائل نیز باید رسانه‌ای شود. صدا و سیما نیز در ارتقای سطح بهداشت روحی و روانی جامعه می‌تواند تأثیر به سزایی داشته باشد. در جامعه ما مردم از رسانه به عنوان یک ابزار تفریحی استفاده نمی‌کنند. امروزه در جامعه ما مردم از رسانه به خصوص تلویزیون به عنوان یک منبع اطلاعاتی و آموزشی استفاده می‌کنند بنابراین صدا و سیما برای ارتقای سطح آگاهی و فرهنگ مردم رسالت بزرگی به دوش دارد. این اطلاع رسانی‌ها باید حتماً درست و صحیح باشد. مثلاً بسیاری از مسائل به صورت گفت و گوهایی که انجام می‌شود، همایش‌هایی که اغلب از صدا و سیما پخش می‌شود، نمایش نامه‌ها و میزگردها باید بسیار، علمی‌تر، قوی‌تر و وزین‌تر باشند. رسانه‌ها باید خودشان را در این مساله شریک بدانند و واقعاً دلسوزانه کار انجام بدهند. مثلاً یک کارگردان و تهیه کننده یک برنامه، نباید تنها دغدغه‌اش ساخت یک برنامه باشد بلکه دغدغه او باید نوع پیامی باشد که به مردم جامعه ارائه می‌دهد. در حال حاضر رسالت خیلی از برنامه سازان چگونه آموزش دادن مردم جامعه و نوع ارائه پیام به صورت مستقیم و غیر مستقیم است. جامعه ما این نوع آموزش‌ها را می‌طلبد. مردم تنها شب‌ها پس از رها شدن از کارهای روزانه‌شان پای تلویزیون نمی‌نشینند تا با دیدن چهار تا برنامه بخندند. در کنار این برنامه‌های طنز و شاد که نیاز جامعه است باید اطلاع رسانی‌های صدا و سیما نیز افزایش پیدا کند. ما دلمان می‌خواهد یک شادی ملی در کشورمان وجود داشته باشد. همه شاد و خوشحال باشند. همه شادی و خوشحالی درونی داشته باشند. من اگر به شما یک لطیفه تعریف کنم، شما تنها در یک لحظه می‌خندید و یک انبساط خاطری برای شما به وجود می‌آید اما این لطیفه مشکلی را حل نمی‌کند و از این مرکز وقتی بیرون بروید مشکلتان همچنان با شما باقی خواهد ماند. پس باید ما با دیدی عمیق‌تر به این مساله نگاه کنیم. جامعه ما از رسانه به عنوان آموزش استفاده می‌کند. مطالب رسانه و صدا و سیما را به عنوان مستند علمی تلقی می‌کند. وقتی مستند علمی تلقی کند پس از آن نیز تأثیر می‌پذیرد. وقتی مردم با یکدیگر گفت و گو می‌کنند، گفته‌هایشان را به رسانه رفرنس می‌دهند و اشاره می‌کنند من این مطلب را در تلویزیون دیده‌ام. یک کارشناس این حرف را زد. در یک روزنامه این مطلب را خوانده‌ام یعنی رسانه را یک منبع موثق قلمداد می‌کند پس ما نمی‌توانیم اطلاع رسانی ضعیفی از طریق رسانه‌هایمان به مردم جامعه ارائه دهیم به خصوص در حال حاضر که شبکه‌های اجتماعی زیادی به وجود آمده‌اند که متاسفانه اطلاع رسانی درست و صحیحی هم به مردم ارائه نمی‌دهند.

به نظر شما شبکه‌های اجتماعی تهدید هستند یا فرصت؟
متاسفانه تمام شبکه‌های اجتماعی نتوانسته‌اند به مردم اطلاع رسانی صحیحی انجام دهند. مرتب از صداوسیما این مساله هم اعلام می‌شود که هر خبر موثقی را باید از رسانه و اخبار صداو سیما دنبال کنند. آن‌ها مدام اعلام می‌کنند ما این اخبار درست را در اختیار شما قرار می‌دهیم. صدا و سیما چرا این حرف را می زند؟ به خاطر اینکه در خیلی از شبکه‌های اجتماعی خبرهای غیر موثق ارائه می‌شود. به نظر من اگر شبکه‌های خودمان، رادیو، تلویزیون، خیلی قوی عمل کنند و برای مخاطبان جذاب باشند، همچنین کانال‌های خبری و کانال‌های دیگر ما اطلاعات موثق، جامع، کامل، علمی، منطقی و جدی ارائه کنند، مسلماً مردم به این سمت بیشتر گرایش پیدا خواهند کرد.

این اطلاع رسانی‌های غیر موثق چه تأثیر روانی می‌تواند در بین اقشار مردم به وجود بیاورد؟
متاسفانه خیلی از مردم اطلاعات این شبکه‌های اجتماعی را زود باور می‌کنند. در هر جامعه‌ای یک عده آدم زودباور و ساده وجود دارد. این افراد دنبال پیدا کردن صحت و سقم این اطلاعات نیستند، تصور می‌کنند حتماً این قضیه وجود داشته که این خبر در شبکه‌های اجتماعی نوشته شده است. یادم است چندی پیش در یکی از شبکه‌های اجتماعی نوشته بود که پل صدر فرو ریخت. تلویزیون اعلام کرد این خبر صحت ندارد و این عکس‌ها مربوط به اوایل پروژه ساخت و ساز است. گاهی در شبکه‌های اجتماعی نوشته می‌شود در فلان نقطه ایران موجودهای فضایی دیده شده و عکس‌هایی هم از این موجودهای فضایی در صفحه‌شان می‌گذارند. من فکر می‌کنم باید یک منبع اطلاع رسانی قوی‌تر، موثق‌تر وجود داشته باشد که مردم کم کم متوجه بشوند که هر خبری در شبکه‌های اجتماعی موثق نیست و خبرهای نادرست هم وجود دارد.

شبکه‌های مجازی و زندگی دیجیتالی چه میزان می‌تواند باعث افزایش خشم مردم به ویژه کودکان بشوند؟
بطور کلی زندگی دیجیتالی و بازی‌های رایانه‌ای چه تاثیری می‌تواند در روحیه افراد بگذارد؟ همه آدم‌ها به خصوص کودکان نباید صحنه‌های سنگ دلی، نامروتی و رفتارهای ظالمانه را مشاهده کنند. متاسفانه در حال حاضر خیلی از تصاویر در شبکه‌ها گذاشته می‌شود که اصلاً مناسب گروه سنی کودکان نیست. کودکان با مشاهده این تصاویر خشونت را یاد می‌گیرند. بسیاری از مکاتب روانشناسی ثابت کرده‌اند که کودکان با مشاهده این تصاویر در شبکه‌های اجتماعی، تلویزیون و سینما می‌توانند خشونت و سنگدلی را یاد بگیرند. علاوه بر این کودکان ممکن است صحنه‌هایی هم از رفتارهای پدر و مادرشان ببینند و یاد بگیرند. بعضی از بازی‌ها نیز دارای صحنه‌های خشن است که باعث افزایش هیجان کودکان می‌شود. این کودکان هیجان زده شده اما باید بنشینند و بازیشان را ادامه دهند. بازی‌هایی که سرعت و حرکت در دنیای مجازی (نه حقیقی) دارند. البته من نمی‌خواهم بگویم تمام بازی‌های دیجیتالی بد است اما نباید در این بازی‌ها افراط کنیم. خانواده‌ها باید قانون و مقررات داشته باشند. آن‌ها باید ساعتهایی مخصوصی را به فرزندانشان اجازه بازی بدهند نه اینکه کودک 24 ساعت هیچ کاری جز بازی کردن انجام ندهد. متاسفانه در حال حاضر بازی‌های فکری- حقیقی به نوعی کنار رفته‌اند. این نوع بازی‌ها و این نوع ابزارها، انسان‌ها را کم کم به غار تنهایی خودشان سوق می‌دهد. به طوری که هر فردی گوشه‌ای می‌نشیند و با موبایل و لپ تاپش کار می‌کند. اگر مشاهده کنید، می‌بینید نسل‌های جوان ما امروز دیگر حوصله گفت وگو و حرف زدن با والدینشان را ندارند. اگر با آنها صحبت کنید، پاسخ‌های بسیار کوتاهی دریافت می‌کنید. حتی در بسیاری از مواقع هم اصلاً جواب نمی‌دهند. خودشان هم ادعا می‌کنند که اصلاً حوصله حرف زدن ندارند. مدام به پدر و مادرشان می گویند چرا اینقدر سؤال می‌پرسی یا چرا اینقدر یک حرفی را تکرار می‌کنی، اگر لازم باشد خودم به شما اطلاع می‌دهم. بیشتر این جوانان به سمت نوشتاری تا گویایی پیش می‌روند. اغلب کم صحبت می‌کنند. شنونده‌های خوبی نیستند. عملکرد مغز آنها در حال تغییر است. مغز کودکان، نوجوانان و جوانان نیاز به محرک‌های بسیار قوی برای برانگیختگی و هیجان دارد.

برای رهایی از این قضیه چه باید کرد؟
آموزش و پرورش، خانواده‌ها، صدا و سیما، رسانه‌ها همه وظیفه دارند که محرک‌های قوی و هیجان آور این افراد را بررسی و جایگزین شبکه‌های اجتماعی و بازی‌های دیجیتالی کنند. مثلاً والدین باید سعی کنند از ورزش‌هایی که هیجان و سرعت دارد، بیشتر استفاده کنند. فضای خانه‌شان زیاد سرد نباشد. رفت و آمد بیشتری با سایران داشته باشند. مناسبت‌هایشان با دوستان و اقوامشان را بیشتر کنند. جدا از برگزاری جشن‌های خانوادگی و جشن‌های ملی و مذهبی نیز باید باشکوه و شاخص شوند. فضای اجتماعی باید با این جشن‌ها بیشتر آشنا شود. البته ما این مساله را واقف هستیم که جامعه ما در یک برهه زمانی خیلی خاص قرار دارد و آنچه برای کشور و ملت ما گذشته را نیز مد نظر داریم. کشوری که هشت سال در حال جنگ و دفاع بوده و بسیار شهید داده و جانبازان بسیاری دارد. هنوز این رشید مردان در حال فداکاری و ارائه ایدئولوژی خودشان برای حفظ، حراست و کیان این مملکت هستند. ما نمی‌خواهیم جامعه‌ای باشیم که به این ارزش‌های اخلاقی و انسانی هیچ اهمیت ندهد و فقط به شادی و جشن و سرور مردم بپردازیم بلکه این ارزش‌های درونی و ایدئولوژی‌ها در جای خودش بسیار اهمیت دارد. در پاسخ به این سؤال باید گفت که ما باید جایگزین مناسبی برای این فضاهای دیجیتالی و انگیزه‌ها و محرک‌های خیلی قوی و هیجان انگیز برای کودکان و نوجوانانمان به وجود بیاوریم تا آنها شاد و خوشحال شوند و عملکرد مغزی‌شان طوری شود که باعث یادگیری آنها در سطح بالاتر شود. دست اندرکاران این موضوع باید اتاق فکری تشکیل بدهند و بررسی کنند که چگونه از همان سطح ابتدایی از مدارس و مهد کودک‌ها این هیجان‌های مثبت را در افراد به وجود بیاورند تا کودکان به جای کم تحرکی و یک جا نشستن و تنبلی، افزایش وزن و کسب هیجان از طریق گوشی موبایل به سمت محرک‌ها سوق پیدا کنند. از سوی دیگر زندگی دیجیتالی و نوع زندگی شهری باعث شده بسیاری از احوالپرسی دوستان و آشنایان و اقوام به دلیل مشغله زیاد کاری خانواده‌ها در فضاهای مجازی انجام بشود و سنت‌های زیبایی مانند صله رحم رنگ ببازند. در این بین عید باستانی نوروز فرصتی برای دید و بازدید خانواده‌ها فراهم کرده است اما اغلب مشاهده می‌شود که خانواده‌ها از این فرصت تعطیلی چند روزه استفاده کرده و به مسافرت می‌روند.

ما چطور می‌توانیم این سنت‌ها را به فرزندان نسل جدیدمان آموزش بدهیم تا سنت زیبای عید نوروز همچنان مانند روال گذشته به پیش برود و نسل جوان ما ادامه دهنده این سنت باشد؟
در وهله اول وظیفه خانواده‌هاست که این سنت و آداب و رسوم را زنده نگه دارند و با انجام این مراسم‌ها به فرزندانشان چگونگی انجام این آیین را یاد بدهند. همچنین به مساله صله رحم و بازدید از اقوام و خویشاوندان از نظر دینی نیز تاکید و توصیه فراوانی شده است. این دید و بازدیدها معنا دار است. از لحاظ روان شناسی، وجود ارتباطات اجتماعی به خصوص برپایی این مراسم‌ها و سنت‌ها باعث شادی و نشاط و حفظ این آیین‌ها می‌شود و در رشد اجتماعی فرزندان نیز تأثیر به سزایی دارد زیرا کودکان باید این رفتارهای اجتماعی را در این مناسبت‌ها و دید و بازدیدها یاد بگیرند. کودکان به والدینشان نگاه و از آنها الگو برداری می‌کنند. اگر والدین آنها بگویند ما حوصله دید و بازدید نداریم و خسته هستیم، ناخودآگاه این مسائل در ذهن فرزندانشان نقش می‌بندد از این رو خانواده‌ها باید در حفظ آداب و رسوم و سنن ملی و مذهبی خودشان خیلی کوشا باشند و در امر رشد و پرورش مسائل اجتماعی و اخلاقی بدین گونه عمل کنند. این کار تنها با کلام میسر نیست. اگر فرزندان مشاهده کنند که خانواده‌ها عملاً در رفتار به این امر بها می‌دهند، بچه‌ها همه این ویژگی‌های اخلاقی و اجتماعی را با عمل نشان می‌دهند و انجام خواهند داد. خانواده‌ها می‌توانند به فرزندانشان بگویند امسال هم باید مراسم عید و این سنت‌ها را حفظ کنیم و بازدیدها را داشته باشیم. حتی اگر برنامه مسافرت هم داریم باید حداقل یکی دو روز اول به بزرگتر ها احترام بگذاریم و به دیدن آنها برویم. خانواده‌ها باید دید و بازدید اقوام و خویشان مخصوصاً پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، خاله، دایی، عمو و عمه و بزرگتران خانواده را جزو وظایف خودشان بدانند و به دوستان و آشنایانشان سر بزنند. قرار نیست این خانواده‌ها خیلی زحمت بکشند و به دردسر بیافتند و تصور کنند که باید در این ایام به فکر تهیه شام و ناهار باشند. فقط مراسم دید و بازدید و دیدن آشنایان پس از گذشت یک سال مطرح است. همچنین اگر آدم‌ها بتوانند هنگام خانه تکانی، درون خودشان را هم صیقل بدهند و خانه تکانی در دلشان داشته باشند و در سطح بالای رشد فکری عمل کنند و تحولی در درونشان به وجود بیاورند، فرزندانشان نیز از این عمل آنها آموزش خواهند دید. انجام این کار بسیار به نفع فرزندانشان خواهد بود.

در پایان پیامی هم برای عید نوروز دارید؟
من سال جدید و نوروز باستانی را به همه خوانندگان عزیز این مجله و ملت ایران تبریک می گویم و برای همه‌شان آرزوی سلامتی و سر بلندی دارم و همه خوبی‌ها را برای آنها آرزو می‌کنم.
-
گفت‌و‌گو: فرزانه صدقی
عکس: حامد ریحانی
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
متوجه رابطه شوهرم با خواهرم شدم. چه کار کنم؟
بیمارستان روانپزشکی امین آباد تهران
سه گام مهم برای تقویت تاب آوری کودکان
آنكه مدام از كمبودها و ناراستي هاي زندگي خويش سخن مي گويد دوست خوبي براي تو نخواهد بود .