کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

تشريح روش هاى جنگ نرم

1 اسفند 1390 ساعت 7:37


  مجموعه روش هايى كه در تهديدات نرم به كار گرفته مى شود را مى توان به سه روش «گفتارى، رفتارى و شبكه اى» تقسيم نمود. در ادامه به اختصار به تعريف هر كدام از اين روش ها مى پردازيم:

  روش هاى جنگ نرم يك. روش هاى گفتارى

روش هاى گفتارى در اعمال تهديدات نرم را مى توان به چهار بخش «عمليات روانى»، «عمليات ادراكى»، «ديپلماسى عمومى» و «فريب استراتژيكى» تقسيم نمود:

1. عمليات روانى

به مجموعه طرح ها و اقداماتى گفته مى شود كه به دنبال تشويق، تهييج و تحريك افكار عمومى در خصوص يك مسأله اى مشخص و با اهداف از پيش تعيين شده است. عمليات روانى به طور كلى در چارچوب اقدامات اطلاعاتى و با اهداف پنهانى قرار دارد و آثار، نتايج و همچنين ابزارها و شيوه هاى آن به راحتى قابل شناسايى نيست. عمليات روانى بيشتر در شرايط بحرانى مانند جنگ، شورش و اغتشاش؛ يا در شرايط ناپايدار و شكننده مانند التهاب در روابط دو كشور، مورد استفاده قرار مى گيرد.

فرضيات عمليات روانى بر اين است كه توان جنگيدن دشمن جدا از ابزارها و جنگ افزارهاى نظامى، بر اراده نيروى انسانى معطوف به جنگ استوار است.

انواع عمليات روانى

1. عمليات روانى آشكار: اين نوع عمليات به طور معمول با استفاده از تبليغات سفيد (تبليغاتى كه هويت منبع آن معلوم است) انجام مى شود اغلب موارد عمليات روانى كه با عناوين رسمى (مانند راديو آمريكا) به اجرا در مى آيند. از مصاديق اين نوع عمليات اند.

2. عمليات روانى پنهانى: عملياتى است كه منبع انتشار آن فاش نمى شود، يا اگر هم كشف شد، آن دولت بتواند هر گونه دخالتى را انكار كند. عمليات روانى پنهان معمولاً به وسيله تبليغات سياه و خاكسترى به اجرا در مى آيد.

اهداف عمليات روانى

هدف از عمليات روانى تغيير «رفتار» و «نگرش» مخاطب در جهت مطلوب است. اين مطلوب بودن باتوجه به شرايط طرفين به سه دسته تقسيم مى شود:

1. بين گروه ها در يك كشور: عمليات روانى بين دو گروه، بيشتر براى كسب قدرت است اما با توجه به تخريبى بودن عمليات روانى در نهايت شهروندان آن كشور متضرر خواهند شد و كشور آسيب خواهد ديد.

2. بين دو كشور غيرمتخاصم: در اين حالت هدف عمليات كسب امتيازهاى اقتصادى و سياسى است و هر كشور در جهت منافع ملى خود سعى بر امتيازگيرى بيشترى دارد.

3. دو كشور متخاصم: در اين حالت مطلوب بودن، تغيير رژيم يا تغييرات اساسى در رفتار كشور مقابل و نگرش بين دو كشور است.

نمونه هايى از تغيير نگرش

1. بدبين سازى شهروندان نسبت به حاكميت،

2. ناكارآمد نشان دادن مسئولان كشور هدف،

3. القاى وجود تبعيض و نبود آزادى در كشور هدف،

4. القاى عقب ماندگى كشور نسبت به ديگر كشورها،

5. القاى ناجى بودن كشور دشمن،

6. بزرگ جلوه دادن قدرت دشمن.

نمونه هايى از تغيير رفتار

1. مقاومت قانونى در برابر حاكميت،

2. مقاومت غيرقانونى در برابر حاكميت (شورشگرى)،

3. مقاومت نكردن در برابر نفوذ دشمن،

4. كمك به دشمن براى نفوذ به كشور.

ابزار عمليات روانى

ابزار عمليات روانى به دو دسته؛ «فشار عملى» و «فشارهاى تبليغاتى- روانى» تقسيم مى شوند.

فشارهاى عملى در عمليات فرا ملى چهار دسته اند: اقتصادى، فرهنگى - سياسى، ديپلماتيك و نظامى.

ابزارهاى تبليغاتى - روانى عبارتند از: تلويزيون، راديو، خبرگزارى ها، مطبوعات و اينترنت كه هر يك با توجه به خرده هدف هاى عملياتى روانى كارايى ويژه اى دارند. براى مثال در امر شورشگرى، تلويزيون هاى ماهواره اى و راديوهاى خارجى بيشترين تأثير را بر شهروندان آن كشور آماج خواهند داشت.[1]

لازم به ذكر است ابزارهاى روانى و تبليغات به عنوان ابزارهاى مكمل، پس از موفقيت نسبى ابزارهاى عملى استفاده مى شود.


2. عمليات ادراكى

تأثيرگذارى بر نگرش ها، باورها، عقايد، اهداف و ارزش هاى طرف مقابل با هدف ايجاد تغيير در مخاطبان تا سرحد همسو شدن آن ها با اهداف و منابع عمل كننده را مى توان عمليات ادراكى[2] معنا نمود اين نوع عمليات به جاى اين كه مخاطب را تهييج يا يكباره و فورى وادار به عكس العمل نمايد، نگرش آن ها را نسبت به مسايل اساسى مانند ايده حاكميت تحت تأثير قرار دهد. در عمليات ادراكى از فنون و شگردهاى مختلفى مانند برگزارى جلسات نقد و بررسى، مباحثه و گفت و گو، نظريه پردازى و مواردى مانند اين استفاده مى شود[3].



3. ديپلماسى عمومى (يا مردم محور)

اصطلاحى است كه از اواسط دهه 1960 ميلادى و در هنگامه جنگ سرد در آمريكا و ديگر كشورهاى بلوك غرب مطرح شد. مفهوم كلى ديپلماسى عمومى برقرارى روابط حسنه دولت ها با ملت ها به جاى روابط بين دولت ها و در جهت فتح قلوب و اذهان عمومى همه يا بخش هاى انتخاب شده اى از مردم كشورهاى هدف از طريق سياست هاى فرهنگى و اجتماعى مى باشد. يك تعريف رسمى جديد از ديپلماسى عمومى بريتانيا اين گونه است: «كار براى رسيدن به اهداف و نفوذ كردن مثبت در ديدگاه هاى افراد و سازمان هاى خارجى نسبت به بريتانيا و همكارى آن ها با بريتانيا»[4].

اين روش هزينه اجراى تصميمات و پيگيرى منافع و مقصد را به حداقل مى رساند و سد مقاومت ها در برابر «ديگران» يا «بيگانگان» را مى شكند. در اين ميان، رسانه هايى كه مخاطبانى بيرون از مرزهاى جغرافيايى يك كشور دارند، بيشترين كمك را به پيشبرد منافع ملى خواهند داشت.[5]

اين روش از جهت هدف با روش عمليات ادراكى شباهت زيادى دارد؛ اما از جهت نحوه و سازمان اجرايى متفاوت است. زيرا متولى ديپلماسى عمومى، دستگاه سياست خارجى كشور عمل كننده است، در حالى كه متولى عمليات ادراكى، رسانه ها، دستگاه هاى آموزشى و سازمان هاى غيردولتى اند.[6]

با توجه به دامنه فعاليت هاى متعارف و نامتعارف ديپلمات هاى محلى بريتانيا در ايران، شايد بتوان لندن را پيشگام ديپلماسى عمومى دولت هاى سلطه جوى خارجى در تاريخ ايران و احتمالاً ديگر كشورهاى خاورميانه حتى پيش از رايج شدن اصطلاح و سياستى مشخص با اين نام داشت.

ديپلماسى عمومى بريتانيا در قرن 21 شكل نوينى به خود گرفت. در واقع سياستمداران و سياست گذاران بريتانيايى پس از چند دهه دريافته بودند كه بدون يك بازنگرى اساسى در برنامه هاى سنتى مرسوم ديپلماسى عمومى خود قادر به رقابت با ديگر قدرت هاى حاضر در اين صحنه در جهان امروز نخواهد بود. از زمان تدوين و انتشار گزارش لرد كارتر به بعد، بخش ديپلماسى عمومى در كميسيون سياست خارجى پارلمان بريتانيا نيز فعال و به طرز قابل ملاحظه اى بيشتر از گذشته موجب تعامل قانونگذاران آن كشور با سرويس جهانى بى.بى.سى و بريتيش كانسل و مسئولان آن مؤسسات در جهت دگرديسى و پوست اندازى آن دو نهاد سنتى و رسمى شده است.

وزارت خارجه بريتانيا محورهاى اساسى كنونى ديپلماسى عمومى اين كشور را اين گونه اعلام كرده است:

1. سرويس جهانى بى.بى.سى

2. بريتيش كانسل (شوراى فرهنگى بريتانيا)

3. شبكه خبرى ماهواره اى بى.اس.ان (بريتيش ساتلايت نيوز)

4. سازمان نمايشگاه هاى فرهنگى و تجارى بين المللى بريتانيا

البته بايد توجه داشت كه بحث ديپلماسى عمومى بريتانيا بحث سياست هماهنگ نهادهاى مختلف براى اهداف مختلف راهبردى و دراز مدت است. در اين مسير نبايد متوقع بود كه لحظه به لحظه فعاليت هاى كوتاه مدت و روزمره نهادهايى همانند سرويس جهانى بى.بى.سى و يا بريتيش كانسل منطبق بر سياست هاى اعلام شده دولتى بنمايد؛ بلكه رسيدن به هدف نهايى و فتح قلوب و اذهان مخاطبان در خارج از مرزهاى بريتانيا در ميان مدت و درازمدت است كه بايد از هر طريقى و لو دادن امتياز و ضررهايى در كوتاه مدت حاصل شود.[7]



4. فريب استراتژيكى

عمليات فريب را «سلسله اقدامات سازمان يافته و پنهانى كه به منظور تأثيرگذارى بر ذهنيت حريف طراحى و اجرا مى شود و هدف اصلى آن ايجاد انحراف، در تصميمات حريف از طريق ارائه اطلاعات هدايت شده و گاه غلط و اجبار وى به اقدام يا عدم اقدام در جهت منافع ملى كشور خودى يا به ضرر منافع خود» تعريف مى كنند.[8]

آماج اصلى فريب استراتژيك، نهادها و سازمان هاى اطلاعاتى و امنيتى كشور هدف است. بر اين اساس چنانچه طراحان فريب استراتژيك بتوانند در حداقل منابع و مجارى اطلاعاتى چنين سازمان هايى نفوذ كرده احتمال تبديل شدن محتواى اطلاعاتى فريب دهنده به عنوان يك گزارش يا بخشى از يك گزارش اطلاعاتى ارايه شده از سوى سرويس هاى نظامى، امنيتى و اطلاعاتى كشور مخاطب بالا خواهد رفت.[9]

فريب استراتژيك با روش عمليات روانى كه پيشتر ذكر شد شباهت هايى دارد. از جمله:

- هر دو به ذهنيت افراد توجه كرده و در تلاش براى تأثيرگذارى بر آن اند.

- هر دو مشتمل بر سلسله اقداماتى هدفمند و سازمان يافته مى باشند.

- هر دو جزو اقدامات سرى و پنهان محسوب مى شوند.[10]

در عين حال؛ اين دو روش تفاوت هاى مهمى هم با هم دارند:

اولين نقطه افتراق فريب استراتژيك و عمليات روانى، محدوده تأثيرگذارى عمليات روانى «نگرش عامه مردم يك جامعه» است، در حالى كه فريب، «ذهنيت سوژه اى خاص» (فرد، گروه يا سازمان معين) را هدف قرار مى دهند.

دوم، اين كه هدف عمده عمليات روانى، عواطف و احساسات عموم افراد يك جامعه خاص (افكار عمومى) مى باشد. در حالى كه هدف عمليات فريب، تصميم گيران، فرماندهان و افراد خاصى ازجامعه اى مشخص در محيط حريف است.



دو. روش هاى رفتارى

روش هاى رفتارى دومين دسته از روش هاى اعمال تهديدات نرم اند. در روش هاى رفتارى، هدف اصلى شكل دادن به رفتارهاى جمعى، متناسب با خواسته ها، اهداف و برنامه هاى تهديدگر است. اين روش را مى توان به چهاربخش: «اعتراض»، «عدم همكارى با دولت»، «مداخله غيرخشونت آميز» و «جذب مخالفان حكومت» تقسيم نمود.

1. اعتراض

به اقداماتى گفته مى شود كه حكايت از نشان دادن اعتراض و نارضايتى بدون مداخله و رويارويى با نيروهاى پليس داشته باشد؛ كه در صورت تكرار و روندسازى مى تواند تبديل به مقاومت شود. اعتراض مى تواند به صورت تحصن، مخالفت خوانى، كم كارى، كارشكنى و تجمع مسالمت آميز انجام شود.[11]

2. عدم همكارى با دولت (نافرمانى مدنى)

به مجموعه اقداماتى گفته مى شود كه از سوى مردم يا برخى جمعيت ها به منظور ايجاد محدوديت يا خوددارى از همكارى هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و امنيتى با دولت اتخاذ گردد. مواردى مانند عدم پرداخت ماليات، قبوض مصارف خدمات عمومى، بيرون كشيدن پول و سرمايه خود از شبكه هاى دولتى، عدم مشاركت سياسى مانند عدم مشاركت در انتخابات.[12]

3. مداخله غيرخشونت آميز

به معناى ايجاد اختلال در نظم عمومى مؤسسات، سازمان ها، برنامه ها، طرح ها و فعاليت هاى دولت، توسط افراد، تشكل ها و دولت هاى ديگر است. نوع اقدام حتماً بايد غيرخشونت آميز باشد؛ مثلاً خرابكارى نامحسوس يا تصرف غيرخشونت آميز يك ساختمان يا نهاد دولتى از جمله اين موارد است.[13]

4. جذب مخالفان حكومت

به معناى جرأت دادن به مخالفان و حمايت از آنان در هنگام سختى و خطر با هدف هويت بخشى، انسجام بخشى، تحريك پذيرى، افزايش انگيزه و اعتماد به منظور ايمان سازى مسير مقابله از سوى يك دولت يا سازمان دشمن عليه دولتى ديگر است.[14]



سه. روش هاى شبكه اى

در روش هاى مبتنى بر شبكه، هدف اصلى اطلاعات و ارتباطات بر روى شبكه است. بنابراين اينترنت ها، مخازن و پايگاه هاى اطلاعاتى و سايت هاى كنترل و فرمان از بخش هاى مهم و مورد توجه در اين روش اند. روش هاى شبكه اى را به دو دسته مى توان تقسيم كرد:

1. ديجيتالى؛ روش هاى ديجيتالى به روش هايى گفته مى شود كه از طريق فعاليت در فضاى ديجيتالى اهداف جنگى را پى مى گيرد و يا به دنبال اختلال در ارتباط، سرقت اطلاعات و يا اختلال در سامانه هاى مديريت در شبكه هاى اينترنت و اينترانت هستند؛ از اين اقدامات به جنگ رايانه اى هم تعبير مى كنند. حمله هاى هكرى را مى توان مشهورترين روش ديجيتالى دانست.

2. الكترونيكى؛ روش هاى الكترونيكى مجموعه روش هايى است كه از طريق وسايل الكترونيكى مانند ماهواره و راديو و تلويزيون اهداف كشور مهاجم را پى مى گيرند و يا به دنبال اختلال در اين وسايل و امواج مربوطه شان هستند.[15]



ابزارهاى جنگ نرم

وسعت ابعاد و زمينه هاى جنگ نرم سبب مى شود كه دايره وسيعى از ابزار مدرن را در زمره ابزارهاى اين جنگ بگنجانيم. به علاوه كه خصلت ابتكارى و ابداعى در اين جنگ سبب مى شود اين دايره هم چنان وسعت بيشترى يابد و ابزارهاى جديد و ابداعى هم به اين فهرست افزوده شوند. اين ابزارها را در يك تقسيم بندى مى توان در سه عنوان گنجاند: «صنايع فرهنگى»، «رسانه ها»، «فن آورى هاى نوين ارتباطى و تبليغاتى». كه همگى ارتباطى تنگاتنگ و پيچيده با هم دارند.



يك. صنايع فرهنگى

1. سينما؛ جذابيت فراوان و قدرت تأثيرگذارى و نيز قابليت بالاى تكثير محصولات صنعت سينما، سبب شده است كه دنياى غرب به عنوان مخترع و صاحب اوليه اين صنعت، بيشترين استفاده را از آن در جهت تبليغ و ترويج فرهنگ و ارزش هاى خود در جوامع ديگر ببرد و سهمى ويژه را در اين راستا به اين صنعت اختصاص دهد. تأسيس تشكيلاتى چون هاليوود از بزرگترين گام ها در اين راستا است.

سينماى آمريكا، به اقتضاى ديگر مصنوعات سرمايه دارى، بر پايه سكس و خشونت و ترس شكل گرفته است و ترويج كننده فرهنگ غربى و در موارد بسيار حاوى هجمه هاى صريح و غيرصريح به فرهنگ ها و نظام هاى ارزشى مخالف و مقابل غرب، از جمله ارزش هاى دينى مى باشد. در كشور ما نيز بخش قابل توجهى از برنامه هاى شبكه هاى داخلى به دوبله و پخش همين فيلم ها البته با اعمال پاره اى مميزى هاى اخلاقى اختصاص دارد كه موارد بسيارى اين مميزى ها اصلاحى در خصلت ترويجى آن ها نمى تواند تغيير ايجاد كند. به علاوه كه امروزه با گسترش ماهواره ها طيف وسيعى از فيلم ها قابل دسترسى است.

2. كارتون (انيميشن)؛ در كنار سينما، صنعت انيميشن سازى (پويانمايى) هم صنعت مستقلى است كه هواداران بسيارى را خصوصاً در بين مخاطبان كودك و نوجوان به خود جذب كرده است.

شخصيت هاى ساده و دوست داشتنى دنياى كارتون براى مخاطبان و دوستداران كودك و نوجوان شان به آسانى به عنوان الگو پذيرفته مى شوند و كودكان سعى مى كنند از رفتارها و برخوردهاى آنان تقليد كنند.

وجود همين قابليت مهم است كه سبب شده كارتون ها در فرآيند هجوم نرم جهان غرب عليه ديگر فرهنگ ها و كشورها نقشى ويژه را به خود اختصاص دهند. اين رويكرد را خصوصاً در نسل جديد كارتون ها مى توان ديد. در برخى موارد دامنه بهره بردارى از كارتون ها به بيان مضامين سياسى نيز كشيده مى شود و شخصيت هاى محبوب كارتون ها به نمايندگان و مبلغان فرهنگ و سبك زندگى و ارزش هاى جامعه غربى به سراسر جهان اعزام مى شوند.

3. ماهواره؛ ماهواره امكانات بى نظيرى را پيش روى صاحبان رسانه و دولت ها و قدرت ها گذاشته است كه رسانه هاى پيشين در تأمين آن ها ناتوان بودند. شايد بتوان كار ويژه ماهواره در جنگ نرم را به جهت فضاى آزاد و رها از چارچوب و قانونى كه بر آن حاكم است انتشار برنامه ها و مطالبى دانست كه مخالف و مغاير با ارزش ها و اصول كشور مورد هدف اند.

4. اسباب بازى؛ يكى از كالاهاى فرهنگى مؤثر كه با توجه به قشر مخاطب اش اهميتى دوچندان و وضعيتى حساس دارد، اسباب بازى ها است.

اسباب بازى هاى ساخته شركت هاى غربى، ترويج دهنده فرهنگ غربى براى كودكان ديگر كشورها است تا از همان سنين كودكى با اين فرهنگ آشنا شده و با آن انس بگيرند!!

5. بازى هاى يارانه اى؛ پس از رواج استفاده از رايانه در منازل شخصى، يكى از مهمترين موارد استفاده براى كودكان و نوجوانان بازى هاى رايانه اى است. اين بازى ها كه نسل هاى پيشين شان آتارى، كمودور و پلى استيشن بودند، با استفاده از قابليت هاى رايانه، توانستند خيلى زود همه رقباى سنتى خود را كنار بزنند و بازار گسترده اى را به خود جلب نمايند.

به جهت فقر نسبى دانش گرافيك رايانه اى در ديگر كشورها، در زمينه بازى هاى رايانه اى، كشورهاى غربى و آمريكا با فاصله اى بسيار زياد پيشگام اند.

سود سرشار اقتصادى كه سالانه از محل فروش اين بازى ها عايد كمپانى بزرگ سازنده آن ها مى شود، سبب شده است كه بازى هاى رايانه اى يكى از مهمترين ابزارهايى باشند كه قدرت هاى جهانى از آن در راستاى جنگ نرم و ترويج و تبليغ و مدل زندگى غربى نهايت استفاده را بكنند.

6. موسيقى؛ موسيقى يكى از مقولات فرهنگى است كه در جريان نبرد نرم مورد استفاده وسيع تبليغ رسانه اى غرب قرار گرفته است. موسيقى در بيشتر تمدن ها و فرهنگ ها نمونه هايى دارد.

در اين ميان موسيقى جاز سياهان در آمريكا شكل و شمايلى نو گرفته و با سبك هاى مختلف راك اند رول، پاپ، رپ، متال و... به تدريج به صنعتى درآمدزا با سودهاى هنگفت تبديل شده است و با ظهور فن آورى هاى جديد، موسيقى قالب تصوير را هم پذيرا شدند و شوها و كليپ ها پديد آمدند. و از آن جا كه سياست گذاران اين صنايع فرهنگى، تنها به سود سرشار و فروش بالاى اين محصولات مى انديشند عناصر سكس و خشونت وارد اين كليپ ها و شوها شدند. اين محصولات در فهرست صادرات فرهنگى دنياى غرب به ممالك ديگر قرار گرفت و گاهى مشابه سازى شد. از جمله در ايران از دوران پهلوى دوم موسيقى با كپى بردارى از نمونه هاى غربى ظهور كرد و مخاطبان بسيارى را توانست به خود جذب كند. پس از انقلاب هم با فاصله اى چند ساله اين روند استمرار يافت. علاوه بر موسيقى پاپ، چند سالى است كه شاهد ظهور موسيقى زير زمينى يا رپ فارسى هستيم كه به نوعى تقليد يكى از گونه هاى موسيقى غرب است.



دو. ابزارهاى رسانه اى

رسانه ها در جنگ نرم نقش ويژه و منحصر به فردى را ايفا مى كنند. تا آنجا كه از آن به «جنگ رسانه اى»[16] تعبير مى شود. بنيادى ترين تعريف جنگ رسانه اى استفاده از رسانه ها براى تضعيف كشور هدف و بهره گيرى از توان و ظرفيت رسانه ها اعم از مطبوعات، خبرگزارى ها، راديو، تلويزيون، اينترنت و اصول تبليغات است. جنگ رسانه اى يكى از برجسته ترين جنبه هاى جنگ نرم و جنگ هاى جديد بين المللى است. جنگ رسانه اى تنها جنگى است كه حتى در شرايط صلح نيز بين كشورها به صورت غيررسمى ادامه دارد.

1. مطبوعات؛ على رغم ظهور رسانه هاى نوين و شيوه هاى آسان تر و كارآمدتر اطلاع رسانى، مطبوعات اعم از روزنامه ها، مجلات و... جايگاه مهمى را در اطلاع رسانى و شكل دهى افكار عمومى ايفا مى كنند. روزنامه هاى كثيرالانتشار بين المللى كه محصول كمپانى هاى بزرگ خبر پراكنى اند و مشتركين و مخاطبان فراوانى را در سرتاسر جهان جذب كرده اند.

2. راديو؛ راديوها از جمله مؤثرترين و معمول ترين رسانه هايى است كه دولت هاى متخاصم از سال ها پيش از آن ها براى تأثيرگذارى بر افكار عمومى كشور مقابل شان بهره مى گيرند. كار ويژه راديوها در جنگ نرم را مى توان تهيه، تدوين و پخش اخبار و گزارش ها و تحليل هايى عليه كشورها و دولت هاى رقيب و در راستاى منافع سياسى، فرهنگى و اقتصادى كشور متبوع خود دانست. اقدامى كه با هدف تأثيرگذارى بر افكار عمومى شهروندان كشور هدف و جلب اعتماد آن ها به خود و در مقابل بى اعتمادسازى آن ها به رسانه هاى داخلى و نظام سياسى اش انجام مى شود.


3. تلويزيون؛ از رسانه هاى پيشتاز و پرمخاطب تلويزيون هاى بين المللى اند كه ميليون ها نفر را در سراسر جهان مخاطب برنامه هاى مختلف خود قرار مى دهند. كار ويژه تلويزيون ها در جنگ نرم را مى توان تهيه و پخش برنامه هاى خبرى و تحليل و گزارش هايى از كشور هدف - بر خلاف روايت رسانه هاى رسمى و دولتى آن كشور - و در راستاى سياه نمايى اوضاع آن كشور دانست.

در اين راستا آنان بخش ويژه اى از توان خود را به پوشش دهى اقدامات و فعاليت هاى تخريبى اپوزيسيون آن كشور اختصاص مى دهند.

4. خبرگزارى ها و آژانس هاى خبرى؛ خبرگزارى هاى بين المللى يكى از عمده ترين ابزارهاى جنگ رسانه اى در جهان محسوب مى شوند. اين خبرگزارى ها هر روزه باتوليد ميليون ها كلمه خبر و مخابره آن با پيشرفته ترين تكنولوژى هاى ارتباطى، فرآيند اطلاع رسانى جهانى را تحت سيطره و كنترل خود دارند. آن ها مى توانند با سانسور يك خبر يا دادن پوشش وسيع به يك رويداد، افكار عمومى جهان را له يا عليه آن مسأله برانگيزانند. اهميت خبرگزارى ها زمانى آشكار مى شوند كه بدانيم اكثر مطبوعات، خبرگزارى هاى ملى و منطقه اى و شبكه هاى راديو تلويزيونى، اخبار و اطلاعات عمده خود را از اين آژانس هاى خبرى دريافت مى كنند.



سه. فن آورى هاى نوين ارتباطى

اينترنت؛ بى گمان مهم ترين و موثرترين اتفاقى كه در عرصه رسانه ها افتاده است ظهور اينترنت مى باشد. قابليت هايى بى نظيرى كه اينترنت با خود به ارمغان آورده سبب شده اين پديده به مهمترين و موثرترين ابزار جنگ نرم بدل شود.

سايت هاى خبرى و خبرگزارى هاى اينترنتى؛ اينترنت زمينه ساز ظهور و رواج طيف وسيعى از خبرگزارى هاى مجازى شده است. فعاليت در فضاى مجازى به مراتب آسان تر و كم هزينه تر است و امكان پنهان كردن هويت واقعى هم فراهم است. اين رسانه ها خط قرمزهاى كمترى را در برابر خود مى بينند

رسانه هاى اجتماعى؛ به گروهى از رسانه هايى كه در فضاى اينترنتى متولد شده اند عنوان رسانه هاى اجتماعى داده شده است. هر كاربر اينترنتى به راحتى مى تواند مطالب توليدى خود را در فضاى مجازى منتشر كند.

انواع رسانه هاى اجتماعى؛ رسانه هاى اجتماعى را مى توان در گروه هاى مختلف دسته بندى كرد؛ شبكه هاى اجتماعى، وبلاگ ها، ويكى ها، پادكست ها، فروم ها، كاميونيتى هاى محتوايى و ميكروبلاگ ها برخى از رسانه هاى اجتماعى محسوب مى شوند[17].[18]



تاكتيك هاى عمليات روانى در جنگ نرم



1. سانسور[19]

سانسور عبارت است از حذف عمدى موادى از جريان عبور آگاهى ها، به منظور شكل دادن عقايد و اعمال ديگران، اين حذف عمدى مى تواند به دو شكل صورت پذيرد. سانسور در ساده ترين معنى اش، كنترل پيام هاى كثيرالانتشار توسط اولياى امور به جهت بازداشت موادى است كه از نظر آنان نامطلوب است. مثلاً مى تواند شامل حذف واژه ها، عبارات يا جملاتى خاص، توسط سانسورگر باشد.

اما سانسور در شكل گسترده ترش، مى تواند در برگيرنده هر نوع تلاشى جهت تضعيف يا جلوگيرى از انتشار مواد نامطلوب از نظر برخى از اولياى امور باشد. بدين ترتيب ممكن است دولتى جلوى انتشار اطلاعات يا اخبارى را كه مى تواند بازتابى مخالف يا ناموافق بر مقامات آن دولت داشته باشد، را بگيرد و حتى ممكن است اولياى امور اقدامى تنبيهى نيز بر عليه خاطيان در پيش گيرند.

برخى از روزنامه ها يا مجلات را از امكانات چاپى محروم كنند، ماليات هاى سنگين يا موانع اقتصادى ديگر را اعمال كنند.

دولت هاى مستبد و خودكامه از سانسور براى ابقاء قدرت خويش بهره بردارى مى كنند. اما دولت هاى آزادمنش به علت سنت هاى موجود حاكى از انزجار نسبت به سانسور بايد به روش هاى ديگرى جهت ابقاء خود متوسل شوند روش هايى مانند تلاش براى جلب حمايت صادقانه رسانه هاى متنفذ، يا ارجاع مستقيم مشكل خود به مردم.

سانسور برون قانونى

سانسور برون قانونى سانسورى است كه خارج از كنترل قانونى يا قدرت قانونى باشد. چنين سانسورى مى تواند داوطلبانه باشد. مثل وقتى كه سردبيرى، عبارت يا واژه اى را از دست نوشته خود حذف مى كند چرا كه احساس مى كند از ذوق سليم به دور است يا كتابدارى كه كتابى را از دور خارج مى كند، بدين علت كه به نظر او قبيح و اهانت آميز است و وى مطالب قبيح و اهانت آميز را دوست ندارد.



2. تحريف[20]

يكى از رايج ترين شيوه هاى پوشش خبرى و مطبوعاتى،تغيير متن پيام به شيوه هاى مختلف از طريق دست كارى خبر است. در مسئله تحريف، سه پديده به چشم مى خورد كه عبارتند از: «تعديل، شاخ و برگ دادن و جذب».

تجربه هايى كه در مورد تحريف انجام شده است، نشان مى دهد كه بسيارى از جزييات موجود در ابتداى زنجيره انتقال به شدت حذف مى شوند. در همان زمانى كه فرآيند تعديل انجام مى گيرد، شاخ و برگ هاى ديگرى به خبر اضافه مى گردد. با اينكه فرآيند شاخ و برگ دادن مانند فرآيند تعديل در هر بار كه خبر نقل مى شود،انجام مى گيرد ولى عناصرى كه در اين فرآيند بر آن ها تكيه مى شود و درهر نوبت تكرار مى شوند، يكى نيستند. اين ويژگى بيشتر به تركيب جامعه اى كه خبر در آن منتقل مى شود، وابسته است. عناصرى در اين فرآيند شاخ و برگ پيدا مى كنند كه از نظر نقل كننده خبر با اهميت هستند. چه چيزى سبب حذف برخى جزييات و بيان برخى ديگر مى شود؟

پاسخ به اين پرسش در فرآيند «جذب» يافت مى شود كه نتيجه نيروى جاذبه عادات، تمايلات و احساسات شنونده است.

غالباً فرآيند جذب با هدف مورد انتظار فرد هماهنگى دارد و درك و يادآورى امور طبق معمول صورت مى گيرد. از همه اين ها مهمتر اينكه فرآيند جذب به خودى خود بيانگر تغييرات و تحريفاتى است كه منعكس كننده احساسات ريشه دار در شخص مى باشد و همچنين وضعيت و جهت گيرى او را منعكس مى كند. با اينكه در امر تجزيه و تحليل، فرآيندهاى تعديل، شاخ و برگ دادن و جذب از يكديگر تفكيك مى شوند، ولى اين فرآيندها در عمل از يكديگر مستقل نيستند. آن ها به طور هماهنگ در آن واحد عمل مى كنند.

در شرايطى كه مخاطبان دسترسى لازم به منبع موثق پيام را نداشته باشند، اين شيوه بيشترين كاربرد را دارد، مثلاً اخبارى كه از طريق خبرگزارى هاى دنيا و روزنامه هاى پرتيراژ منتشر مى شوند، در نقاط مختلف دنيا منتشر شده و قابل دريافت مستندات لازم از سوى مخاطبان نمى باشد.



3. پاره حقيقت گويى[21]

گاهى حادثه، خبر يا سخنى مطرح مى شود كه از نظر منبع، محتواى پيام، مجموعه اى به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشى از آن نقل و بخشى نقل نشود جهت و نتيجه پيام، منحرف خواهد شد. اين از رويه هاى رايج مطبوعات است كه معمولاً متناسب با جايگاه و جناح سياسى كه به آن متمايل هستند، بخشى از خبر نقل و بخشى را نقل نمى كنند. اين شيوه به خصوص در انتشار نظرات رهبران سياسى متداول است. استفاده از تيترهاى اصلى روزنامه ها، مطابق با ميل و سليقه آن روزنامه از نمونه هاى بارز پاره حقيقت گويى است به طور كلى از ديد روزنامه نگاران يك خبر هنگامى كامل است كه عناصر خبرى در آن به شكل كلى مطرح شوند. اما چنانچه يكى از عناصر خبرى - چگونه؟ كجا؟ كى؟ چه كسى؟ چه چيزى؟ چرا؟ - در خبر بيان نگردد، خبر ناقص است. كه در اين تاكتيك، حذف يكى از اين عناصر به عمد صورت مى گيرد. درنشريات براى جلب نمودن نظر خواننده به تيتر خبر، از اين تاكتيك استفاده مى نمايند.

در واقعه 11 سپتامبر، در اخبارى كه از سوى رسانه هاى آمريكا و رسانه هاى همسو با آن ها انتشار مى يافت، به دلايل و انگيزه هاى تروريست ها پرداخته نمى شد. به عبارتى عنصر «چرا» به صورت انتخابى از اخبار حذف مى شد. حذف عنصر «چرا» به آمريكايى ها اين اجازه را مى داد كه بتوانند كشورها، افراد مختلف و سياست هايى را كه نمى پذيرند و با مواضع آن ها مخالفت دارند را محكوم نمايند و بتوانند با استفاده از باز بودن فضا و شرايط توجيه و با استفاده از عبارت «حذف تروريست ها از صحنه جهان» هم چنان به سياست هاى مدنظر آمريكا جامه عمل بپوشانند.



4. محك زدن[22]

براى ارزيابى اوضاع جامعه و طرز تفكر مردم جامعه درباره موضوعى خاص كه نسبت به آن حساسيت وجود دارد و يا دريافت بازخورد نظر حاكمان و يا گروهى خاص يا صنفى از اصناف جامعه، خبرى منتشر مى شود كه عكس العمل به آن، زمينه طرح سوژه هاى بعدى قرار مى گيرد عوامل تبليغاتى سعى مى كنند براى دريافت بازخورد نظر گروهى خاص و يا حتى افراد جامعه، با انتشار يك موضوع عكس العمل آن ها را مورد ارزيابى قرار دهند و سياست هاى آينده خود را نسبت به آن طراحى كنند. مثلاً براى ارزيابى نظر مردم ايران راجع به رابطه با آمريكا، خبرى منتشر مى شود تا پس از محك زدن آن، موضوعات جدى ترى را در اين باره منتشر سازند.

در سيستم هاى نظر سنجى نيز استفاده از افكار عمومى، نوعى محك زدن است. طرح موضوع استفاده نظامى ايران از تكنولوژى غنى سازى اورانيوم توسط آمريكايى ها، بازخورد واكنش دائمى ايرانى ها در تأكيد بر استفاده غيرنظامى از اين تكنولوژى ها را به دنبال دارد. آمريكا با اين كار از يك سو قصد محك زدن ايران در اين باره را داشته و از سوى ديگر از طرح آن براى اعزام بازرسين مربوطه براى كنترل اين پروسه بهره مى گيرد.

5. ادعا به جاى واقعيت[23]

رسانه هاى خبرى براى دستيابى به اهداف مورد نظر خود، گاهى ادعاهايى عليه افراد، گروه هاى مختلف و رسانه هاى رقيب مطرح مى كنند و آنان را مجبور به پاسخگويى مى نمايند. در واقع در اين روش، اخبار مخابره شده و يا به چاپ رسيده نوعى ادعا به جاى واقعيت را در ذهن مخاطب تداعى مى كند و با استفاده از كلماتى نظير «ادعا» منبع خبر سعى مى كند اولاً خبر را از دست ندهد، در ثانى صحت و سقم خبر را به گردن منبع مدعى آن انداخته، ثالثاً چنانچه خبر مورد تأييد قرار گرفت، اعتبار پخش آن را نصيب خود كند و در نهايت پيامى را كه مدنظرش مى باشد به همراه خبر القا نمايد.

در شايعه منبع خبر را نمى گوييم اما در اين نوع خبر عمداً منبع خبر را ذكر مى كنيم، ولى منبعى كه بى اعتبار است و بارها مورد تكذيب قرار گرفته است. اين شيوه از جمله شيوه هاى جنگ روانى است. اين شيوه در حقيقت مانند يك برگ دو طرف برنده است. استفاده كنندگان از آن، چه ادعا را رد و چه آن را تأييد نمايند، در هر دو صورت منبع جواب خود را گرفته است.

در جريان حمله آمريكا به افغانستان، پس از هر بمباران شديد مقرهاى طالبان، ادعاهايى دال بر كشته شدن بن لادن از سوى رسانه هاى آمريكايى و رسانه هاى همسو با آن ها مطرح مى شد. زمانى كه طالبان خبر را تكذيب مى كردند، امريكايى ها مى فهميدند كه تلاش آن ها در انهدام مواضع طالبان و كشتار آن ها چندان موثر نبوده است. اگر طالبان سكوت مى كردند، اين سكوت صحت ادعاى آمريكايى ها را اثبات مى كرد و نيروهاى طالبان را نيز از نظر روحى تضعيف مى نمود.



6. اغراق

عوامل تبليغاتى با بهره گيرى از اين شيوه دست به پخش مطالب مبالغه آميز مى زنند. آن ها سعى مى كنند مطالب كوچك را بسيار بزرگتر از آن چه وجود دارد جلوه دهند و همچنين قادرند از مطالب بزرگ به شكلى ضعيف و در زمان، مكان و جايگاهى كه به چشم نمى آيد، بهره بردارى كند.



7. تفرقه

شايد بتوان تفرقه را يكى از مؤلفه هاى عوامل قبلى دانست كه با استفاده از آن ها عامل تبليغاتى سعى مى كند بين جامعه مخاطبان خود با مرزبندى و جناح بندى هايى كه در اكثريت موارد كاذب هم مى باشد، مطالبى را پخش كند تا پتانسيل و توان آن ها را كاهش دهد.



8. ترور شخصيت

در شيوه هاى جديد، ترور فيزيكى جاى خود را به ترور شخصيت داده است. در زمان هايى كه نتوان فردى را ترور فيزيكى كرد و يا نبايد افراد مورد ترور فيزيكى قرار گيرند، سعى مى كنند از طريق عوامل تبليغاتى جنگ روانى و با استفاده از وسايل ارتباط جمعى، شخصيت هاى مطرح و موثر در جناح مقابل را به زير ذره بين كشيده و با بزرگ نمايى نقاط ضعف آنان را ترور شخصيت نمايد. هدف آن ترور شخصيت هاى سياسى و مهم از طريق به تصوير كشيدن نقاط ضعف و حركات نادرست آن هاست. اين عوامل باعث مى شود رهبران ذى نفوذ نزد مخاطبان دچار بى منزلتى و تخريب چهره شوند.



9. شايعه[24]

زمانى كه جريان اين خبر از بين افرادى شروع مى شود كه از حقيقت موضوع دورند، شايعه آغاز مى گردد و تكرار آن بدون ارائه برهان و دليل ادامه مى يابد تا تقريباً بسيارى از مردم آن را باور مى كنند و در نهايت شيوه معينى براى ترويج آن پيش گرفته مى شود، مانند «آن ها مى گويند...» يا «از يك منبع مسئول شنيده ام كه ...» يا «اخبار دقيقى دارم مبنى بر اينكه...» و مانند آن ها.

شايعات زمانى رواج مى يابند كه حوادث مربوط به آن در زندگى افراد از اهميتى برخوردار باشند يا در مورد آن ها خبرهاى صريح پخش نشود و يا اينكه خبرهاى مربوط به آن ها مبهم باشند. اين ابهام زمانى به وجود مى آيد كه خبر به صورت تحريف شده دريافت شود، يا به فرد خبرهاى متضادى برسد يا فرد از فهم اين گونه خبرها عاجز باشد.

تاكتيك شايعه

شايعه در جايى ايجاد مى شود كه خبر نباشد و يا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. از جمله اولين عناصرى كه در بحث شايعه مطرح مى باشند، موضوع، مكان و زمان شايعه است. يك شايعه ساز ماهر به خوبى مى داند كه شايعه وى بايد موضعى باشد كه حساسيت بالاى جامعه را در زمان و مكان مناسب به خود اختصاص دهد.

ضريب نفوذ شايعه مديون دو نكته است؛ اول ابهام در موضوع و دوم اهميت موضوع. هرچه ضريب اهميت يك شايعه بالا باشد، ضريب نفوذ آن نيز به همان ميزان بالا مى رود. در ضمن به همان ميزان كه ابهام در قضيه افزايش مى يابد ضريب نفوذ شايعه نيز صفر خواهد شد. عوامل ديگرى نيز در پخش پذيرى و نفوذ شايعه مؤثرند اما از درجه دوم اهميت برخوردار مى باشند. به طور نمونه پخش شايعه از زبان يك وزير، يك استاد دانشگاه و يا هر منبع معتبر ديگر ضريب نفوذ آن را بيشتر از پخش شايعه از زبان راننده تاكسى مى كند.

هر شايعه در برگيرنده بخش قابل ملاحظه اى از واقعيت مى تواند باشد، اما ضريب نفوذ آن نيز تحت تأثير عوامل ديگر مى تواند افزايش بالايى پيدا كند.

شايعات آتشين

شايعه اى است كه يكباره شكل مى گيرد، همه جامعه را تحت الشعاع قرار مى دهد و اثرى كوتاه مدت دارد. كاربرد اين نوع شايعه بيشتر در زمان جنگ نظامى است. استفاده از آمار و ارقام و بزرگ نشان دادن آنها، مسير شايعات آتشين است. به معناى ديگر شايعات آتشين با ارقامى بسيار بزرگ ولى فقط در يك مقطع وارد مى شوند، تأثير آن ها عظيم است ولى مقطعى است. اين نوع شايعات غالبا با ارقام بزرگ سر و كار دارند. تلفات ناشى از جنگ و تلفات ناشى از سيل و زلزله از جمله اين موارد مى باشند.

شايعات خزنده

شايعاتى هستند كه همراه با تاكتيك هاى قطره چكانى، مرحله به مرحله مى تواند مسير يك شايعه را در ذهن افراد يك جامعه طراحى كند. اين شايعات دراز مدت تر از شايعات آتشين هستند و پيچيدگى هاى بيشترى نيز دارند. سوء استفاده هاى مالى و فساد در دستگاه هاى ادارى و رسوايى هاى مالى از جمله اين نوع شايعات هستند. پخش قطره چكانى و مرحله به مرحله حادثه 11 سپتامبر زمينه ساز اين نوع شايعه بود.

شايعات دلفينى

آن نوع از شايعات هستند كه به تناسب زمان آشكار مى گردند و بلافاصله پس از تأثيرگذارى براى مدتى پنهان مى شوند و دوباره با ايجاد زمينه و انگيزه خود را آشكار مى كنند.

شايعات دلفينى شايعاتى هستند كه زمان مشخصى ندارند و هرگاه زمينه آن فراهم شود، قابل خودنمايى هستند. مانند اخبار مربوط به قتل هاى زنجيره اى.



10. تاكتيك ماساژ پيام[25]

تاكتيك حذف، تاكتيك كلى بافى، تاكتيك زمان بندى، تاكتيك قطره چكانى، تاكتيك موجى و تاكتيك تبخير از جمله تاكتيك هاى ماساژ پيام به شمار مى آيند كه به طور مختصر به توضيح آنها پرداخته مى شود.

تاكتيك كلى بافى[26]

در تاكتيك كلى بافى جزئياتى كه ممكن است مخالفت ادارى يا سياسى را برانگيزد را با لعابى از مطالب غيرواقعى مى پوشانند. در اين تاكتيك سعى مى شود بدون توجه به مسايل اصلى و عميق در خبر و بدون ريشه يابى به موضوعى كه منعكس مى شود به حواشى آن پرداخته شده، به خبر لعاب بزنند و شاخ و برگ آن را اضافه كنند و خواننده را در سطح نگه دارد. و توجه وى را كمتر معطوف به عمق مطالب نمايند. اين تاكتيك بيشتر در پخش بيانيه هاى وزارت امور خارجه و يا دستگاه ديپلماسى خارجى كشورها مورد استفاده قرار مى گيرد، كه در آن ها از شيوه بى حس سازى مغزى استفاده شده است.

تاكتيك زمان بندى[27]

مرسوم ترين مصداقى را كه مى توان براى تاكتيك زمان بندى مثال زد، تأخير در پخش خبر مى باشد، به نحوى كه پيام گير نتواند كارى بكند. اين شيوه در بسيارى از موارد التهاب و اشتياق مخاطبين را براى شنيدن خبر از منابع موثق مهيا نموده و در بخشى ديگر زمينه پخش شايعات را نيز فراهم مى كند.

تاكتيك حذف[28]

براساس اين تاكتيك قسمت هاى مهمى از خبر به دلايلى كه از پيش طراحى شده و به شكلى هدفمند حذف مى گردد تا زمينه را براى پخش تاكتيك شايعه مهيا نمايد. در اين تاكتيك پخش كننده خبر (رسانه) مى داند كه با پخش قسمت ناقصى از خبر سوالاتى، در ذهن مخاطبان ايجاد مى شود كه اين سؤالات چنانچه پاسخ گفته نشود، زمينه پخش شايعات را فراهم مى كند. در وسايل ارتباط جمعى معروف است كه شايعه جايى پخش مى شود كه خبر نباشد.

چون سياست به شدت ستيزه آميز است، پيام هاى سياسى بيش از پيام هاى ديگر آگاهانه انتخاب مى شوند و تاكتيك حذف استفاده مى گردد.

تاكتيك قطره چكانى[29]

داده ها، اطلاعات و دانش به جاى آنكه در سندى واحد نوشته شود در اين تاكتيك دسته بندى شده و در زمان هاى گوناگون و به مقدار بسيار كم ارائه مى گردد تا هم مخاطب نسبت به منبع خبر اعتماد پيدا كند و هم نسبت به آن اعتياد پيدا كند و منتظر پخش اخبار از مجراى مورد نظر گردد. در اين شيوه الگوى رخدادها تجزيه مى شود و از ديدگيرنده مخفى مى ماند.

تاكتيك دروغ بزرگ يا استفاده از دروغ محض[30]

اين تاكتيك قديمى و سنتى مى باشد، اما هنوز هم مورد استفاده فراوانى در رسانه ها دارد و بيشتر براى مرعوب كردن حريف و يا حتى براى مرعوب كردن افكار عمومى مورد استفاده قرار مى گيرد. يعنى پيامى را كه به هيچ وجه واقعيت ندارد، بيان مى كنند. معروف ترين مورد استفاده اى كه از اين تاكتيك شده، در زمان هيتلر و توسط گوبلز بوده است.

فوريت بخشيدن ساختگى به خبر[31]

تأكيد بر انتقال سريع و لحظه به لحظه پيام و افزايش كميت آن يكى ديگر از شيوه هاى مطبوعاتى و رسانه اى است. هدف از اين شيوه ايجاد نوعى طوفان مغزى براى مخاطب نسبت به سوژه مورد نظر و ايجاد نوعى ايزوله كردن خبرى مخاطب نسبت به ديگر منابع خبرى از طريق ايجاد اين اطمينان در مخاطب است و اين مطلب را مى خواهد القا كند كه اين مطبوعه در سريع ترين حالت ممكن، قادر است اطلاعات را به مخاطب برساند.

اين تاكتيك براى كمتر تعمق كردن مخاطب بر اخبار نيز به كار گرفته مى شود. از طرفى نيز رسانه هاى خبرى با شتاب بخشيدن به گزارش حوادث و رويدادها سعى مى كنند از فرصت ايجاد شده براى دستيابى به بسيارى از اهداف خود (كه تاكنون مهيا نبوده) استفاده كنند. اين روش كاربرد تبليغاتى نيز دارد. هم چنين در زمان جنگ و بحران هاى سياسى كاربرد بسيار دارد.

پيچيده كردن خبر براى عدم كشف حقيقت[32]

امروزه شيوه پنهان كردن حقيقت، محرمانه نگهداشتن آن نيست زيرا كه ذات خبر فرار است و به محض يافتن مجرايى، به داخل جامعه نفوذ پيدا مى كند. اعتقاد بر اينست كه زمانى كه يك رسانه قصد دارد يك خبر را پنهان كند لازم است با دادن اطلاعات متنوع و زياد، حقيقت و موضوع را به گونه اى پيچيده كند كه مخاطب از پيگيرى آن خبر صرف نظر كند.

براى پنهان ماندن حقيقت، موضوع آنچنان با اخبار و اطلاعات فراوان و گاه ضد و نقيض، پيچيده و مغلق بيان مى شود كه مخاطب نتواند از لابلاى مطالب به حقيقت دست يابد. نمونه بارز اين اتفاق در موضوع پرتاب موشك از سوى نيروى دريايى آمريكا به سوى هواپيماى مسافرتى ايرباس ايرانى بود. امروزه جهت سركوب بسيارى از جنبش هاى مردمى و نتايج اسف بار اقدامات سياسى و اقتصادى قدرت هاى بزرگ در كشورهاى ضعيف جهان اين حقايق را از طريق مخدوش ساختن خبر اين وقايع، پنهان مى نمايند.

افزايش قابليت تصديق خبر از طريق چيدن خبر ساختگى و نادرست در ميان چند خبر درست[33]

برخى رسانه ها مانند بى.بى.سى همواره از اين شگرد استفاده كرده اند. در اين شيوه، نظر مخاطبان به اخبارى صحيح جلب مى شود و پس از ايجاد اطمينان اوليه نسبت به اين منبع، يك خبر نادرست اعلام و القاء مى شود. يك تحليل گر حرفه اى مى تواند اخبارى كه براى مخالفان خود داراى هويت درست و مشخص شده است، به گونه اى با اخبار نادرست آميخته كند كه در نهايت نظر خود را در قالب تحليل و تفسير مورد نظر خود القا نمايد.



نمونه آن را مى توان در سايت عليرضا نورى زاده پيدا كرد. در اين شيوه تحليل گر سعى كند اخبار موثق و درست قابل استناد براى مخاطبين را همراه با چند خبر نادرست در هم آميخته و با شيوه اى كاملا حرفه اى نتيجه مطلوب خود را كسب كند. در جريان قتل هاى زنجيره اى، عليرضا نورى زاده با در اختيار داشتن بخشى از مطالب صحيح قادر بود كه مطالب نادرست خود را تحت پوشش منابع اطلاعاتى موثق منتشر كند.

استفاده از دو خبر واقعى براى طرح يك خبر ساختگى[34]

ارتباط بخشيدن بين دو واقعه و نتيجه گيرى غلط و غيرواقعى از آن، از شيوه هاى ديگر در مطبوعات و خبرگزارى ها و راديوها به شمار مى رود. مثلاً راديو بى.بى.سى اعلام مى كند كه دو هيات سياسى از آمريكا و ايران همزمان در سوريه با مقامات سورى ديدار و گفت و گو كردند. در اين پيام هدف اصلى، القاء خبر ارتباط بين اين دو هيأت سياسى در سوريه و تضعيف دولت جمهورى اسلامى است.

استفاده از عاطفه گيرندگان پيام[35]

در اين روش تلاش مى شود تعابيرى در خبر مورد استفاده قرار گيرد كه به كارگيرى آنان احساس عاطفى مخاطبان را به طور ساختگى تحريف و تهييج كند. كلماتى نظير تبعيض، ظلم به زنان، فشار بر كودكان، شكنجه، بازجويى، توطئه، خفقان، نسل سوزى، قانون ستيزى، فجايع بشرى و مانند آن مى تواند احساسات يك مخاطب را برانگيخته نمايد. پخش برنامه هاى تلويزيون و استفاده از عكس هايى كه كودكان را در وضعيتى بسيار بد نشان مى دهد، همچنين استفاده از زنان به عنوان عناصر زجركشيده در اخبار مى تواند در مسير ايجاد هيجان بسيار مؤثر و پرنفوذ باشد.

از سوى ديگر خبرگزارى ها از عاطفه غريزى گيرندگان پيام استفاده مى كنند. گيرندگان پيام در مقابل يك سرى مسائل مشترك با هم داراى همبستگى هاى عاطفى هستند. مباحث مشتركى نظير دين، نژاد، سرزمين، مليت، جنسيت، محيط اجتماعى، رنگ پوست، مباحث مشترك قاره اى و مباحث انسان دوستى از جمله اين مباحث است كه در خيلى از خبرها هدف قرار مى گيرند و سعى مى شود به نوعى در خبرها روى يكى از اين همبستگى ها تأكيد شود. به طور مثال كردها در تركيه، عراق، ايران، سوريه و... سعى مى كنند از رابطه عاطفى كردها استفاده كنند، به نوعى كه تحريك كننده باشد. كردها يك نوع رابطه معنوى، جدا از همبستگى هاى منطقه اى با هم دارند و فشار به هر گروه در هر منطقه بر بقيه تأثير مى گذارد.

استفاده از خبر براى تبليغات[36]

وقتى خبرى از رسانه ها منتشر مى شود، نيازى به اثبات آن وجود ندارد. زيرا اصل اوليه درستى خبر است و اگر كسى فكر كند يا ادعا كند كه خبر درست نيست، لازم است براى رد آن مدركى ارائه دهد.[37]

  شيوه ها و اقدامات جنگ نرم در ايران


1. تحليل مغرضانه از اوضاع داخلى و ايجاد فضاى وحشت زا و موهوم از احتمال بروز جنگ، آغاز دوره بحران اقتصادى و مشكلات عظيم ناشى از آن.

2. سوء استفاده تبليغاتى از اجراى طرح هايى چون طرح امنيت اجتماعى به عنوان محدودكننده آزادى و حقوق زنان و نقش آزادى هاى مدنى و اجتماعى.

3. ايجاد تقابل هاى سياسى بين سران ارشد نظام اسلامى و القاى در جريان بودن جنگ قدرت در جمهورى اسلامى بين چند طيف.

4. ترويج و اشاعه دنيا طلبى و مادى گرايى افراطى با تبليغ مظاهر زندگى غربى.

6. ترويج نظريه وجود قرائت هاى مختلف از اسلام (پلوراليسم).[38]

7. اشاعه و تبليغ نسبى بودن موازين اسلامى و ارزش هاى اعتقادى و دينى.[39]

8. تبليغ ضرورت جدايى دين از سياست و دنيا از آخرت (سكولاريسم).[40]

9. ترويج و تبليغ وجود تضاد ميان علم و توسعه با دين و اخلاق.[41]

10. نفى آرمان گرايى با تبليغ دنياپرستى و تحريك غرائز شهوانى.

11. حمله مستمر به مبانى ارزشى و پايه هاى اعتقادى با حربه تحريف حقايق.[42]

12. اشاعه چهره اى غيرواقعى، خشن و زشت از اسلام.[43]

13. تبليغ و ترويج مغايرت دين و وحى با عقل.[44]

14. ترويج و اشاعه اومانيسم و مكاتب الحادى غربى.[45]

15. تبليغ و ترويج تضاد ميان اسلام و آزادى.[46]

16. تلاش مستمر و برنامه ريزى شده براى سست كردن بنيان هاى دينى.[47]

17. تلاش براى قراردادن جمهورى اسلامى در مقابل دموكراسى و آزادى هاى مدنى.[48]

19. تلاش براى به تمسخر گرفتن مبارزه حق و باطل.[49]

21. تبليغ گسترده مبانى نظرى فرهنگ غرب و زيرساخت هاى تئوريك فرهنگ امريكايى.

22. كوشش براى بى تفاوت و جدا كردن نسل جوان از ارزش هاى اعتقادى و آرمان هاى انقلاب با هدف ايجاد بحران هويت.

23. متهم ساختن اسلام و جمهورى اسلامى به ضديت با حقوق بشر و نقض آزادى هاى مدنى.[50]

25. برنامه ريزى براى كم اهميت جلوه دادن تهاجم فرهنگى و توهم خواندن آن با هدف كم كردن حساسيت ها نسبت به اهداف تهاجم نرم فرهنگى.[51]

26. تبليغ و ترويج ناكارآمدى تئورى حكومت دينى و تضعيف فرهنگ اسلامى و مبانى عقيدتى[52].[53]

27. القاى وجود مشكلات متعدد به دليل قطع رابطه با امريكا.[54]

28. ايجاد شبهات متعدد در خصوص اصل مترقى ولايت مطلقه فقيه.[55]

29. تضعيف بسيج و نيروهاى ارزشى انقلاب.[56]

30. امام زدايى از صحنه فرهنگى و اجتماعى.[57]

31. نشر و ترويج مواضع اپوزيسيون داخل و خارج، ملى گراها، ليبرال ها و... .

32. ترويج فمنيسم و زن سالارى.[58]

33. مخالفت با قانون اساسى.[59]

34. حمايت از چهره ها و جريان هاى فرهنگى وابسته و منفعل نسبت به هويت هاى ملى و دينى.[60]

35. برانگيختن شكاف هاى قومى و مذهبى.

36. خريدارى ده ها هزار نسخه از كتاب ها و محصولات فرهنگى روشنفكران غربى و توزيع در جامعه.

37. حمايت علمى، حقوقى و مالى از عناصر روشنفكر سكولار و دانشگاهى وابسته به جريان هاى منحرف و مهاجم به مبانى دينى.

38. طرح شبهات اعتقادى و سياسى جهت ايجاد تزلزل در ميان جوانان.[61]

طى بررسى هايى كه در سال 1378 روى سايت هاى اينترنتى قابل دريافت انجام شد، نتايج زير به دست آمد:

الف. 4 ميليون سايت مروج فساد در امريكا و اروپا طراحى شده بود كه فقط در كشورهاى جهان سوم قابل دريافت است.

ب. امكان دريافت 3 هزار شبكه ماهواره اى در ايران وجود دارد كه علاوه بر اين ها حدود 9 هزار شبكه نيز به صورت كارتى قابل دريافت است و حدود 900 شبكه شبانه روز فساد و فرهنگ منحط غربى را ترويج مى كنند.

ج. 35 شبكه فارسى زبان به طور مستمر و 24 ساعته عليه نظام اسلامى فعاليت مى كنند كه برخى از اين شبكه ها متعلق به صهيونيست ها بوده و رسماً از سوى اين رژيم پشتيبانى مى شوند. اين شبكه ها داراى بودجه مشخصى در كنگره آمريكا هستند و غير از امريكا كشور هلند نيز در پشتيبانى از شبكه هاى مذكور بسيار فعال است.

در سال 1387 حدود 5 ميليون و 400 هزار گيرنده ماهواره غيرمجاز در ايران وجود داشته است. از حدود 17 هزار و 666 شبكه ماهواره اى جهانى بيش از 3 هزار شبكه در ايران قابل دريافت بود كه از اين تعداد 380 شبكه به موسيقى هاى مبتذل، 74 شبكه به تبليغات مد و لباس و لوازم آرايش غربى، 273 شبكه به تبليغ اديان ساختگى و 235 شبكه به برنامه هاى مبتذل و غيراخلاقى اختصاص يافته بود و هر ساله نيز از سوى مجلس نمايندگان امريكا رديف بودجه اى به توسعه اين شبكه ها اختصاص مى يابد كه اولين هدف اين اقدام تداوم جنگ نرم عليه كشورمان مى باشد.[62]



پي نوشت ها:


--------------------------------------------------------------------------------

[1] مرادى، 1388: 121-123.

[2] Perception Warfare.

[3] عبداللَّه خانى 1386: 73-72.

[4] تفرشى 1387.

[5] غفارى 1388.

[6] عبداله خانى 1386: 73.

[7] تفرشى 1387.

[8] ابراهيمى، 1387: 221.

[9] عبدالله خانى، 1386: 74.

[10] ابراهيمى، 1387: 223-222.

[11] عبدالله خانى، 1386: 75-74.

[12] عبدالله خانى، 1386: 75.

[13] همان : 75.

[14] همان: 76-75.

[15] جنگ نرم و وضعيت كنونى ما: 153-119.

[16] Media War.

[17] جهت اطلاع بيشتر رجوع شود به كتاب جنگ نرم و وضعيت كنونى ما ، ص 250-130

[18] همان، ص 234-159.

[19] Censorship.

[20] Disortion.

[21] To release a part of truth.

[22] To Test for Confirm.

[23] To truthPretention instead of trath.

[24] Rumour.

[25] Spinning The Message.

[26] Generality Tactic.

[27] Timing Tactic.

[28] Omission Tactic.

[29] Dribble Tactic.

[30] Lie Tactic Big.

[31] To Create High Priority For A News.

[32] To Tangle a Canard.

[33] Proper To Take The News Out Of Its Context.

[34] To use Two Factual News Items In Order To Legitimize A False News.

[35] To Play On The Emotions Of The Audience.

[36] Promoting Special Interests Through News.

[37] عبدى،1388 :75-55.

[38] عزت اله سحابى، روزنامه خرداد، 6/8/78: «به گفته امام على عليه السلام هر شيوه حكومتى كه مردم بر آن تفاهم كنند، همان مورد رضاى خداوند است و تفاهم دينى و غيردينى معنا ندارد.»

[39] مقصود فراستخواه، هفته نامه توانا، 22/6/77، ش 28، ص 8: «حقيقت ثابت نداريم؛ حتى در دست انبياء و معصومين هم حقيقت ثابتى نبوده كه بتوانند آن را براى همه ازمنه و امكنه ديكته كنند.»

[40] اكبر گنجى در مصاحبه روزنامه تاگس اشپيگل آلمان، روزنامه كيهان، 24/1/79: «در يك جامعه مدرن جدايى دين از سياست يك امر بديهى است. ايران نيز در حال حاضر از فاز قبل مدرن به فاز مدرن پيش مى رود.»

[41] عبدالكريم سروش، هفته نامه آبان، 29/3/78، ش 80، ص 63: «تفكر دينى با استخدام طبيعت منافات دارد يا حداقل خنثى است.»

[42] عمادالدين باقى، روزنامه خرداد، 19/8/78، ص 6،(آيات قرآن صريحا اصل عيسى به دين خود موسى به دين خود را تأييد مى كند و هرگز اهل كتاب يا حتى كافران و مشركان را طرد نمى كند.

[43] ابراهيم يزدى، هفته نامه پيام هاجر، فروردين 77: «جامعه ولايى انحصارگر و مستبد است و ارزشى براى توده ها قائل نيست.»

[44] باقر پرهام، هفته نامه راه نو، 3/5/77: «دوران مدرن دوران حكومت و رهبرى عقل است و دين بايد به عرصه زندگى خصوصى باز گردد.»

[45] مهرزاد بروجردى، ترجمه على صديق زاده، ماهنامه كيان، مهر و آذر 78، ش 49، ص 40 به بعد: «اسلام نيز چون مسيحيت در نهاد خود قابليت عرفى شدن و سكولاريزه شدن را دارد و چنين امرى در حال وقوع است.»

[46] سيد محمد خاتمى در اولين سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران: «اگر دين هم در برابر آزادى قرار گيرد، اين دين است كه بايد محدود شود نه آزادى.»

[47] عزت الله سحابى، روزنامه عصر آزادگان، 16/10/78: «حتى معصومين عليهم السلام خود بخود بدون نظارت مردم و به طور اصولى در معرض انحراف هستند.»

[48] سالار بهزادى، روزنامه صبح امروز، 23/8/78: «سيره حضرت على عليه السلام و ساير فرق مذهبى در صدر اسلام، دموكراسى در انتخاب رهبرى و عدم تعيين رهبر براى مردم بوده است.»

[49] محمد سعيد حنايى كاشانى، ماهنامه كيان، فروردين 78: «تراژدى حسين بن على مشابه تراژدى آنتيگونه، تامس مور و جان پروكتور است.»

[50] عبدالكريم سروش، روزنامه صبح امروز، 16/6/78: «در تعارض تكاليف دينى و حقوقى بشر، حقوق بشر مقدم است ولى متأسفانه فقهاى ما اطلاعات برون دينى ندارند و متوجه اين نكات نيستند.»

[51] روزنامه عصر آزادگان، 16/10/78، ص 5: «دولت هايى كه از كشورگشايى وامانده اند براى حفظ تسلط خود بر مردم، آن ها را همواره از يك شبح جهانخوار خارجى ترسانده اند.»

[52] عبدالكريم سروش، روزنامه نشاط، خرداد 78: «حكومت دينى جلوى رشد علمى را مى گيرد. در نظام لائيك تركيه، روحيه علم جويى و حقيقت طلبى رشد كرده است زيرا آنجا ارزش هاى دينى را با علم مخلوط نكرده است.»

[53] حسن واعظى، همان، (ص) 177- 175 و ص 188

[54] هفته نامه راه نو، 3/5/77، ش 14، ص 30 و 32: «حل مشكلات كشور در گرو ارتباط با امريكاست.»

[55] هفته نامه پيام هامون، 19/10/77، ص 1: «ولايت مطلقه فقيه همان حكومت مطلقه سلطنتى است.»

[56] عبدالكريم سروش، روزنامه عصر آزادگان، 20/1/79: «هيأت هاى مذهبى منشأ خشونت اند و بسيجى ها، اعضاى تشكيل دهنده اين هسته ها مى باشند.»

[57] سعيد حجاريان، هفته نامه مبين، شهريور 79: «رهبرى كاريزماتيك دينى به درد اصل جنبش و انقلاب مى خورد و اگر پاى آن به دوران ثبات و سازندگى كشيده شود، به استبداد دينى منجر خواهد شد.»

[58] ماهنامه زنان، تير 77: «زن و مرد از حقوق مساوى برخوردارند و اجازه زن از مرد در امور خود، ظالمانه است.»

[59] هفته نامه آبان، 17/5/77، ش 37، ص 6: «قانون اساسى ما پشتوانه علمى ندارد، زيرا تدوين كنندگان آن با حقوق اساسى آشنايى نداشته اند.»

[60] عبدالمجيد اشكورى و حميدرسايى، «بازى ترور: تحليلى مستند و ناگفته از ترور سعيد حجاريان و هجوم تبليغاتى پس از آن»، تهران: انتشارات كيهان، 1381، صص 42- 38

[61] به طورى كه تنها شبهات در هشت سال دولت اصلاحات 2350 عنوان است. (برقبانى، 1388:4) كه شبهات سياسى - اجتماعى مانند نقد ولايت فقيه، روحانيت، انقلاب، شوراى نگهبان، دفاع مقدس، قانون اساسى و... حدود 40/29% و شبهات دين شناسى مانند دين و آزادى، مجازات اسلامى، ارزش هاى دينى و... 55/18% شبهات را به خود اختصاص داده اند.

[62] نظافتى، 1388 :5.   نويسنده : سايت انديشه سياسي از مجموعه سايت هاي پرسمان دانشجويي


کد مطلب: 9080

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/9080/تشريح-روش-هاى-جنگ-نرم

میگنا
  https://www.migna.ir