دروغ گويي، فرار از مدرسه و خانه بصورت مکرر، دزدي، نزاع، سوء مصرف الکل و مواد، تجاوز (به همجنس يا غيرهمجنس)، بد رفتاري با همسر و فرزندان، فقط نمونههايي از اعمال و رفتار اين بيماران است.
افراد ضد اجتماعي در به بازي گرفتن ديگران مهارت دارند و به راحتي ميتوانند ديگران را براي شرکت در طرحهايي که براي بدست آوردن پول و شهرت نزديکترين راه است، راغب سازند. شايد اصطلاح «مردان گوش بر يا گول زن» بتواند ويژگيهاي افراد ضد اجتماعي را در خود جمع کند.
با وجود اعمال ضد اجتماعي و خلاف قانون و با اينکه اکثرا پروندههاي متعددي در محاکم قضائي دارند، ولي در اين افراد، رفتار يا صحبتي که حاکي از پشيماني و ناراحتي واقعي از اعمال گذشته باشد ديده نميشود و موقعي که از زندان آزاد ميشوند، فورا کارهاي ضد اجتماعي خود را از سر ميگيرند. گوئي اين افراد فاقد وجدان هستند.
نکته مهمي که شايد باعث تعجب شود اين است که ظاهر افراد ضد اجتماعي راضي کننده و حتي فريب دهنده است. فريبنده از آن جهت که افراد با ديدن بيماران ضد اجتماعي در ظاهرشان نوعي قابل اعتماد بودن را احساس ميکنند، ولي در پس اين روکش «تنش ، خصومت ، تحريک پذيري و خشم» نهفته است.
همچنين اين بيماران موقع صحبت (مصاحبه) با هوش کلامي خود افراد (درمانگر) را تحت تأثير قرار ميدهند.
آنها وقايع و کارهاي غير قانوني خود را (بعد از تحريف حقايق) با «آب و تاب» و شرح جزئيات هيجان انگيز بيان ميکنند. افراد ضد اجتماعي با اين توانايي خود با تجربهترين پزشکان را هم ميتوانند فريب دهند.
يک مثال:
«نوجواني 17 ساله پس از بازداشت شدن توسط پليس ، حادثه منجر به بازداشت را اينگونه توضيح داد: من ماشين را دزديدم و وقتي يک افسر پليس جلو آمد او را زير گرفتم و به سرعت به سمت مخالف خيابان پيچيدم. خيلي زود سرعت من به صد کيلومتر در ساعت رسيد. وقتي به موانع خيابان رسيدم تصميم گرفتم از آنها بگذرم. يک گلوله به سوي ماشين شليک شد و به يکي از چرخها اصابت کرد و با ماشين به داخل يک گودال پيچيدم و آنها (پليس ها) مرا دستگير کردند. ولي ارزش داشت چه هيجاني!»
ملاک هاي تشخيص اختلال ضد اجتماعي:
الف) الگوي مستمر بياعتنايي و زير پا نهادن حقوق ديگران که از پانزده سالگي شروع ميشود و وجود سه علامت (يا بيشتر) از علائم زير براي تشخيص ضروري است.
ب) ناتواني براي سازگاري با موازين اجتماعي و قانوني که با دست زدن به اعمال تکراري زمينه ساز دستگيري ، تظاهر نمايد.
ج) فريبکاري، که با دروغ گويي مکرر، استفاده از نامهاي غير واقعي يا «گوش بر» براي نفع و لذت شخصي، مشخص ميشود.
د) رفتار تکانشي (لحظهاي) و ناتواني براي طرح ريزي پيشاپيش.
خ) تحريک پذيري و پرخاشگري که با نزاع و حملات فيزيکي مکرر تظاهر ميکند.
چ) بياحتياطي نسبت به ايمني (سلامت) خود و ديگران.
ل) عدم احساس مسئوليت مستمر که با ناتواني مکرر براي حفظ شغل و عدم احترام به تعهدات مالي تظاهر ميکند.
م) فقدان احساس پشيماني، که با بي تفاوتي يا دليل تراشي نسبت به آزار، بد رفتاري يا دزديدن مال ديگران، تظاهر ميکند.
ن) سن فرد بالاي 18 سال است.
اختلال سلوک:
اگر ملاکهايي براي تشخيص وجود داشته باشد ولي سن فرد موقع تشخيص از 15 سال پايينتر باشد تشخيص «اختلال سلوک»ناميده ميشود.
رفتار غير قانوني:
افراد زيادي کارهايي انجام ميدهند که بر خلاف قانون يا ارزشهاي اجتماع است ولي تمام آنها تشخيص ضد اجتماعي دريافت نميکنند. با توجه به اينکه رفتار ضد اجتماعي شامل زمينههاي متعدّدي از زندگي شخص دچار اختلال ميشود، از رفتارهاي غير قانوني قابل تشخيص است. در زير به علت شناسي اختلال ضد اجتماعي پرداخته ميشود.
عوامل زيست شناختي اختلال شخصيت ضد اجتماعي:
مطالعات آزمايشي نشان داده است که افراد ضد اجتماعي کوچکترين اضطرابي در مورد تنبيه شدن و ناراحتيهاي آينده (نتيجه کارها) ندارند. به عنوان نمونه در يک آزمايش دو گروه آزمودني (گروه اول: افراد سالم ، گروه دوم: افراد دچار شخصت ضد اجتماعي) در انتظار دريافت شوک الکتريکي قوي به پوستشان بودند. (قبلا دستگاههاي اندازه گيري به پوست دو گروه وصل شده بودند). نتايج نشان داد افراد سالم هرچه به زمان دريافت شوک نزديک ميشدند، تنش و اضظراب بيشتري نشان ميدادند و در لحظه وارد شوک، مقاومت پوستشان بصورت ناگهاني تغيير يافت (علامت افزايش اضطراب).
ولي هيچ يک از افراد ضد اجتماعي چنين واکنش پوستي که حاکي از اضظراب در آنها باشد، نشان ندادند. تحقيقات بيشتر اين فرض را مطرح ميکنند که ممکن است دستگاه عصبي خودکار در افراد ضد اجتماعي از همان آغاز تولد «کم واکنش» باشد. چنين کمبودي ميتواند تبيين کند که چرا اين افراد اين همه به دنبال شور و هيجان هستند و تنبيه و مجازات نميتواند آنها را از کارشان باز دارد.
عوامل خانوادگي اختلال شخصيت ضد اجتماعي:
نظريه روانکاوي
نظريه روانکاوي ، رشد وجدان (فرا خود) را به ميزان رابطه محبت آميز کودک با والدين وابسته ميداند. در يک خانواده سالم چنين محبتي باعث ميشود که کودک «ارزشهاي والدين خود را (که بازتاب ارزشهاي جامعه است)قبول کند چون دوست دارد مانند والدين خود باشد و از اين ميترسد که اگر بر خلاف خواستههاي (ارزشهاي) والدين رفتار کند از محبت آنها محروم شود. بدين ترتيب کودکي که از والدين خود محبتي دريافت نکرده، ترسي هم براي از دست دادن آنها ندارد و در نهايت وجدان (فرا خود) در آنها تشکيل نميشود. اين نظريه اگر چه منطقي بنظر ميرسد، اما نتايج تحقيقات نشان دادهاند که همه کودکان محروم از محبت والدين شخصيت ضد اجتماعي نميشوند و برخي از کودکان برخوردار از محبت والدين نيز ضد اجتماعي شدهاند.
نظريه يادگيري اجتماعي
براي کودک «جامعه» و بويژه «والدين» الگوهاي خوبي براي «تقليد و يادگرفتن» نوع رفتار مورد قبول ارزشهاي جامعه است. در بعضي از خانوادهها کودک ياد ميگيرد که با«جذاب بودن ،دوست داشتني بودن و توبه کردن» ميتواند از تنبيه کار بد خود معاف شود. چنين الگويي ميتواند به اين يادگيري منجرشود که «نوع کردار (رفتار) مهم نيست بلکه توانايي وانمود کردن ، توبه کردن و پشيماني» از همه مهمتر است.
درمان اختلال ضد اجتماعي:
روان درماني
اگر شخصيتهاي ضد اجتماعي از حرکت بازداشته شوند (مثل بستري کردن در بيمارستان) همچنين «گروههاي خود ياري» بيشتر از زندان و بيمارستان رواني براي اين افراد مفيد است. نکته مهم در روان درماني اين افراد ايجاد محدوديتهاي صريح قبل از شروع درمان است.
دارو درماني
درمان دارويي بيشتر براي بهبود علائم اضطراب، خشم يا افسردگي همراه با رفتار ضد اجتماعي مورد استفاده قرار ميگيرد. اما چون اين افراد اکثرا سوء مصرف الکل و مواد داشتهاند، بايد در تجويز داروها احتياط کرد.