میگنا-دکتر سامان توکلی؛روانپزشک: اخیراً مرکز کنترل بیماریهای ایالات متحد امریکا گزارشی منتشر کرده و خبر از افزایش شدید و سیدرصدی نرخ خودکشی از پایان دهه ۱۹۹۰ در تمام ایالتهای امریکا داده است.
به دنبال این گزارش، متخصصان و صاحبنظران مختلف، از ابعاد مختلف به موضوع پرداخته، و مواضع و دیدگاههای خود را مطرح کردهاند. یکی از ابعاد این موضوع نقش و جایگاهی است که اختلالات روانی در زمینهسازی بروز خودکشی دارند. در بسیاری از پژوهشها و منابع (عمدتا غربی) به این اشاره شده است که بیش از ۹۰ درصد افرادی که خودکشی میکنند، دچار اختلالات روانی هستند، و بنابراین انتظار میرود تشخیص زودهنگام و درمان این افراد در پیشگیری از خودکشی مؤثر باشد.
دیدگاه دیگر، قائل به نقش عمده و برجسته عوامل کلان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و معتقد است چه در سببشناسی و چه در پیشگیری از خودکشی لازم است به این ابعاد توجه شود و برنامههای پیشگیری از خودکشی زمانی ممکن است مؤثر باشند که به این ابعاد چندگانه بپردازند.
علاوه بر آن، پیش از این تفاوت الگوی خودکشی در کشورهای غربی (براساس منابع علمی موجود) و کشورهای شرقی مورد توجه بوده، و عدهای بر این امر تأکید داشتهاند که مثلاً در کشور ما ممکن است الگوی تکانشی خودکشی برجستهتر از الگوی بیماری روانی باشد، و بنابراین مداخلات معطوف به محدودیت دسترسی به ابزارهای خودکشی، و مشاورههای فوری باید در برنامههای کشوری پیشگیری از خودکشی نقشی محوری داشته باشند. مواردی مانند کنترل دسترسی به سموم نباتی و داروها، ایمنسازی پلها و ارتفاعات و مانند آن که متأسفانه به نظر میرسد تاکنون چندان به آن بها داده نشده است.
به دنبال گزارش مرکز کنترل بیماریهای امریکا، دکتر آلن فرانسس، روانپزشک برجسته و رییس کمیته کاری تدوین ویراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV) در توییتی درباره باور شایع در بین متخصصان که «بیش از ۹۰ درصد موارد خودکشی ناشی از اختلال روانی است» تردید کرده و این را مطرح میکند که ممکن است این ادعا اغراقآمیز و ناشی از ارزیابی بعد از وقوع (post-hoc) باشد.
او در توییت امروز خود مینویسد: «من فکر میکنم این ادعای شایع که ۹۰ درصد از موارد خودکشی درنتیجه اختلال روانی رخ میدهند، اغراق بعد از وقوع باشد.
موارد زیر با این ادعا در تضاد قرار دارند:
۱. حساسیت خودکشی نسبت به مسایل اقتصادی [یعنی نرخ خودکشی برحسب شرایط اقتصادی میتواند تغییر کند]
۲. افزایش بارز مصرف داروهای روانپزشکی [بهتنهایی] نتوانسته باعث کاهش نرخ خودکشی بشود.
۳. تأثیر دسترسی به اسلحه و مواد [بر نرخ خودکشی]
۴. خودکشی نوجوانان اغلب تکانشی است.»
دکتر پال سامرگراد، استاد روانپزشکی و رییس سابق انجمن روانپزشکی امریکا، در پاسخ به توییت دکتر آلن فرانسس نوشته است:
«گزارش مرکز کنترل بیماریها مبنی بر این که در ۵۴ درصد از موارد خودکشی اختلالات روانی وجود ندارد (این امر در مردان بارزتر است) و بنابراین، اختلالات روانی در خودکشی واجد آن نقش مرکزی و اصلی نیست که تصور میشود، نشان میدهد که ما نیازمند مراقبت بالینی بهتری برای مردان هستیم. علاوه بر آن، این امر که سایر عوامل اجتماعی هم [در بروز خودکشی] اهمیت دارند نیز درست است.
به طور خلاصه باید تأکید کرد، همان که راهنماهای پیشگیری از خودکشی توصیه میکنند، برای مقابله با خودکشی لازم است برنامههایی جامع و چندجانبه طراحی و اجرا شوند که اجرای آنها هم مستلزم عزمی ملی و فرابخشی است.
وزارت بهداشت، به عنوان متولی سلامت کشور، در تدوین و اجرای برنامههای پیشگیری از خودکشی نقش محوری دارد، اما بیشک زمانی میتوان به ثمربخش بودن آنها امیدوار بود که این نگاه همهجانبهنگر در طراحی برنانهها وجود داشته باشد و تمام بخشهای حاکمیت و دولت و جامعه نیز به طور جدی در این زمینه خود را مسؤول بدانند.