بهترين برخورد با بچههاي کنکور
به بچههامون چي بگيم وقتي کنکورو بد ميدن؟
هفته دوم تيرماه براي بسياري از خانوادهها هفته ويژهاي است، روزهاي نفسگير کنکور. نميدانم فرزندتان کنکور داده يا نه اما ما قصد داريم با هم از فرداي کنکور حرف بزنيم؛ از رفتارهايي که شما با فرزندتان ميکنيد، از آنچه بايد به او بگوييد و آنچه نبايد بگوييد. چهره «آداب تربيت»، دکتر ميترا حکيمشوشتري، روانپزشک کودک و نوجوان، معتقد است رفتار ما با فرزندمان وقتي از سر جلسه کنکور برميگردد، ارتباط مستقيمي با پيشينه رفتار و عملکردمان در روزها، هفتهها و حتي سالهاي قبل دارد.
= بهترين رفتاري که از والدين آگاه انتظار داريم در مواجهه با فرزند کنکوري خود انجام دهند، چيست؟
استقبال از بچهها با يک خسته نباشيد گرم و دلنشين، ابراز محبت و بيان جملههاي پرانرژي و مثبت و گفتن اينکه نتيجه کنکور مهم نيست و آنچه براي شما اهميت دارد، تلاش و کوشش فرزندتان است. اينها بهنظر ساده ميآيد، اما فقط پدر و مادرهايي ميتوانند اين برخورد مناسب را انجام دهند که از نظر فکري و شناختي، به پختگي کافي و لازم رسيده باشند و همواره در مواجهه با فرزندشان در شرايط مختلف، عملکردشان صحيح باشد. متاسفانه اين روزها تعداد چنين پدر و مادرهايي کم شده است. شايد هم در کلام بگويند تمام شد و تلاشت را کردي، اما با رفتارشان نشان ميدهند منتظر نتيجهاند و حاضرند در يک چشم برهم زدن، تمام تلاش واقعي فرزندشان را به باد انتقاد بگيرند و او را تحقير کنند. اگر پاي صحبت بچههاي امروز بنشينيد و مانند من شرايط شغليتان طوري باشد که در ارتباط با گروههاي سني مختلف باشيد، ميبينيد بعضي بچهها از درس خواندن لذت نميبرند و آنقدر از سوي والدين تحت فشارند که بهخاطر آنها و رفع تکليف درس ميخوانند. برخي والدين مدام به بچهها ميگويند بايد درس بخواني و نمره خوب بگيري، چون ديگران مرا با نمرههاي تو ارزيابي ميکنند. شايد اين را به بچهها نگويند اما در عمل نگرانند والدبودنشان زير سوال برود.
= سلامت: به نظر شما اين تفکر اشتباه برخي والدين از کجا نشأت ميگيرد؟
متاسفانه بايد بگويم خطاهاي شناختي زيادي در بين والدين امروز ما وجود دارد و در برخي از آنها به باورهايي عميق تبديل شده که روي عملکرد آنها اثر گذاشته است. شايد سطحينگري و چشم و همچشمي دو خانواده با هم بر سر پوشش بهتر، اتومبيل و وسايل خانه و... براي زندگي مخرب و آسيبرسان باشد اما سرايت اين چشم و همچشميهاي خانوادگي در بعدي فراتر يعني بچهها، واقعا توجيه منطقي ندارد. ما بچه پيشدبستانيمان را به مجتمع آموزشي خاصي ميبريم و براي ثبتنام او در آنجا خود را به هزار بدبختي مياندازيم چون شنيدهايم و تحقيق کردهايم که آمار قبولي دوره پيشدانشگاهي به کنکور آنجا بالاست. يعني از حالا سرمايهگذاري ميکنيم و به فکر هستيم فرزندمان از بچههاي فاميل سر باشد و دانشگاه رفتنش تضمين شود! اينها صحبتهاي مراجعان من است.
= ورود به دانشگاه راحتتر از چندسال پيش شده. پس اين همه فشار براي چيست؟ بله، همه ميدانيم اين روزها بهخاطر بالارفتن ظرفيت پذيرش دانشگاهها و متنوع شدن رشتهها، آمار پذيرفتهشدگان بيشتر شده و درصد اندکي از بچهها پشت کنکور ميمانند و شايد اصلا واژه «پشت کنکوري» ديگر معناي خود را از دست داده باشد. به نظر ميرسد هدف واقعا کنکور نيست و جنگ و رقابتي با نماي ظاهر يا نقاب کنکور است. شما نميتوانيد نتيجه اين آزمون را صددرصد بگوييد زيرا دهها عامل مختلف امکان دارد در آن تاثير داشته باشد و بچه که يک سال زحمت کشيده، به نتيجه دلخواه نرسد پس چطور از دوره قبل دبستان حاضر ميشويد فرزندتان را له کنيد و تحتفشار بگذاريد تا نتيجه را تضمين کنيد؟! به نظر ميرسد پشت اين اقدام، تفکري نادرست است. در همين بازي فوتبال ايران و آرژانتين که چند روز پيش برگزار شد، همه ديديم بچههاي تيم ملي عالي بازي کردند و از تمام توان خود استفاده کردند. اگر آنها را با خودشان در بازيهاي قبل مقايسه کنيم، نمرهشان واقعا خوب است اما نتيجه چه شد؟! اگر فقط نتيجه را ببينيم، ما باختيم چون اعضاي تيم را با تيم ديگري که اصلا در بسياري زمينهها با ما فرق دارد فارغ از اينکه خوبتر يا بدتر است- مقايسه کرديم. گاهي والدين فراموش ميکنند بچههايشان آدمهايي مستقل هستند با نيازها و خواستههاي جدا و شايد کاملا در تضاد با آنها و از بس در افکار خود غرق ميشوند و ميکوشند در رقابت با ديگران کم نياورند، نميگذارند فرزندشان در هر دوره از زندگياش واقعا زندگي کند. بچه را تحتالحفظ با راننده از مدرسه به کلاس زبان و بعد کلاس چنين و چنان ميبرند و ميآورند. با اين کار اين آدم اساسا مهارت زندگي کردن را نميآموزد، ياد نميگيرد زندگي کند و فقط دارد درس ميخواند و بر دانش خود ميافزايد! حالا کي اين دانش به مهارت تبديل ميشود؟ با تمرين فراوان، وگرنه دانش صرف به هيچ دردي نميخورد! نفر اول کنکور شدن مساوي با خوشبختي نيست و قبول نشدن هم معيار بدبختي نيست، مگر اينکه فرد دانش را به مهارت تبديل کرده باشد.
= خيلي از پدر و مادرها واقعا معتقدند پس از پايان کنکور همه چيز تمام ميشود ولي خود بچهها دنبال اين هستند که بدانند چه کردهاند. درست است، اما بچه کنکوري امروز ما يکشبه به اينجا نرسيده. او حالا بزرگسالي مستقل و کامل است و سالها با نگاهها و رفتارهاي والدين آشنا بوده. او کاري را ميکند که الگوبرداري کرده است. اگر هميشه پس از پايان امتحانها پدر و مادر فرصت را مغتنم ميشمردند، دور هم جمع ميشدند و ميگفتند حالا بيشتر با هم وقت بگذاريم و از تعطيلي لذت ببريم، بيا برويم گردش و سفر يا بيا نقاشي بکشيم و تفريح کنيم، ميدانست تلاشش ديده شده و نتيجه مهم نيست اما وقتي پس از برگشت به خانه از کارنامه ميپرسند، از برنامه فشرده درسي در تابستان و کلاسهاي تابستاني، يعني هيچوقت فرصت نفس کشيدن نيست. هفته گذشته دختري را با علايم اضطرابي و دلدرد به من ارجاع داده بودند. گفتند نزديک کنکور است و اينطور شده. با او حرف زدم و مدام ميگفت: «من بايد کاري کنم پولي که از کيسه بابام رفته، برگردد. او با قرض پول موسسه کنکور را داده و چون دخترخالهام آنجا رفته بود، مجبور شد مرا هم ثبتنام کند.» جالب اينکه او آرزو داشت نقاشي بخواند اما آماده شرکت در کنکور تجربي ميشد تا روياي دکترشدن والدينش را تحقق بخشد. شما راجع به اين پدر و مادرها چه فکر ميکنيد؟ شايد خودتان هم شبيه آنها عمل کرده باشيد!
= پس شايد بهتر باشد بگوييم فرداي کنکور زماني است براي خانهتکاني فکري و اصلاح عقايد ريشهداري که در ذهن برخي والدين جا خوش کرده است. بله، چون هنوز فرصت درست عمل کردن است. بگذاريد بچهها راههاي ديگر موفقيت و زندگي به جز قبولي کنکور را هم ببينند و اينجا را آخر خط دنيا فرض نکنند.
= حرف آخر؟
اجازه دهيد بچهها واقعا فرداي کنکور را حس کنند، صحبت درباره درس را تعطيل کنيد تا فقط نفس بکشند و به تفريح فکر کنند. با آنها وقت بگذرانيد و از فضاي درس و تست کنکور دورشان کنيد اما مراقب باشيد از آن سوي بام نيفتيد. بعضي والدين ناگهان تمام قوانين خانه را تعطيل ميکنند و بچهها از فرداي کنکور شبانهروز پاي رايانه به سر ميبرند. خودتان را به استفاده محدود از تلفن همراه و تبلت و... عادت دهيد تا آنها هم به اهميت احترام جمع خانوادگي و روابط عاطفي و لحظات با هم بودن بدون اين وسايل پي ببرند.
= بهترين رفتاري که از والدين آگاه انتظار داريم در مواجهه با فرزند کنکوري خود انجام دهند، چيست؟
استقبال از بچهها با يک خسته نباشيد گرم و دلنشين، ابراز محبت و بيان جملههاي پرانرژي و مثبت و گفتن اينکه نتيجه کنکور مهم نيست و آنچه براي شما اهميت دارد، تلاش و کوشش فرزندتان است. اينها بهنظر ساده ميآيد، اما فقط پدر و مادرهايي ميتوانند اين برخورد مناسب را انجام دهند که از نظر فکري و شناختي، به پختگي کافي و لازم رسيده باشند و همواره در مواجهه با فرزندشان در شرايط مختلف، عملکردشان صحيح باشد. متاسفانه اين روزها تعداد چنين پدر و مادرهايي کم شده است. شايد هم در کلام بگويند تمام شد و تلاشت را کردي، اما با رفتارشان نشان ميدهند منتظر نتيجهاند و حاضرند در يک چشم برهم زدن، تمام تلاش واقعي فرزندشان را به باد انتقاد بگيرند و او را تحقير کنند. اگر پاي صحبت بچههاي امروز بنشينيد و مانند من شرايط شغليتان طوري باشد که در ارتباط با گروههاي سني مختلف باشيد، ميبينيد بعضي بچهها از درس خواندن لذت نميبرند و آنقدر از سوي والدين تحت فشارند که بهخاطر آنها و رفع تکليف درس ميخوانند. برخي والدين مدام به بچهها ميگويند بايد درس بخواني و نمره خوب بگيري، چون ديگران مرا با نمرههاي تو ارزيابي ميکنند. شايد اين را به بچهها نگويند اما در عمل نگرانند والدبودنشان زير سوال برود.
= سلامت: به نظر شما اين تفکر اشتباه برخي والدين از کجا نشأت ميگيرد؟
متاسفانه بايد بگويم خطاهاي شناختي زيادي در بين والدين امروز ما وجود دارد و در برخي از آنها به باورهايي عميق تبديل شده که روي عملکرد آنها اثر گذاشته است. شايد سطحينگري و چشم و همچشمي دو خانواده با هم بر سر پوشش بهتر، اتومبيل و وسايل خانه و... براي زندگي مخرب و آسيبرسان باشد اما سرايت اين چشم و همچشميهاي خانوادگي در بعدي فراتر يعني بچهها، واقعا توجيه منطقي ندارد. ما بچه پيشدبستانيمان را به مجتمع آموزشي خاصي ميبريم و براي ثبتنام او در آنجا خود را به هزار بدبختي مياندازيم چون شنيدهايم و تحقيق کردهايم که آمار قبولي دوره پيشدانشگاهي به کنکور آنجا بالاست. يعني از حالا سرمايهگذاري ميکنيم و به فکر هستيم فرزندمان از بچههاي فاميل سر باشد و دانشگاه رفتنش تضمين شود! اينها صحبتهاي مراجعان من است.
= ورود به دانشگاه راحتتر از چندسال پيش شده. پس اين همه فشار براي چيست؟ بله، همه ميدانيم اين روزها بهخاطر بالارفتن ظرفيت پذيرش دانشگاهها و متنوع شدن رشتهها، آمار پذيرفتهشدگان بيشتر شده و درصد اندکي از بچهها پشت کنکور ميمانند و شايد اصلا واژه «پشت کنکوري» ديگر معناي خود را از دست داده باشد. به نظر ميرسد هدف واقعا کنکور نيست و جنگ و رقابتي با نماي ظاهر يا نقاب کنکور است. شما نميتوانيد نتيجه اين آزمون را صددرصد بگوييد زيرا دهها عامل مختلف امکان دارد در آن تاثير داشته باشد و بچه که يک سال زحمت کشيده، به نتيجه دلخواه نرسد پس چطور از دوره قبل دبستان حاضر ميشويد فرزندتان را له کنيد و تحتفشار بگذاريد تا نتيجه را تضمين کنيد؟! به نظر ميرسد پشت اين اقدام، تفکري نادرست است. در همين بازي فوتبال ايران و آرژانتين که چند روز پيش برگزار شد، همه ديديم بچههاي تيم ملي عالي بازي کردند و از تمام توان خود استفاده کردند. اگر آنها را با خودشان در بازيهاي قبل مقايسه کنيم، نمرهشان واقعا خوب است اما نتيجه چه شد؟! اگر فقط نتيجه را ببينيم، ما باختيم چون اعضاي تيم را با تيم ديگري که اصلا در بسياري زمينهها با ما فرق دارد فارغ از اينکه خوبتر يا بدتر است- مقايسه کرديم. گاهي والدين فراموش ميکنند بچههايشان آدمهايي مستقل هستند با نيازها و خواستههاي جدا و شايد کاملا در تضاد با آنها و از بس در افکار خود غرق ميشوند و ميکوشند در رقابت با ديگران کم نياورند، نميگذارند فرزندشان در هر دوره از زندگياش واقعا زندگي کند. بچه را تحتالحفظ با راننده از مدرسه به کلاس زبان و بعد کلاس چنين و چنان ميبرند و ميآورند. با اين کار اين آدم اساسا مهارت زندگي کردن را نميآموزد، ياد نميگيرد زندگي کند و فقط دارد درس ميخواند و بر دانش خود ميافزايد! حالا کي اين دانش به مهارت تبديل ميشود؟ با تمرين فراوان، وگرنه دانش صرف به هيچ دردي نميخورد! نفر اول کنکور شدن مساوي با خوشبختي نيست و قبول نشدن هم معيار بدبختي نيست، مگر اينکه فرد دانش را به مهارت تبديل کرده باشد.
= خيلي از پدر و مادرها واقعا معتقدند پس از پايان کنکور همه چيز تمام ميشود ولي خود بچهها دنبال اين هستند که بدانند چه کردهاند. درست است، اما بچه کنکوري امروز ما يکشبه به اينجا نرسيده. او حالا بزرگسالي مستقل و کامل است و سالها با نگاهها و رفتارهاي والدين آشنا بوده. او کاري را ميکند که الگوبرداري کرده است. اگر هميشه پس از پايان امتحانها پدر و مادر فرصت را مغتنم ميشمردند، دور هم جمع ميشدند و ميگفتند حالا بيشتر با هم وقت بگذاريم و از تعطيلي لذت ببريم، بيا برويم گردش و سفر يا بيا نقاشي بکشيم و تفريح کنيم، ميدانست تلاشش ديده شده و نتيجه مهم نيست اما وقتي پس از برگشت به خانه از کارنامه ميپرسند، از برنامه فشرده درسي در تابستان و کلاسهاي تابستاني، يعني هيچوقت فرصت نفس کشيدن نيست. هفته گذشته دختري را با علايم اضطرابي و دلدرد به من ارجاع داده بودند. گفتند نزديک کنکور است و اينطور شده. با او حرف زدم و مدام ميگفت: «من بايد کاري کنم پولي که از کيسه بابام رفته، برگردد. او با قرض پول موسسه کنکور را داده و چون دخترخالهام آنجا رفته بود، مجبور شد مرا هم ثبتنام کند.» جالب اينکه او آرزو داشت نقاشي بخواند اما آماده شرکت در کنکور تجربي ميشد تا روياي دکترشدن والدينش را تحقق بخشد. شما راجع به اين پدر و مادرها چه فکر ميکنيد؟ شايد خودتان هم شبيه آنها عمل کرده باشيد!
= پس شايد بهتر باشد بگوييم فرداي کنکور زماني است براي خانهتکاني فکري و اصلاح عقايد ريشهداري که در ذهن برخي والدين جا خوش کرده است. بله، چون هنوز فرصت درست عمل کردن است. بگذاريد بچهها راههاي ديگر موفقيت و زندگي به جز قبولي کنکور را هم ببينند و اينجا را آخر خط دنيا فرض نکنند.
= حرف آخر؟
اجازه دهيد بچهها واقعا فرداي کنکور را حس کنند، صحبت درباره درس را تعطيل کنيد تا فقط نفس بکشند و به تفريح فکر کنند. با آنها وقت بگذرانيد و از فضاي درس و تست کنکور دورشان کنيد اما مراقب باشيد از آن سوي بام نيفتيد. بعضي والدين ناگهان تمام قوانين خانه را تعطيل ميکنند و بچهها از فرداي کنکور شبانهروز پاي رايانه به سر ميبرند. خودتان را به استفاده محدود از تلفن همراه و تبلت و... عادت دهيد تا آنها هم به اهميت احترام جمع خانوادگي و روابط عاطفي و لحظات با هم بودن بدون اين وسايل پي ببرند.
مرجع : نشريه هفته نامه سلامت